جیبی پر از واژه
وقتی کوچکتر بودم،
حرفهای داغم
همیشه دست مدادرنگی نارنجیام بود
جملههایم گم نمیشدند
بین خطهای زبر کتاب جبر
هندسه
حرفهایم را زخمی نمیکرد
*
حالا تازهترین کلمهها
ته جیبهایم میپوسند
و من
زنگهای حساب
حرف های خرد شدهام را
در دستهای عرق کردهام
مشت میکنم
مشت شاعر را وا کن
سحر دیانتی از اعضای موفق تیم شعر دوچرخه است. او از سال 81 با دوچرخه همکاری میکند و در همۀ دورههای تیم شعر دوچرخه، حضور داشته است. او به تازگی موفق به کسب رتبه سوم مسابقههای ادبی دانشآموزی شهر تهران در رشته شعر شده است.
«جیبی پر از واژه» شعری پر از ارتباط و تناسب است؛ برای همین است که دلمان را میرباید و از آن خوشمان میآید.
«نارنجی» جزو رنگهای گرم به حساب میآید؛ این بهانة خوبی میشود تا شاعر حرفهای داغش را به دست او بدهد. «جبر» با همۀ جدیتش ، در خطهایی زبر خلاصه میشود تا خشکیاش را با انگشتهایمان لمس کنیم. «هندسه» با «خط»های تیزِ چندضلعیهایش «حرف»های شاعر را زخمی میکند. کلمهها، بیاستفاده و بیهوده در ته جیب از «تازگی» به «پوسیدگی» میرسند.
و حرفهایی که اینچنین تکهتکه خرد میشوند و فرصت بیانشدن نمییابند. اما شاعر -شاعر سرسخت- حاضر به کوتاهآمدن نیست. او از ترس از دستدادن حرفهایش، آنها را مشت میکند و محکم نگه میدارد، حتی با دستهای عرقکرده!