او در این کتاب شرح حال اسبی سیاهرنگ را از زبان خود اسب روایت میکند و به حقوق حیوانها و زندگی مشکل آنها میپردازد. کتاب او در بین ۲۰۰ رمان برتر انگلیسی قرار دارد و از زمان انتشار تا به امروز، اقتباسهای متعددی از آن شده است.
اولین اقتباسها از رمان زیبای سیاه را «اِدوارد گریفیث» کارگردان آمریکایی در سالهای ۱۹۱۷ و ۱۹۲۱ میلادی انجام داد. سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۷۱ میلادی نیز اقتباسهای سینمایی دیگری به کارگردانی «ماکس نوسک» آلمانی و «جیمز هیل» انگلیسی ساخته شد. سال ۱۹۷۲ میلادی، اولین مجموعهی تلویزیونی زیبای سیاه با نام «ماجراهای زیبای سیاه» در ۵۲ قسمت ساخته شد. البته در واقع این مجموعه، اقتباس مستقیمی از روی رمان «زیبای سیاه» نبود، بلکه «تد ویلیس» طراح و نویسندهی این مجموعه، ادامهای را برای داستان زندگی زیبای سیاه و بعضی از شخصیتهای کتاب نوشت. این سریال که ساخت آن تا سال ۱۹۷۴ ادامه داشت، در زمان خود بهعنوان یکی از پربینندهترین سریالهای کودک و نوجوان انگلیسی شناخته شد که از تلویزیون ایران هم با نام «ماجراهای سیاه قشنگ» پخش شده است.
سال ۱۹۹۴ نیز «کارولین تامسون» کارگردان آمریکایی، فیلم دیگری را براساس کتاب زیبای سیاه ساخت، تا امروز که «اَشلی اِیویس»، نویسنده و فیلمساز آمریکایی، اقتباسی مدرن و متفاوت را از این رمان محبوب انجام داده است. این کارگردان ۳۳ساله در فیلم تلویزیونی جدید زیبای سیاه، داستان زیبای این اسب سیاه زیبا را از ۱۴۳ سال قبل به زمان حال آورده و برای مخاطبان کودک و نوجوان امروز این فیلم، داستان مدرن را روایت میکند. او در آغاز، این فیلم را در استودیوی کُنستانتینفیلم تهیه کرد، اما شبکهی دیزنیپلاس تصمیم گرفت این فیلم را برای نمایش خانگی در دوران شیوع بیماری کرونا بخرد. اینروزها هم سایت «فیلیمو» در ایران، نسخهی دوبلهی این فیلم را در اختیار کاربران خود گذاشته و به همین مناسبت برای شهرفرنگ این شماره، گفتوگویی را با اشلی ایویس برایتان انتخاب کردهایم تا بیشتر با دنیای این فیلم آشنا شویم.
از اینکه در نهایت موفق شدید یک دلبستگی قدیمی را در شبکهی دیزنیپلاس برای مخاطبان بسیاری در جهان بهنمایش درآورید، چه احساسی دارید؟
احساسی فراواقعی دارم؛ خیالانگیز و وصفنشدنی! من و تیمم چندسال سخت شبانهروز روی این پروژه، کار کردیم. خُب فیلم را در استودیوی کُنستانتینفیلم تهیه کردیم و بعد دیزنیپلاس آن را خرید. اینکه یکی از بهترین استودیوهای تاریخ، کار ما را تأیید کرد و آن را خرید، برایم بسیار باارزش است. خیلی خوشحالم که حالا مخاطبان بیشتری در سراسر جهان میتوانند این فیلم را تماشا کنند. ایدهآلترین حالتی که میتوانستم برای پخش این این فیلم متصور شوم، پخش آن از طریق دیزنی پلاس بود.
زیبای سیاه، فیلمی برای همه است؛ نوجوانان، خانوادهها، زوجهای جوان و مهمتر از همه، کسانی که به حیوانات مهر میورزند.
چه صحنهای را در فیلم بیشتر از بقیه دوست دارید؟
صحنهی اسب در ساحل. اصلاً همین صحنه باعث شد تا بخواهم نسخهی مدرنی از این اثر را کارگردانی کنم. سالها پیش ملاقاتی با تهیهکنندهای فوقالعاده بهنام «جِرِمی بولت» در دفترش داشتم. مکالمهی دربارهی این موضوع بود که چه فیلمهایی ما را به سمت فیلمسازشدن هدایت کرده و الهامبخش ما در این کار بوده است. من به فیلم «اسب سیاه» (۱۹۷۹)، ساختهی «کارول بالارد» اشاره کردم که براساس رمان «والتر فِرلی» ساخته شده بود. تعریف کردم که چهقدر تحتتأثیر رابطهی عمیق و عاطفی «اَلِک رمزی» و اسب سیاه در ساحل قرار گرفتم. جرمی گفت اتفاقاً من و همکارم ۱۰ سال است که رمان میخواهیم «زیبای سیاه» از «آنا سیوِل» را بازآفرینی کنیم. هروقت فکر کردی که میخواهی کار را شروع کنی، به من خبر بده!
من در لحظه کار را پذیرفتم. داستان را از حفظ بودم و قطعاً میخواستم آن را کارگردانی کنم. جرمی گفت که آنها میخواهند اقتباسی مدرن از اثر اصلی داشته باشند. همهچیز خیلی سریع اتفاق افتاد. به خانه رفتم و نوشتن فیلمنامه را شروع کردم. میخواستم صحنهای از اسب و دختر را در ساحل داشته باشم و آنلحظهی جادویی بین انسان و حیوان را در این فیلم هم به تصویر بکشم.
از نظر فنی، فیلمبرداری تمام صحنههای ساحلی فیلم در یک روز، کار بسیار سختی بود. ما فیلمبرداری را در دو ساحل، یکی عمومی و دیگری خصوصی در آفریقای جنوبی شروع کردیم. ازساعت سهی صبح تا غروب آفتاب، کار طول کشید و توانستیم مناظر بیبدیلی را ثبت کنیم.
رابطهی بین اسب و «مَکِنزی فوی»، بازیگر نقش «جو گرین» چهطور بود؟
بهعنوان یک فیلمساز، عاشق کارهای نشدنی و غیرممکن هستم! اینکه در طول فیلمبرداری برایم مسئله یا مشکلی پیش بیاید، نهتنها مرا نمیترساند، بلکه مرا بهشوق میآورد که برای آن مشکل، دنبال راهحلی خلاقانه باشم.
رابطهی اسب و مکنزی هم از مسائلی بود که با توجه به محدودیت زمانی ما برای فیلمبرداری سکانس ساحل، میتوانست برایمان مشکل ساز بشود. اما مکنزی و اسب، بسیار خوب با هم اخت شدند. مکنزی بدون هیچ واهمهای سوارکاری میکرد و اسب هم با او بسیار راحت بود و در این میان، گاهی حیوان شیرینکاریهایی از خودش نشان میداد که همهی ما را غافلگیر میکرد.
دربارهی بازی مکنزی فوی، رازی دارید که خوانندگان ما را شگفتزده کند؟
این دختر از مهربانترین انسانهایی است که در عمرم ملاقات کردهام. او تا پیش از این فیلم، از نزدیک با اسبها برخورد نداشت و حضورش در این پروژه باعث شد شیفتهی اسبها شود. حالا او برای خودش اسب هم دارد و رابطهاش با دنیای حیوانات بسیار نزدیکتر از قبل شده است. همچنین بهتازگی به سازمانی مردمنهاد برای حمایت از حیوانات حیاتوحش پیوسته است.
بهیادماندنیترین صحنهی فیلمبرداری زیبای سیاه، کدام صحنه بود؟
لحظههای بهیادماندنی زیادی داشتیم. لحظههایی که همهی ما را منقلب میکرد و گاهی به گریه میانداخت. اما یکی از شیرینترین لحظات، آنجایی بود که دختر میخواست روی اسب، نامی بگذارد. بهخاطر نور محیط، زمان کمی برای فیلمبرداری این صحنه داشتم. میخواستم این صحنه در نوری بسیار ملایم در ساعت جادویی نور غروب ثبت شود. از طرفی حس بین اسب و دختر برایم مهم بود. ناگهان بهشکلی باورنکردنی اسب با مکنزی ارتباط نزدیکی گرفت، انگار سالهاست او را میشناسد. محبت بین دختر و اسب در این سکانس، کاملاً واقعی بود و همین باعث شد این صحنه، بسیار دلنشین از کار در آید.
باز هم دوست دارید به سراغ اقتباس از رمانی مشهور بروید؟
اتفاقاً همین حالا مشغول همین کار هستم! رمانی را برای اقتباس انتخاب کردهام که البته نمیخواهم فعلاً بهنام آن اشاره کنم. ولی میتوانم بگویم از نظر موضوعی با زیبای سیاه بسیار متفاوت است. این رمان اثری روانشناختی و فانتزی است که واقعیتها را به چالش میکشد. البته باید اعتراف کنم که همچنان رؤیای یک داستان فانتزی و داستان پریان را هم در ذهن میپرورانم. شاید اثری مثل «اژدهاسوارانی از پِرن» نوشتهی «آن مککافری». آن کتاب بخشی از دوران نوجوانی من بود.
در دوران قرنطینهی کووید ۱۹ چه کتابهایی مطالعه کردید؟
کتابها و فیلمنامههای خیلی زیادی را خواندم. اما بیشتر وقتم را پشت میزم با مرور فیلمنامهی زیبای سیاه سپری کردم.
و سؤال آخر، تصمیم دارید در حال خوردن چهچیزی جلوی تلویزیون بنشینید و زیبای سیاه را تماشا کنید؟
خوشحالم این شانس را دارم که این فیلم را با خانوادهام، پدرم، مادرم، برادرم و البته همسرم تماشا کنم. مادرم حتماً بشقابی پر از خوراکی آماده میکند و وقتی فیلم شروع میشود، من با دیدن آن زیبای سیاه، آن نفسها و حرکتهای سحرانگیز پاهایش، به جهانی فراواقعی خواهم رفت. این فیلم پر از عشق است و بسیار خوشحالم که توانستم پیام عاشقانهی نویسنده آن را پس از سالها دوباره به گوش مردم جهان برسانم.