به گزارش همشهری آنلاین، آخر جاده پهن و باریک، گره میخورد به ساختمانی یک طبقه در همسایگی پهنهای خشکیده و خاکی. ساختمان هر گوشهاش، پس هر پنجرهاش، میلههای فولادی است که دستور توقف میدهد. آنجا آخر خط است. قوس کمر قفلهای بزرگ جیوهای، باز نمیشود مگر با برگههای ممهور شده و کلیدی که میانش بچرخد. آنجا، پشت آن میلهها و درهای قفلشده، شهری است به بزرگی یک جهان. شهر آدمهای دربند.
زنان و مردان چشم انتظارند. آنها سینه به سینه ساختمان یک طبقه ایستادهاند تا کسی از پشت میلهها صدایشان کند، برای ملاقات با عزیز دربندشان. جز پنجشنبهها و جمعهها، هر روز، وقت دیدار است. اندرزگاهها سهمیه هفتهای دارند و روز شنبه نوبت مادر اکبر است که به دیدار پسرش برود که بیشتر از یک سال و نیم است پشت میلهها در اندرزگاه ۵ رویای آزادی را میبیند. مادرپیر هفتهای یک بار، ۲ هفته یک بار، راهی طولانی دارد تا برسد به «ندامتگاه تهران بزرگ.» جاده قدیم قم با گردنههای پیچ در پیچ و خطرناکش، هر هفته به استقبال مادر اکبر میآید. مادر هر بار بیشتر از ۱۸هزار تومان برای تاکسیهای زندان میدهد تا برسد به صف ملاقات؛ ملاقاتی که از ۱۱ماه پیش که کرونا آمد، جای خود را به دیدارهای تلفنی در کابین داده است.
مادر اکبر هر هفته خود را به ایستگاه مترو کهریزک میرساند تا از آنجا خطیهای زندان را سوار شود. خطیها قبلا برای همین مسیر، ۳ هزار تومان کرایه میگرفتند و با شیوع کرونا و محدودیت سرنشین، کرایهها به ۹هزار تومان رسید. این کرایه اما برای مادر اکبر زیاد است و خبر ندارد از دوشنبه هفته قبل، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، خطی ویژه ای از ایستگاه مترو شاهد برای زندان تهران راهاندازی کرده است.
زنان و مردان با برگههای سفید، جلوی یکی از دریچهها صف کشیدهاند. یکی دارو تحویل میدهد و آن یکی بر سر بردن لباس و خوراکی چانه میزند. هیچکس نمیتواند وسیلهای، خارج از زندان برای زندانی ببرد. هر کس کیسهای در دست دارد، مأمور اما کیسهها را بر میگرداند. خرید، تنها از فروشگاه زندان مجاز است. هر خریدی فاکتور میشود تا زندانی همان را از داخل زندان، تحویل بگیرد. منصور که برادرش یکی از زندانیان است میگوید که این کارها برای جلوگیری از ورود موادمخدر به زندان است.
آفتاب در حال پهن شدن روی زمین است که اتوبوسی سبزرنگ، جاده را طی میکند و به محوطه میرسد. لاستیکهای سیاه و بزرگش، خاکی از روی زمین بلند میکند و میاندازد روی تن و صورت عابران. مبدأش ایستگاه شاهد باقرشهر است به مقصد ندامتگاه تهران بزرگ. ساعت ۱۰و ۳۰دقیقه صبح شنبه اتوبوس با ۴۹صندلی خالی از ترمینال باقرشهر، ۳۲کیلومتر دورتر از تهران راند تا رسید به زندان. این چهارمین روزی است که آقای «پ» این مسیر را بالا و پایین میکند؛ رانندهای با ۲۰سال سابقه که قبل از این در خط های بیآرتی مشغول بهکار بود.
خط اختصاصی اتوبوس به زندان مرکزی تهران دوشنبه هشتم دی، راه افتاد. یک روز بعدش بود که مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران این خبر را اعلام کرد و گفت که این اتوبوسها در پاسخ به درخواست خانواده زندانیان راه افتاده. دلیل انتخاب ایستگاه شاهد هم اتصال آن به خط سراسری یک متروست که از ایستگاههای تقاطعی به خط های ۲، ۳، ۴، ۶ و ۷ مترو وصل است و امکان انتقال خانواده زندانیان از مناطق مختلف شهر به ایستگاه متروی شاهد را دارد.
جز پنجشنبهها و جمعهها، نخستین اتوبوس ساعت ۷و ۳۰دقیقه صبح از نخستین جایگاه، موتورش را روشن میکند و میراند به سمت زندان. اتوبوسها هر یک ساعت، در جایگاه حاضر میشوند تا دوباره مسافر سوار کنند. آخرین اتوبوس ساعت و ۱۲و نیم به سمت زندان حرکت میکند؛ اتوبوسهای زرد و قرمز که از روز دوشنبه، بیشتر وقتها خالی رفتهاند و با چند مسافر برگشتهاند. روز شنبه چهارمین روز کاری آقای «پ» راننده یکی از همین اتوبوسهاست. چهارشنبه هفته قبل، در ۲بار رفت و برگشتش، تنها ۴مسافر را جابه جا کرده و میگوید که هنوز خیلیها نمیدانند این خط اختصاصی راه افتاده. شیطنت برخی از راننده تاکسیهای خطی زندان که کرایههای اتوبوس را چندین برابر بیشتر به مسافران اعلام کردهاند در این وضعیت بیتأثیر نبوده است. آنها ترس آجر شدن نانشان را دارند.
خطیها از زندان تا مترو کهریزک، ۹هزار تومان کرایه میگیرند و اتوبوس تنها ۱۵۰۰تومان. آقای «پ» پشت فرمان بزرگ اتوبوس نشسته و پای راست را روی پدال گاز میفشارد. شیشه بزرگ و پهن جلوی اتوبوس، همان ابتدای مسیر، تصویر عوارضی و بعد پلیس راه را قاب میگیرد و به زمینهای بایر دوطرف جاده زل میزند. جاده پر از کامیونهای بار زده است. آنها به سمت چرمشهر ، ورامین و رباط کریم در حرکتاند. زندان بر جاده است و از همان دور میتوان آدمهای منتظر را دید. آقای «پ» میگوید: شرکت واحد به آنها گفته، اگر مسافری توانایی پرداخت همین کرایه ۱۵۰۰تومانی را هم نداشت، پولی از او گرفته نشود. این خط راه افتاد تا افراد کرایههای سنگینی برای هر بار رفتوآمد ندهند و مسیر پرپیچ و خم و خطرناک جاده قدیم قم را نروند. مسیر تاکسیهای خطی، جاده قدیم قم است. آنجا را به گردنههایش میشناسند. جاده ترانزیتی با رفتوآمد ماشینهای سنگین، جاده را مرگبار کرده. با این همه اما برای راننده تاکسی های خطی زندان، این مسیر کوتاه تری است برای رسیدن به ایستگاه کهریزک؛ ۳۰کیلومتر، ۲۰دقیقه.
کرایهها، از ۹تا ۱۰۰هزار تومان
مسیر اتوبوس زندان، جاده اصلی یعنی نزدیک ترین محل به ایستگاه متروی شاهد است، مسیر این جاده به زندان ۱۰کیلومتر دورتر از جاده قدیم قم است، اما امنیتش بیشتر است. با این حال اما بیشتر خانوادههایی که جلوی زندان منتظر ایستادهاند، خودشان را از ایستگاه کهریزک به خطیها رساندهاند و میگویند: اگر اتوبوسها هم در همان کهریزک توقف میکردند مسافران بیشتری سوار میشدند، اما آقای «پ» راننده اتوبوس میگوید که ایستگاه شاهد ۲ ایستگاه جلوتر از کهریزک است و مسافران حتی زودتر میتوانند به اتوبوس برسند. از طرف دیگر، ایستگاه شاهد ترمینال بزرگی است که جایگاه اتوبوس دارد، اما در کهریزک محوطه بزرگی وجود ندارد.
او میگوید: این خط به دستور دادستانی راه افتاده است. حتی وقتی بخش خصوصی میخواست در این خط فعالیت کند، دادستانی مانع شده و از شرکت واحد خواسته تا دست بهکار شود. خانوادهها، هزینههای زیادی برای رسیدن به زندان پرداخت کردهاند. مثل خانم محمدی که برای دیدن پسرش که ۲ماه است در اندرزگاه ۵زندانی است، ۴۵هزار تومان کرایه داده. یا مرتضی که چندماه پیش موقع آزادی از زندان، ۱۰۰هزار تومان کرایه تاکسی داده تا به ورامین برسد. آن هم نه تاکسی دربست.
خانوادههای نشسته در انتظار خواندن نامشان از مشکلات راه و کرایهها میگویند:« سواری معمولی ۱۰۰تا ۱۵۰هزار تومان هم میگیرد. تاکسیهای اینترنتی هم کم بگیرند ۷۰هزار تومان است. معمولا هم از جاده قدیم میآیند که نزدیکتر است درحالیکه مسیر خطرناکی است. » خانم محمدی میگوید که هر هفته نمیتواند اینقدر کرایه بدهد درحالیکه پسرش برای ۱۵میلیون تومان باقیمانده از بدهکاری اش در زندان است. مادر وقتی حرف از بدهکاری پسرش میزند چشماش پر از اشک میشود. ۲ماه از حبس پسر میگذرد و از ۴۵میلیون تومان بدهی، مبلغ کمی مانده، اما هیچکس نیست که به او کمک کند.
مادر خیاط است و ماهانه ۲ میلیون تومان درآمد دارد که نصفش میرود برای کرایه. همسرش فوت کرده و زندان با مرخصی یک هفتهای مهران موافقت نمیکند تا بیرون بیاید و بقیه بدهی را جور کند. با اینکه زندان دور است و مسیر خطرناک، اما خیلی از ملاقاتیها با ماشینهای شخصیشان میآیند. ورودی پارکینگ ۴هزار تومان است و نخستین روز هفته جایی برای ورود ماشین جدید ندارد.
ملاقات کنندهها میگویند: اطلاعرسانی برای راهاندازی اتوبوس ضعیف است و آقای راننده اتوبوس هم به این حرفها اضافه میکند که اگر وضعیت اینطور باشد، شرکت واحد اتوبوسها را جمع میکند؛ چرا که با هر رفت و برگشت بالای ۷۰لیتر گازوئیل مصرف میکند، یعنی ۱۲۰هزار تومان. با این شرایط برایش به صرفه نخواهد بود.
کرایههای سنگین و ناامنی راه
کنار بوفه محوطه بیرونی زندان، بنر زردرنگی درباره فعالیت اتوبوس شرکت واحد اطلاعرسانی کرده. هر چند که هم ساعت فعالیت اشتباه است و هم کرایه آن نوشته نشده. اما خانوادهها میگویند اگر واقعا این اتوبوس هر روز اینجا باشد، آنها هم از این به بعد با آن رفتوآمد میکنند. هم هزینهاش کمتر است و هم امنتر. اما برای عاطفه که همسرش بیشتر از ۶ماه است در زندان است این اتوبوس، مشکل رفتوآمدش را حل نمیکند. او ساکن ورامین است و هر بار برای ملاقات و انجام کارهای اداری، بیشتر از ۴۰دقیقه در راه است و هزینه زیادی میدهد.
او میگوید: خیلی وقتها با تاکسی میآید درحالیکه مسیر خطرناک است. تمام این راه را میآید تا ۱۰دقیقه یک ربعی با همسرش صحبت کند. مصطفی هم که برای ملاقات دوستش آمده میگوید: خیلیها بهخاطر همین کرایه برای ملاقات نمیآیند. آنهایی که ماشین شخصی دارند خودشان میآیند اما برای مسافران، مسیر سخت است. مصطفی با ماشین پدرش آمده. مادر دوستش را هم آورده تا پسرش را ببیند. مادر میگوید که پول کرایه نداشته به همینخاطر از مصطفی خواسته تا او را به زندان بیاورد. پسرش برای ۶میلیون تومان دیه، بیشتر از ۶ماه زندانی است. او و مادران دیگر، نگران بهداشت و سلامتی فرزندان شان هستند. میگویند زندان وضعیت بهداشتی نامناسبی دارد وبه دلیل وجود حشرات مجبور هستند بابت وسایل بهداشتی پول زیادی بدهند.
جوان دیگری که به تازگی از زندان آزاد شده و برای ملاقات دوستش آمده میگوید آب این منطقه شور است. زندانیان باید آب معدنی بخرند. همین موضوع هزینههای به ظاهر جزئی، به برخی خانوادهها فشار وارد میکند. احمد چند دقیقه قبل از زندان آزاد شده، اتوبوس را که میبیند، میرود و سوار میشود. او میگوید کرایه برگشت به خانه را نداشته واگر اتوبوس نبود نمیدانست چطور باید برگردد. او ۶ماه به جرم سرقت در زندان بوده است.
خط اختصاصی زندان بهدلیل مشکلات خانوادهها ایجاد شده است
با اینکه ندامتگاه تهران نزدیک به ۳۰کیلومتر دورتر از مرکز فشافویه (اردوگاه ویژه جرایم موادمخدر) است اما اینجا را هم به همین نام میشناسند، دلیلش هم قرار گرفتن هر دوی این زندان ها در منطقه فشافویه است. این زندان را به زندان حسنآباد هم میشناسند که خرداد سال ۹۱از سوی سازمان زندانهای استان تهران راهاندازی شد. این زندان ویژه زندانیان جرایم گروه سرقت است، هر چند که به گفته احمد که به تازگی آزاد شده، همه نوع جرمی در آن پیدا میشود.
محمود ترفع، مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران که نخستین خبر راهاندازی خط مترو شاهد به زندان تهران را اعلام کرده به همشهری میگوید: تقاضا برای سفر به این زندان بیشتر از زندانهای دیگر بود، به همین دلیل پس از جلسهای که در استانداری درباره مشکلات تردد خانوادهها به این زندان مطرح شد، قرار بر این شد تا این خط راهاندازی شود. او میگوید: زمانی که تصمیم گرفته شد تا زندانها از شهر خارج شوند، شهرداری و شورای شهر وعده دادند که حملونقل آن را تامین کنند اما بعدها مشکلات دیگری بهوجود آمد که مانع از این کار شد؛ یکی از آنها خارج بودن محل از محدوده شهر تهران بود. اتوبوسرانی تهران خارج از مناطق ۲۲گانه، نمیتواند سرویس دهد، حتی اگر این کار را انجام دهد پلیس راه برخورد میکند. مشکل دیگر مسئله بیمه سفر خارج از شهر مسافران و پرداخت عوارض بود.
نکته بعدی سختیهای تعمیر اتوبوسهای در راه مانده و فرستادن ماشینهای امداد برای آنها بود که مسئله را پیچیدهتر میکرد. با این همه اما بعد از شنیدن مشکلات خانواده زندانیان برای رفتوآمد تصمیم گرفته شد تا برای راهاندازی این خط اقدام شود:« درآن جلسه درباره مشکلات خاص خانوادهها صحبت شد که منجر به راه اندازی زودتر این خط شد. هر چند که این اقدام برای ما صرفه اقتصادی نداشت و حق بیمه مسافران و عوارض را هم خودمان پرداخت کردیم.»
بهگفته مدیرعامل شرکت اتوبوسرانی، خط اختصاصی زندان، ۴اتوبوس اصلی و یک اتوبوس پشتیبان دارد. او میگوید: انتخاب مسیر رفتوآمد به زندان از جاده اصلی، بهدلیل مشکلاتی است که در جاده قدیم ایجاد میشود. آنجا عرضش کم و محل تردد ماشینهای سنگین است، بههمین دلیل ما جاده امنی انتخاب کردیم تا مشکلی ایجاد نشود.
منبع: همشهری - زهرا جعفرزاده