که بهویژه با تحولات بعد از جنگهای جهانی در غرب ظاهر شد. تمایزی که بعد از آن دوره به خاطر دسترسی به آن دسته از کالاهایی که اصل کمیابی بر آنها حاکم بود، فرد را میتوانست در جایگاه خاصی قرار دهد. اما اوجگیری پدیده مد بیشتر در سالهای میانی قرن بیستم یعنی حدود سالهای 40-1930به بعد بود که مازاد و رفاه و آسایش ایجاد شده، دولتهای غربی را وادار به ایجاد فرصتهای کار و دستیابی به رفاه در سطح گستردهتری کرد و امکانات اقتصادی فرصت را برای بهرهبرداری از رفاه ایجاد شده به وجود آورد.
این پدیده با فاصلهای خود را در ساختار کشورهای دیگر نشان داد. چیزی که در حال حاضر جامعه ما از آن متاثر شده است، اواخر دهه 50 و سالهای پیش از انقلاب شروع به رشد کرد و رفاه کاذبی که با شهرنشینی و بالا رفتن قیمت نفت و شکلگیری طبقه متوسط ایجاد شده بود، فرصت را برای نمایش سبکهای مختلف زندگی مهیا نمود. با شکلگیری انقلاب وقفهای در بروز این پدیده ایجاد شد، اما با پایان جنگ سکونی که در جامعه ایجاد شده بود، فراغت را برای عدهای از افراد جامعه فراهم کرد تا رفاه ایجاد شده را بروز دهند. آنچه ما درحال حاضر از پدیده مُد میشناسیم، مرهون صنعتی شدن و سکونت در شهرهای بزرگ و اقتصاد مبتنی بر آنهاست که با کمی وقفه تبعاتش به ما هم رسید.
درخصوص پدیده مد، بهطور طبیعی میشود هدایت را در سطوحی اعمال کرد. فرهنگ از تولید گرفته تا مصرفش تابع فضا و شرایطی است که بخشی از آن در بستر اجتماع و روابط گفتمانی شکل میگیرد. از اینرو میتوان مصرف را به سمتی سوق داد که از انشقاق و شکاف جلوگیری شود و وحدت ملی را به کمک آن بالا برد. سطوحی از پدیده مد را میتوان قابل مهندسی و مداخله دانست که به ارائه الگوهایی که با نشانهها و سَمبلهای ملی و تاریخی منتسب میشوند، بپردازند.
این سطوح میتوانند بازنمایی باشند از هویت ملی و تاریخی و سرزمینی و به همین سبب میتوانند معنایی مشترک در ذهن انسانها ایجاد کنند. با شکلگیری این معناهای مشترک مدهای جمعی میتوانند حافظه مشترکی بیافرینند و وفاق و وحدت ملی را بالا برند.طبیعتا سیاستهای فرهنگ در کشورهای مختلف و در مقاطع مختلف رویکرد متفاوتی بر پدیده مد داشته است.در مقاطعی این دخالت ممکن است مستقیمتر و جدیتر باشد. کشورهای بلوک شرق و روسیه دهه 80 و اوایل90، سبکهای زندگی خاصی را تبلیغ میکردند و از سبکهای خاصی حذر مینمودند. آنها حساسیتهای بسیاری بر آمدن مدلهای زندگی غربی در منطقهشان داشتند.
در چین صورت دیگری از این مرزبندیها در برخی مقاطع اعمال میشد. این مداخله و حساسیت در بسیاری از کشورها وجود دارد. در کشور ما هم طبیعتا صِرف اعمال حساسیت و هدایت کردن فرهنگ مُد میتواند مَحمل مناسبی برای مداخله و تغییر باشد و شرط موفق بودن این طرحها، مشارکت خلاقانه و نَه نمادین جوانان در همه این سطوح است.برگزاری نمایشگاههای ملی مد و لباس را از اینرو میتوان مفید تلقی کرد، اما طبیعتا اگر تنوع مدهای ارائه شده در این نمایشگاهها کافی نباشد و آثار طراحی شده با جهتگیری خاصی همراه باشند و به نیازهایی که براساس سن و دوره زندگی آنها به لحاظ ارتباطی و هویتیابی جاذب است، پاسخ ندهد، توفیق چندانی نخواهند داشت.
در چنین نمایشگاههایی باید از ابتدا سلیقههای مختلف نمایش داده شوند. نباید مداخلات یکسویه و با جهتگیری خاصی وجود داشته باشد. در چنین مواردی باید جوانها را هم در ابتکارات سهیم کرد و در ترویج و تبلیغ و انتقال معنا آنها را مشارکت داد. بیشک تنها در این شرایط است که میتوان در مقیاس بیشتری تاثیرگذار بود. اما چنانچه از همه پتانسیلها استفاده نشود و مشارکت دادنها در سطح بماند، اینگونه تحرکات هم نمیتواند بر بدنه جامعه تاثیری ماندگار بگذارد. توجه به ذائقه جوانان در مورد پدیدهای به نام مد از آن رو دارای اهمیت است که در همه جوامع، قشر جوان، پیشگام تغییرات عمده اجتماعی بوده است. برای توجیه تمایل جوانان به نوجویی و ایجاد تغییر در جامعه هم میتوان دلایل بیولوژیک و روانشناختی برشمرد و هم پشتوانههای اجتماعی و فرهنگی را در نظر گرفت.
پدیده مد هم از این قاعده مستثنا نیست. اصل فراغت در دوره جوانی مسئلهای تعیینکننده است که به شکلگیری هویت کمک میکند و مُد هم عرصه مناسبی است که جوان از آن برای پرکردن فراغت و متمایز شدن سود میجوید. مُد در این سن امکانی است برای فهم کردن خویشتن و برقراری ارتباط با جامعه و جلوه دادن تمایزها و صورتهای رفتاری که جوانان دوست دارند به نمایش بگذارند و یا از آن فاصله بگیرند؛ اینکه جوانان دوست دارند چه باشند و چگونه باشند و چگونه خود را در سطوح مختلف ابراز کنند. از اینرو مد پدیدهای فردی است که ابعاد جمعی را هم میتوان برای آن متصور بود.
در خصوص اقدامات دولت برای جامعهپذیر ساختن افراد، حرکتهای از پایین به بالا و ترویج فرهنگهای پوشاک و پوشش میتوان مداخلات دولت را به لحاظ بهرهگیری از ساختار بروکراسی و امکانات خاصش قابل دفاع دانست، اما اگر این اقدامها بیمشارکت فعالانه مصرفکنندگانش یکسره توسط دولت انجام شود، طبیعتا نمیتواند آثار مثبتی را در پی داشته باشد.
* عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی