به گزارش همشهریآنلاین، رابرت فورد که در دوران حضور هیلاری کلینتون در وزارت امور خارجه با دولت آمریکا همکاری کرده و این روزها کارشناس موسسه سیاستهای خاورمیانه در واشنگتن است، در یادداشتی در روزنامه الشرق الاوسط دیدگاههای خود را درباره رویکرد دولت بایدن به توافق هستهای و برجام مطرح کرد.
فورد در این یادداشت نوشت: اقدام بایدن در گماردن رابرت مالی به عنوان نماینده ویژه در امور ایران یک نشانه آشکار است از اینکه مذاکره با ایران در راه است. این را هم نباید نادیده گرفت که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، روز ۲۹ ژانویه از ضروری و فوری بودن مذاکره با ایران گفت. من با جیک در وزارت امور خارجه هیلاری کار کردهام و میدانم او مراقب است درست بازتابدهنده افکار رئیس خودش باشد. مالی و سالیوان معتقدند مذاکره اول با ایران باید سر برگشتن به توافق هستهای تمرکز کند. مذاکره درباره دیگر موضوعها از جمله برنامه موشکی و حضور منطقهای ایران باید در مراحل بعد باشد. آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا هم به این نکته اشاره کرد که مذاکره درباره برجام پیشنیاز مذاکره درباره دیگر موضوعهاست.
سوال بزرگ این است که چگونه باید به توافق بازگشت؟ بلینکن اعلام کرد ایران ابتدا باید نقض برجام را متوقف کند. این یعنی تهران باید از ذخایر اورانیوم غنیشده خود بکاهد، نصب سانتریفیوژهای پیشرفته را کنار بگذارد و دیگر سراغ غنیسازی بالای ۳/۶۷ درصد نرود. به گفته وزیر امور خارجه آمریکا، آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید ابتدا اقدامهای تهران را در کاهش برنامههای هستهای تایید کند تا بعد واشنگتن سراغ لغو تحریمهای اعمالشده در دوره ترامپ برود.
تعجب نمیکنیم که ایران پافشاری میکند واشنگتن گام اول را با لغو کردن تحریمهای دوره ترامپ بردارد و سپس غرامت خسارتهایی را بپردازد که تحریمهای آمریکا به ایران وارد آورده است. حتی تصور اینکه آمریکا به ایران خسارت بدهد هم ناممکن است. پرسش واقعی این است که آیا اول نوبت رفع تحریمهاست یا گامهای عملی ایران برای بازگرداندن برنامه هستهای به شش سال پیش. برخی کارشناسان به این نکته تاکید میکنند که در سخنان روز ۲۹ ژانویه بلینکن هیچ اشارهای به پیشگام شدن ایران در برداشتن گام اول نکرد.
پیش از آنکه دیر شود، واشنگتن باید با متحدان خود در اروپا و خاورمیانه درباره راهبرد خود در قبال تهران مشورت کند. همین حالا هم اگر به سایت گروه بحران بینالمللی بروید و گزارش روز ۱۵ ژانویه را بخوانید، یک نقشه راه برای توافق ایران و آمریکا میبینید. مالی تا ۲۹ ژانویه برای این گروه کار میکرد و در آن گزارش به مساله نبودن اعتماد میان تهران و واشنگتن اشاره میکند؛ حتی بدتر از دوران پر از سوء ظن سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵. از این رو، او یک برنامه گام به گام را در چهار فاز پیشنهاد میکند.
در فاز اول، واشنگتن و متحدان اروپاییاش باید اقدامهای اعتمادساز انجام دهند؛ از جمله گرفتن کمک مالی از صندوق بینالمللی پول یا ارسال کمکهای پزشکی و انساندوستانه از اروپا. آمریکا در فاز اول نام مذاکرهکنندگان ایرانی چون محمدجواد ظریف را از فهرست تحریمها خارج میکند و ایران هم در عوض با آزاد کردن زندانیهای آمریکایی حسن نیت خود را نشان میدهد.
باز بعد در بهار آینده رخ میدهد و شامل گفتوگو و مذاکره دو طرف توافق هستهای است برای رسیدن به یک برنامه زمانبندی تا ایران گام به گام به تعهدهای برجامی بازگردد و آمریکا هم گام به گام تحریمهای دوران ترامپ را بردارد. اینجا نقش آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای تایید اقدامهای ایران مهم است و البته اتحادیه اروپا هم در فاز دوم باید شرکتهای اروپایی را برای از سر گرفتن روابط تجاری با تهران ترغیب کند.
پس از آنکه همه چیز به زمان اجرای توافق هستهای در ۲۰۱۵ بازگشت، واشنگتن و متحدانش در فاز سوم میتوانند مذاکره با ایران را بر سر مسائل منطقهای آغاز کنند و یمن میتواند بهترین گزینه باشد. فاز چهارم و پایانی هم زمانی کلید میخورد که انتخابات ریاست جمهوری ایران به پایان رسیده و رئیس جمهوری تازه انتخاب شده است. این مرحله شامل محدود شدن بیشتر برنامه هستهای، برنامه موشکی و حضور منطقهای ایران میشود.
گروه بینالمللی بحران بخشی از دولت بایدن نیست و تعیین سیاست آمریکا در قبال ایران با شخص بایدن است. حزب جمهوریخواه و بسیاری از دموکراتها اساسا با ایده مذاکره دوباره با ایران مخالف و معتقدند باید سیاست فشار حداکثری آمریکا همچنان ادامه یابد تا تهران دست از برنامهها هستهای و موشکی خود بردارد و حضور در منطقه را هم کاهش دهد.
بایدن که خلاف خواسته سناتورها و نمایندگان ارشد جمهوریخواه مالی را نماینده ویژه خود در امور ایران برگزید، به احتمال زیاد تا چند هفته آینده یک کانال برای ارتباط با ایران باز میکند اما بین گفتوگو کردن و برداشتن گامهای واقعی تفاوت فراوان است. اگر او بدون گامهای متقابل ایران کمکهای صندوق بینالمللی پول و اروپا را روانه تهران کند، با انتقادهای شدید و گسترده در داخل آمریکا روبهرو میشود. هر رئیس جمهوری تازه آمریکا با گذر زمان بخشی از تاثیر و نفوذ سیاسی خود را از دست میدهد و اگر بایدن نتواند حل مشکل با تهران راه چاره بیابد، این سقوط برای او زودتر رخ میدهد.