همه میدانیم که سینمای ایران با تمام الزامات و محدودیتهایش تا چه اندازه و تا چه حد، فضا را برای تبلور استعدادها فراهم میکند.
شکیبایی جزو کسانی بود که از هر فرصتی بهره میگرفت و بیشتر این قریحه و تواناییاش بود که در کنار سختکوشی و تلاشش به یاریاش میآمد.
در میان انبوه فیلمسازانی که با او کار کردند واقعاً چند نفرشان، شکیبایی را کارگردانی میکردند؟ چند نفر میتوانستند چیزی به او اضافه کنند؟ واقعاً چند بار او با تفسیرهای غلط از نقش و راهنماییهای غلط مواجه و با همان اخلاق منحصر بهخودش کوشید تا بدون اینکه طرف مقابل را برنجاند، راه درست را طی کند؟
جدای از اینها، او همواره حسی از صمیمیت و دلنشینی را القا میکرد و شاید همین راز محبوبیتش بود.تن صدایش (که فوقالعاده بود)، تغییر لحنهای استادانهاش (بهخصوص جایی که از تحکم ناگهان به بغض میرسید)، استفاده درست از جزئیترین حرکات صورت در جاهایی که دیالوگ نمیگفت و انبوهی از آنچه جزو شگردهای او بودند، از شکیبایی بازیگری بیبدیل ساختند.
جای خالیاش هرگز پر نخواهد شد و این نه شعار و تعارف که حقیقتی است انکارناپذیر. بهنظرم آنقدر ملموس و صمیمی بود که نیازی نیست از او بت بسازیم و از او تصویری فرازمینی خلق کنیم (کاری که این روزها عدهای دربارهاش میکنند) شکیبایی نیازی به این کارها ندارد و اساساً چنین کوششهایی تنها خدشه بر چهره او وارد میکند.
از کسی که این همه به زندگی نزدیک بود، پس از مرگش تصویری واژگونه (به دلخواه یا به مصلحت) نسازیم. فقط کافی است فراموش نکنیم که درباره چه بازیگری با چه سطحی از توانایی صحبت میکنیم.
کسی که در ضعیفترین فیلمها هم که بازی میکرد به شعور تماشاگر احترام میگذاشت و دستکمش نمیگرفت. رفتن او به اندازه کافی دریغآلود هست با قلب واقعیت، این اندوه را عمیقتر نکنیم.