تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۸

رئیس فدراسیون فوتبال امروز در شرایطی انتخاب می‌شود که هیچ امیدی به تحول در این ورزش وجود ندارد.

به گزارش همشهری‌آنلاین، یک‌سال و ۲‌ماه پس از استعفای مهدی تاج از ریاست فدراسیون فوتبال، مجمع این فدراسیون، امروز رئیس جدید را برای یک دوره ۴ ساله، از میان مصطفی آجرلو، علی کریمی، شهاب عزیزی‌خادم و کیومرث هاشمی انتخاب می‌کند. آیا انتخاب یکی از این ۴ نفر راهی تازه برای نجات فوتبال ایران خواهد گشود؟ آیا از امروز پروژه‌ای تازه آغاز می‌شود که در پایان ۴ سال تحولی چشمگیر ایجاد خواهد کرد؟ فوتبال ایران چند مدیر توانا دارد که اگر نامزد ریاست می‌شدند، به موفقیت آنها می‌شد امیدوار بود؟ اصلا کسی با چنین ویژگی‌هایی، چه داخل و چه بیرون از فوتبال، وجود دارد؟

پاسخ این پرسش‌ها را شاید بتوان در ۲ مثال جست‌وجو کرد:

۱-  قطر: یک نمونه حیرت‌انگیز؛ از رشد فوتبال و ورزش در ۲ دهه گذشته. آنها که میزبان جام‌جهانی ۲۰۲۲ هستند، سودای میزبانی المپیک دارند. سال ۲۰۰۶ بازی‌های آسیایی را برگزار کرده‌اند، سال ۲۰۱۱ میزبان جام ملت‌های آسیا شده‌اند، میزبان مسابقه‌های قهرمانی جهان در دوومیدانی، هندبال، پینگ‌پنگ و... شده‌اند. قطری‌ها در میزبانی به حدی از توانایی رسیده‌اند که حتی مسابقه‌هایی مانند لیگ قهرمانان در منطقه شرق آسیا را هم میزبانی می‌کنند درحالی‌که در آن منطقه، کشورهایی مانند استرالیا، کره‌جنوبی، ژاپن و چین، هر یک به‌دلیلی از این کار سر  باز می‌زنند. لیگ فوتبالشان پاتوق بسیاری از ستاره‌های سرشناس فوتبال دنیا شده؛ از پپ گواردیولا و ژاوی هرناندز تا رائول گونزالس، جونینیو، مارسل دسایی، وسلی اسنایدر، دی‌بوئر، افن‌برگ، هیه‌رو، روماریو و باتیستوتا. آکادمی اسپایر را راه‌اندازی کرده‌اند که در پرورش استعداد تنه به تنه آکادمی‌های پیشرفته اروپایی می‌زند و از دل آن بازیکنانی بیرون می‌آیند که تیم ملی این کشور را سال ۲۰۱۹ مقتدرانه قهرمان جام ملت‌های آسیا می‌کنند.

حالا سؤال این است: رئیس فدراسیون فوتبال قطر کیست؟ چند نفر او را می‌شناسند؟ نقش او در این همه دستاورد و تحول چقدر بوده؟ آیا می‌توان وضعیت درخشان فوتبال قطر را نتیجه انتخاب یک فرد یا گروه مدیریتی دانست؟

کشور قطر، روزی در بالاترین سطح حاکمیتی، تصمیم می‌گیرد به ورزش اهمیت بدهد، تصمیم می‌گیرد همانطور که با الجزیره و بین‌اسپورت، رسانه‌های دنیا را تحت‌الشعاع قرار داده، در فوتبال و دیگر رشته‌های ورزشی کارهایی بکند که بسیاری از دیگر کشورها از انجام آن ناتوانند. نتیجه این تصمیم بزرگ، یک تحول بزرگ است. رسیدن به چنین اهدافی قطعا بدون انتخاب مدیران شایسته ممکن نخواهد بود، اما واقعیت این است که رئیس فدراسیون فوتبال قطر، هر اندازه هم توانایی داشته باشد، تنها بخش کوچکی از یک پروژه بزرگ بوده است. در ژاپن و ترکیه هم، به‌عنوان ۲ نمونه آسیایی دیگر، تقریبا مسیر مشابهی طی شده است. توسعه فوتبال در این ۲ کشور هم، نه با انتخاب یک رئیس فدراسیون که با شکل‌گرفتن اراده‌ای جدی در بالاترین سطوح حاکمیتی به‌دست آمده است.

برگردیم به ایران. آیا کسی نشانه‌ای از تغییر اراده حاکمیتی درباره فوتبال و ورزش می‌بیند؟ آیا حاکمیت می‌خواهد از این پس نگاه تازه‌ای به فوتبال داشته باشد؟

واقعیت تلخ آنجاست که نه‌تنها حاکمیت، که فوتبال برای دولت هم اهمیتی ندارد. در ۸ سال مدیریت آقای روحانی، امروز دومین دوره انتخابات ریاست فوتبال برگزار می‌شود. نه دوره قبل و نه این دوره، دولت هیچ نامزدی برای ریاست فدراسیون نداشته است. نه اینکه نخواسته باشد در انتخابات دخالت یا از یکی از نامزدها حمایت کند، اتفاقا در دوره گذشته وزارت ورزش از مهدی تاج حمایت کرد که عضو یک تشکل اصولگرا و منتقد دولت به نام جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود و این‌بار هم گفته می‌شود از کیومرث هاشمی می‌خواهد حمایت کند که در انتخابات ۴ سال پیش ریاست‌جمهوری، در ستاد ابراهیم رئیسی فعالیت می‌کرد. فوتبال برای دولت آقای روحانی به همین اندازه اهمیت دارد. به اندازه حمایت آشکار یا پشت‌پرده از یک نامزد که الزاما افکارش هم سنخیتی با دولت ندارد. دولتی که خودش را دولت عقلا می‌نامید در ۸ سال گذشته حتی از معرفی یک نامزد نسبتا مقبول برای اداره روزمره فوتبال هم عاجز بوده است. در چنین شرایطی، انتظار تحول دیدگاه حاکمیت نسبت به این حوزه چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟

۲- به شهادت دوست و دشمن، محسن صفایی فراهانی، بهترین رئیس فدراسیون فوتبال ایران و چه‌بسا بهترین مدیر ورزشی پس از انقلاب است. او در دولت سیدمحمد خاتمی، رئیس فدراسیون فوتبال شد اما در همان دولت که حمایت افکار عمومی، رسانه‌های قدرتمند دوم خردادی و مجلس ششم را هم داشت، استعفا داد، چون به این نتیجه رسید که فوتبال اهمیتی برای مدیران ارشد مملکت ندارد. او در حالی که نماینده مجلس و عضو یکی از پرطرفدارترین احزاب سیاسی کشور بود و ارتباط نزدیکی هم با رئیس‌جمهور وقت داشت و در عین حال  بن همام، رئیس وقت کنفدراسیون هم خودش را مدیون او می‌دانست، از حل مساله حق ‌پخش تلویزیونی عاجز ماند. و احتمالا همانجا بود که فهمید هیچ تحول زیربنایی در این فوتبال ممکن نخواهد بود. نه ۴ نامزد فعلی ریاست‌ فدراسیون فوتبال با صفایی‌فراهانی قابل مقایسه‌اند، نه شرایط اقتصادی کشور از دوران اصلاحات بهتر شده است و نه کسی نشانه‌ای از تغییر دیدگاه حاکمیت نسبت به ورزش دیده است. در چنین شرایطی امید به تحول با انتخاب هر یک از این ۴ نفر، بیهوده است.

برچسب‌ها