فضای مجازی؛ پیگیری دروغهای 13
آدمها هرقدر هم درگیر مشکلات زندگی و جبر کرونا و اینها باشند، فرصتهایی برای خوش بودن را از دست نمیدهند. واقعیت این است که در موقعیتهای دشوار حتی بیش از گذشته هم شوخ و طناز میشوند. شاید این هم از روی غریزه باشد که آدمها تلاش میکنند با چنین حربههایی در سختیهای زندگی دوام بیاورند. با این مقدمه میرسیم به رسم دروغسازی به مناسبت سیزدهفروردین؛ برج میلاد کج است و از این دست خبرهای ساختگی که برای چند لحظهای نگاه و ذهن مخاطب درگیر شود. امروز شبکههای اجتماعی پر از چنین متنهایی هستند؛ فرصتی برای اینکه ببینیم چه کسانی تخیلی قویتر دارند و البته کمی سرگرم شدن.
اپ؛ برنامهای برای سرگرمی بچهها
قبلتر، بزرگترهایی وجود داشتند که مدام به بچه میگفتند: «بچه! برنامهای نگاه کن که ازش یه چیزی یاد بگیری». احتمالا منظورشان چیزی در حد و حدود برنامه Featured Movie بوده که درحالحاضر قابل دانلود و استفاده روی گوشیهای تلفن همراه است. این برنامه برای سرگرمشدن کودکان ساخته شده ولی در اصل گزینهای آموزشی برای بچههای 8سال به بالاست. این برنامه هر روز یک فیلم مستند آموزشی جدید ارائه میکند و سپس طبق آموزش داده شده از کودک آزمون میگیرد. از ستارهشناسی تا آشنایی با مشاهیر موضوعهای فیلمها هستند. این برنامه تا حدود زیادی دغدغههای پدر و مادرها درباره آن موضوع قدیمی را از بین میبرد؛«بچه! یه کاری انجام بده که به چیزی یاد بگیری.»
تقویم؛ گزینهای برای تولد هانس کریستین اندرسون ؛ خالق «جوجه اردک زشت»
«دختر کبریتفروش» را که فاکتور بگیریم، امروز یکی از محبوبترین نویسندگان دوران کودکیهایمان متولد شده است. شاید اگر انیمیشن «دختر کبریتفروش» همزمان با آن سریالهای سیاه و سفید و سرد روسی و سریالهای مملو از بدبختی ژاپنی دهه60 در تلویزیون پخش نمیشد، این همه خاطرات تاریک از آن به جا نمانده بود. با این همه یک خاطره مشترک منفی باعث نمیشود به مناسبت تولد هانس کریستین اندرسون یکی از مشهورترین نویسندگان دانمارک به خواندن داستانهای شیرین کودکیهایمان بازنگردیم. ویژگی جالب توجه آثار کریستین اندرسون استفاده از خصلتهای افراد خوب و بد اطرافش در شخصیتهای داستانهایش بود؛ برای مثال ردپای حرص و آز پدرش را در داستان جوجه اردک زشت و بازتابی از زنی که به او عشق میورزید اما از سوی او رانده شده بود را در داستان «پری دریایی کوچولو» میتوان مشاهده کرد اما شاید در میان همه این عنوانها، خواندن داستان «بندانگشتی» و تماشای انیمیشن دلنشین آن برای همه ما جذابتر باشد.
فیلم؛ بهشت از آن تو (علیرضا داوودنژاد ۱۳۷۹)، ترانه و طبیعت
پیشنهاد ما برای روز سیزدهم فروردین، روز طبیعت، فیلم «بهشت از آن تو» است. کمتر فیلمی در سینمای ایران به اندازه این ساخته علیرضا داوودنژاد، تصویری با نشاط از طبیعت ارائه کرده است. بهشت از آن تو خط داستانی پررنگی ندارد و جای گرهافکنی و گرهگشایی، بنا را بر تفرج در دل جنگلهای شمال گذاشته است. ماجرای مردی که دلزده از زندگی ملالآور شهری، به جنگلهای شمال پناه میبرد. داوودنژاد به جای تعریف داستان همین موقعیت را بسط میدهد و کلیپهای خوشمنظری میسازد که حاشیه صوتی غنیای هم دارد. ترکیب ترانههای شهریار مسرور و مهرداد نوذری با تصاویر کارت پستالی جمشید الوندی، فیلمبردار توانای سینمای ایران در آخرین سالهای فعالیت حرفهایاش، حس و حالی به بهشت از آن تو داده که تماشایش حظ سمعی و بصری را به شکل توامان به تماشاگر میچشاند. جنگلهای ۲۰۰۰ در این فیلم محمل قاچاقچیان چوب و بهانه گم شدن در دل طبیعت نیست. در انتهای دهه 70 و در فضای زیادی عبوس فیلمهای آن دوره، بهشت از آن تو از معدود آثاری است که بنایش بر عشق و حال استوار شده است. فیلمی رها و سرخوش که تماشایش در روز طبیعت میتواند لذتی مضاعف را به همراه داشته باشد.
کـار، مرتب کردن کمد در آستانه روزهای شلوغ، جابهجایی لباسها
فردا که تعطیلات به پایان میرسد و زندگی با همه مشغلههایشان دوباره خودش را به ما تحمیل میکند، دیگر فرصت سرخاراندن هم نداریم، چه برسد به کارهایی اضافی مثل مرتب کردن لباسها. اگر بخشی از جامعه را که میتوانند در خانههایی با متراژ بالا زندگی کنند کنار بگذاریم، بیشتر آدمها زندگی را در آپارتمانهایی کوچک سر میکنند. در این آپارتمانها کمددیواری به حدی کوچک است که چه بخواهید و چه نخواهید، فضایی برای جداسازی اصولی لباسهای فصلی باقی نمیماند. بنابراین سرمای هوا لباسهای گرم را بالا میآورد و آن بهاری و تابستانیها الان زیر انبوهی از لباسهای زمستانی مدفون شدهاند. الان در فاصلهای اندک تا شروع شلوغیهای سال1400 فرصت خوبی برای مرتب کردن لباسها در کمددیواری است. این از آن کارهایی است که وقتی روزهای کاری شروع شوند، متوجه میشویم چقدر به دردمان میخورد.
هدیه، عزیزم پاک کن از چهره اشکت را ز جا برخیز، هدیه برای پایان تعطیلات
اگرچه هرروز سال میتواند فرصت خوبی برای هدیه دادن باشد، اما در روزهای تعطیلات نوروز بهانه برای هدیه دادن فراوانتر است. برای اینکه بتوان کسی را از کرختی و اندوه آخرین روز تعطیلات نجات داد، بهترین راهحل هدیه دادن غیرمنتظره است. بهویژه اگر این هدیه حاوی طنین گرم و دلنشین صدای شاعری باشد که روی قطعات موسیقی کلاسیک میخواند: عزیزم پاک کن از چهره اشکت را ز جا برخیز. هدایای فرهنگی ماناترین و زیباترین نوع هدیهها هستند و هدیه موردنظر ما هم از جذابترین محصولات فرهنگی منتشر شده در کشور است. از اینرو میتواند گزینه مناسبی برای خوشحال کردن یکی از عزیزانتان، بهویژه اعضایی از نسل قبل از شما که به شعر و موسیقی هم علاقهمند است باشد. مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج با عنوان «تا صبح شب یلدا» که با صدای خود او روی قطعاتی از موسیقی جهان که منتخب خود او هستند، در بهمنماه سال گذشته منتشر شد. شاید کمی سخت در بازار پیدایش کنید، اما همه لحظات تلاشتان برای یافتن این اثر، با شنیدن صدای گرم هوشنگ ابتهاج و اشعار دلنشینش جبران خواهد شد.
سرگرمی، ایدهای برای سرگرم کردن بچهها در روز آخر تعطیلات، بازی در تونل زمان
آخرین روز تعطیلات – هرطور حساب کنیم – باید به بچهها اختصاص داشته باشد. پیش از این، در چنین روزی آنها بیش از همه از بودن در طبیعت لذت میبردند ولی حالا حکایت خانهنشینی و محدودیت و اینها دیگر تکراری شده و به جای تلفکردن کلمهها، بهتر است ایدهای برای خوشحالکردن بچهها پیدا کنیم. خوبی بچهها به این است که آسان خوشحال میشوند.
قبلترها پدرها و مادرها جز یهقلدوقل کاری از دستشان برنمیآمد، بالاخره هرکس بازیهای دوره و زمانه خودش را برای تعریف دارد. گرچه همان هم برای بچههایی که چنین حربههایی برای سرگرم شدن را ندیده بودند، ذوق خودش را داشت. تصور کن بچههای گیمباز این زمانه دچار چه هیجانی میشوند از دیدن یک کنسول بازی قدیمی که زمانی خواب از چشمهای پدرشان ربوده بود. مگاپروژه روز آخر تعطیلات برای سرگرم کردن بچهها: آشنایی با کنسول بازی زمان بچگیهای من.
کتاب، روز جهانی کتاب کودک با شل سیلوراستین، سالهای جیرجیرکها
فوقالعاده است که آدم روزش را با شل سیلوراستین بگذراند. گوش کن: «زمانی به زبان گلها سخن میگفتم/ زمانی هر کلمهای که کرم ابریشم میگفت، میفهمیدم/ زمانی در خفا به وراجیهای سارها میخندیدم/ و در رختخواب با مگسی گپ میزدم/ زمانی به تمام سؤالهای جیرجیرکها گوش میدادم/ و به تمام آنها جواب میدادم/ و با گریه هر دانه برف درحال مرگ که فرو میافتاد/ همدردی میکردم/ زمانی به زبان گلها سخن میگفتم/ چه شد که اینها همه از یادم رفت؟/ چه شد؟». خواندن دوباره شعرهای کودکانه شل سیلوراستین، آن هم در آخرین روز تعطیلات که البته روز جهانی کتاب کودک هم هست، فکر خوبی بهنظر میرسد. خرید آنلاین کتابهایش برای بچهها هم میتواند پیشنهاد ویژه این روز باشد.
تفریح، سیزدهبهدر را نباید در خانه ماند، گره زدن سیزده در خانه
خدابیامرز، مادربزرگم تعصب خاصی به سیزدهبهدر داشت و میگفت سیزدهبهدر را نباید در خانه ماند. از یک هفته مانده به این روز همه خانواده را «زا به راه» میکرد و همهچیز را جلوجلو میخرید، چون معتقد بود دَمِ سیزدهبهدری گران میشود اما از پارسال بهخاطر کرونا بساط جدیدی از سیزدهبهدر چیده شد. اگر موقعیت علم کردن منقل و زغال وجود دارد که میشود حتی چایی زغالی درست کرد اما اگر نیست، میشود فر را جایگزین کرد. سیبزمینی را لای فویل بپیچید و در فر بگذارید خیلی خوشمزه میشود. حتی میتوانید در تراس، حیاط و حتی در پشتبام حال و هوای سیزده به دری بسازید، کاهوسکنجبین و آش بخورید. از بازیهای دورهمی غافل نشوید. مشاعره، پانتومیم، یک مرغ دارم و حتی بازی هوپ سرگرمتان میکند.
آب وهوا، بررسی وضعیت جوی در بعضی شهرها، در انتظار صاعقه