او از کودکی زیر نظر پدر با ساز و موسیقی آشنا شد و از نوجوانی نوازندگی سنتور و سهتار را نزد استاد حبیب سماعی و ابوالحسن صبا آغاز کرد. در سال 1332 موفق به اخذ لیسانس در رشته حقوق از دانشگاه تهران شد و درسال 1344 از دانشگاه پاریس مدرک دکترای رشته حقوق را گرفت. تدریس در مراکز مهم هنری داخل و خارج کشور از جمله هنرستان عالی تهران، مرکز مطالعات شرقی وابسته به مؤسسه موزیکولوژی دانشگاه سوربن، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، دانشگاه تهران و... از فعالیتهای این موسیقیدان در زمنیه تدریس است.
این ردیفدان در سال 1347 مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را با حمایت رادیو تلویزیون وقت، تاسیس کرد که روزگاری محل تجمع هنردوستان بود و اغلب هنرمندان نامی امروز نیز در آن آموزش دیدهاند.
صفوت علاوه بر مدیریت این مرکز بهمدت 10سال، برای تاسیس رشته موسیقی در دانشگاه تهران تلاشهای بسیاری داشت و مدیریت گروه موسیقی این دانشگاه تا سال 1375 بهعهده او بود.
وی از معدود موسیقیدانان ایرانی است که علاوه بر نوازندگی و آشنایی با ردیف موسیقی ایرانی، با انتوموزیکو لوژی (موسیقیشناسی تطبیقی) نیز آشنایی دارد.
چندی پیش قرار بود صفوت همراه با ژان دورینگ ردیفدان فرانسوی الاصل، در ایران یک کنسرت پژوهشی برگزار کنند که به دلیل مشکلات فنی و عدمهماهنگی لغو شد. اما برگزار نشدن کنسرت موسیقیشناسی چون صفوت آنقدر مهم هست که بهانه گفتوگویی با او درباره وضعیت کلی موسیقی ایران باشد.
- شما از معدود موسیقیدانانی هستید که با رشته موزیکولوژی آشنایید.وضعیت این رشته را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
موزیکولوژی در ایران یکی از درسهای دانشکده موسیقی در دانشگاه هنر و دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران است؛ اما در حد یک درس برای دوره کارشناسی.در حقیقت در دانشگاههای ایران تاکنون رشته موزیکولوژی، یعنی دوره دکترای رشته موزیکولوژی تاسیس نشده و فقط گاه بهعنوان یک درس 2 واحدی یا کمی بیشتر در رشته لیسانس یا کارشناسی تدریس میشود. اصولا رشته موزیکولوژی رشته جدیدی است.
وقتی میگوییم موزیکولوژی یعنی موسیقیشناسی که در آن مبحث شناخت مطرح میشود؛ یعنی شناخت شناسی و اپیستمولوژی. بنابراین موزیکولوژی رشتهای است که در واقع جزو فلسفه موسیقی محسوب میشود و بسیار مفصل است و تا به حال در ایران وجود نداشته است.
- بنابراین چرا تا به حال برای تاسیس و راهاندازی چنین رشتهای در دانشگاهها اقدام نشده است ؟
برای اینکه ضرورتی نداشته است. همانطور که عرض کردم درس موزیکولوژی دردوره کارشناسی موسیقی، کنار سایر دروس به دانشجویان تدریس میشود. ولی دوره دکترای موسیقی در هیچیک از دانشگاههای ایران تا حالا تاسیس نشده البته دیر یا زود بالاخره این دوره دکترا هم با گرایشهای مختلف موزیکولوژی، ادنو موزیکولوژی و غیره تاسیس خواهد شد.
- پس ضرورت تاسیس این رشته احساس شده؟
برای اینکه اجتماع ایران رو به پیشرفت است و هر اجتماعی که پیشرفت کند موسیقی هم در آن پیشرفت خواهد کرد. از طرفی همزمان با پیشرفت موسیقی در دانشگاه، نیاز به راهاندازی دوره دکترا نیز احساس میشود. البته تاکید میکنم به شرطی که ضرورتش احساس شود. چون مدتهاست از کار دانشگاهی کنارم، دقیق نمیتوانم عرض کنم ولی فکر میکنم مثلا الان رشته زبانشناسی هم در دانشگاه تهران دوره دکترا نداشته باشد.
شاید چون ضرورت نداشته. یادم هست آن موقع که در 1360 که به پاریس رفتم، دانشجویان ایرانی برای دوره دکترای زبانشناسی به پاریس فرستاده میشدند چون در ایران دوره دکترای زبانشناسی نبود الان نمیدانم هست یا نه. ولی میدانم که دکترای موزیکولوژی نیست.
بد نیست گفتاری از ابن خلدون به اطلاعتان برسانم. خب ابن خلدون، مورخ قرن هشتم هجری بوده و کتاب معروفی دارد که به نام مقدمه ابنخلدون شناخته شده. در جلد دوم صفحه 856 ایشان مینویسند که «و موسیقی از آخرین صنایعی است که در اجتماع و عمران پدید میآید و نیز این هنر از نخستین صنایعی است که در هنگام ویرانی و سیر قهقرایی یک اجتماع از آن رخت بر میبندد و زایل میشود و خدا آفریننده است.»
این جمله ابن خلدون است. بنابراین به اعتقاد ابن خلدون اگر کشوری در حال رشد باشد، موسیقی آن هم رشد میکند البته بعد از رشد رشتههای دیگر. بر عکس اگر یک جامعه سیر قهقرایی کند اولین رشتهای که از بین میرود و بسیار ضعیف میشود؛ موسیقی است.البته چون اجتماع ما در حال پیشرفت است، موسیقی هم پیشرفت میکند و دوره دکترایش هم انشاالله تاسیس خواهد شد.
- اگر قرار شود تدریس رشته موزیکولوژی در دانشگاههای ایران آغاز شود، آیا نیروی متخصص برای تدریس آن وجود دارد ؟
بله وجود دارد. الان موسیقیدانان زیادی در ایران هستند که در خارج از ایران موزیکولوژی خواندهاند و به ایران برگشتهاند و میتوانند تدریس کنند. من چند سال است که دیگر فعالیت دانشگاهی ندارم و تدریس نمیکنم اما یک لیست مختصری تهیه کردهام از آن عدهای که میشناسم و موزیکولوگ هستند و میتوانند تدریس کنند.
- برگردیم به سالهایی که شما سرپرستی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی را بهعهده داشتید و شاگردان آن دوره را به مرحلهای رساندید که امروز نوازندگان حرفهای و استادان موسیقی ایران هستند. چه موانعی باعث از بین رفتن این مرکز معتبر شد؟
هر مرکز یا هر چی که اسم بگذارید به هر حال دورهای دارد، عمری دارد و تمام میشود. برای ادامه فعالیت مرکز حفظ و اشاعه هم موانعی ایجاد شد که باید از آن گذشت.
- با توجه به شرایط فعلی اگر چنین مرکزی دوباره تاسیس شود، آیا مدیریت آن را بهعهده میگیرید؟
بله، اگر شرایط مهیا شود همیشه آماده خدمتگزاری به این نظام هستم. گرچه سنم بالا رفته و نیرو و توانم کم شده ولی آمادگی بیشتری برای خدمت دارم. اما باید توجه داشت که هر کاری باید ابتدا نیت درست داشته باشد و بعد انجام شود.
- بهنظر شما با توجه به اختلاف نظرهایی که بین موسیقیدانان پیش آمده آیا تاسیس چنین مرکزی امکان پذیر است ؟
این موضوع بستگی به اختلاف نظر بین موسیقیدانان ندارد. این اختلافات همیشه بوده و خواهد بود. ممکن است بپرسید چرا اختلاف هست؟ برای اینکه در موسیقی مسئله ذوق و سلیقه خیلی مؤثر است. موسیقی مثل علم فیزیک یا شیمی نیست که کشفیاتی بشود و همه دنبالش را بگیرند و اختلافی نباشد.
بنابراین در موسیقی اختلاف وجود دارد ولی تاسیس چنین مرکزی به این اختلاف یعنی به وجود عدمچنین اختلافاتی اصلا ارتباطی ندارد بلکه به خواست بزرگان مملکت و دولتمردان مربوط میشود. اگر دولتمردان بخواهند تاسیس چنین مرکزی امکانپذیر خواهد بود ولی اگر نخواهند ولو تمام موسیقیدانان ایران که سهل است، تمام موسیقیدانان جهان جمع شوند و همه اختلافاتشان را هم حل کنند باز امکانپذیر نخواهد بود.بهطور کلی بهنظر من هر چیزی هرچه فرهیختهتر و پرورش یافتهتر باشد مراقبت، هزینه و نگاهدارنده و مربی حاذق تری لازم دارد.
- چه شد که بعد از سالها تصمیم گرفتید در یک کنسرت پژوهشی با موسیقیدانان و مردم دیدار دوباره داشته باشید؟
بنده با موسیقیدانان و مردم همیشه دیدار داشتهام ولی نه روی سن. در دانشکدهها و در کنفرانسها. مثلا چند کنفرانس داشتم در تالار اندیشه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و جاهای دیگر که تعداد بسیار زیادی در آن شرکت کردند. همین طور در دانشگاههای شیراز، در دانشگاههای مختلف و در دانشگاههای آمریکا.
بنابراین رابطهام با مردم و دیدارم با مردم قطع نشده گرچه با صحنه قطع شده است. چون احساس کردم تمام آن چیزی که در جلوی صحنه هست، همانی نیست که در پشت صحنه وجود دارد. تا اینکه دوست و همکار قدیمیام، پروفسور ژان دورینگ به ایران آمدند. ایشان رئیس انستیتوی ایران فرانسه شده بودند و وقتی کارشان تمام شد، به فرانسه رفتند.ایشان در سفر بازگشت پیشنهاد دادند که کنسرتی بدهیم و درباره موسیقی صحبت کنیم.
به خاطر ایشان قبول کردم دو نفر موسیقی شناس در دنیا هستند که بینظیرند؛ یکی آقای آلن دانیلو است که نمیدانم زنده هستند یا نه؟ چون چهل سال پیش در پاریس با ایشان آشنا بودم و خدمتشان میرسیدم و استفاده میکردم و کتابهای بسیار زیادی نوشتهاند و سی سال از عمرشان را در هند گذراندند، زبان هندی و سانسکریت و موسیقی هندی را خوب یاد گرفتند. آثار بسیار جالبی درباره موسیقی هند و معنویت و موسیقی هند نوشتهاند از جمله کتابی به نام «موزیکولوژی کمپاره» یعنی موسیقی شناسی تطبیقی که اگر ترجمه شود کمک بسیار زیادی به بالابردن سطح فرهنگ موسیقایی ما نوازندگان ایرانی میکند و دیگری آقای ژان دورینگ است که دکترای فلسفه دارند. ایشان آدم حیرت انگیزی است که سابقه نداشته.
استاد کنسرواتوارهای فرانسه بوده، استاد دانشگاه استراسبورگ است و عضو مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه (س ان ا رس) است. چند هزار صفحه کتاب درباره موسیقی ایرانی نوشته و حدود چهل و خردهای سال از عمرش را در ایران، افغانستان، هندوستان، تونس و جاهای مختلف گذرانده.
او زبانهای مختلفی را میداند، فارسی را بسیار خوب صحبت میکند و عربی و پشتو را هم به خوبی یاد گرفته است. او تکنیکهای تمام سازهای ایرانی را هم میداند و سازهای کشورهای آسیایی دیگر را هم مینوازد. از همه مهمتر دورینگ، ردیف موسیقی ایران را به خط نت در آورده که یکی از خدمات عجیب و غریب او به موسیقی ایران است.همچنین در موسیقی معنوی و مدرنیته یعنی تجدد طلبی، خیلی مطالعه کرده تا ببیند راه آینده موسیقی ایران چیست و نظریاتی هم دارد. به هر حال ایشان به ایران که آمدند رئیس انستیتو بودند و با بنده صحبت کردند. از صحبتهایشان مثل همیشه خیلی چیز آموختم.
آن موقع پیشنهاد کردند یک کنسرتی بدهیم در فرهنگستان نیاوران که بهعلت بیماری قلبیام قبول نکردم.اما دوباره در این سفر که به ایران آمده بودند توضیحاتی دادند و من دیدم حیف است که این توضیحات در اختیار موسیقیدانان جوان ایرانی قرار نگیرد. به همین جهت از ایشان خواهش کردم یک کنفرانس با هم داشته باشیم. موضوعی که انتخاب کردیم این بود که بنده راجع به زیبایی شناسی موسیقی ایرانی صحبت کنم. چون سالهاست عمر در این راه گذاشتهام و معتقدم زیبایی شناسی موسیقی، احتیاج به آموزش و پرورش ذوق و پرورش فرهنگ دارد.
آقای دورینگ هم درباره نوآوری و راههایی که فعلا پیدا شده و در واقع ممکن است نوعی مزاحمت برای موسیقی قدیم ایران به وجود آورد صحبت کنند.همچنین قرار بود آقای ایمان وزیری که بسیار خوب تار میزنند و آقای محسن شهرنازدار که هم سه تار خوب میزند و هم سالهای سال است درباره به موسیقی ایران تحقیق میکند نیز به بررسی ذهن و زبان موسیقی ایرانی و موسیقیدانان ایرانی بپردازند اما گویا بهعلت مشکلات فنی پیش آمده، کنسرت فعلا برگزار نمیشود.
- برپایی چنین کنسرتهایی چقدر در علمی شدن موسیقی ایران تاثیر دارد؟
این سؤال را باید کمی تغییر داد. چون به قول منطقیها مفهوم مخالف این سؤال این است که با توجه به اینکه موسیقی ایران اصلا علمی نیست و دشمن و مخالف علم است، چنین کنسرتهایی چگونه ممکن است در علمی شدن موسیقی تاثیر بگذارد ؟
- منظور تاثیر کنسرتهای پژوهشی است.
هیچ موسیقی غیرعلمی وجود ندارد؛ در هیچ کجای دنیا. هر موسیقیای بر پایه علمی است که احتمالا تدوین نشده و فقط موسیقیدانها از راه الهاماتی که گرفتهاند آثاری عرضه کردهاند که به هر حال علمی است. موسیقی ایران هم علمی است و این کنسرتها در علمی کردن اندیشه شنوندگان تاثیر دارد نه درعلمی کردن خود موسیقی. هر کس میگوید موسیقی ایران علمی نیست، کتاب الموسیقی کبیر فارابی را که به فارسی ترجمه شده، بخواند.بنابراین موسیقی، علم است منتهی ما شنوندهها باید علمی یا علمیتر بشویم که برای این کار برپایی کنسرتهای پژوهشی بسیار لازم است چون در علمی شدن طرز فکر شنوندگان موسیقی ایرانی تاثیرگذار است.
- بهطور کلی وضعیت موسیقی ایران را چطور میبینید؟
موسیقی آن چیزی است که در ذهن و قلب موسیقیدان میگذرد، یک چیز خارجی نیست. موسیقی امواج هواست. قدیمیها میگفتند موسیقی عبارت است از گره زدن به امواج هوا که واقعا تعبیر زیبایی بود؛ یعنی موسیقی چیزی جز آنچه از ذهن و قلب موسیقیدان تراوش میکند نیست. بنابراین وضعیت موسیقی ایران بستگی دارد به وضعیت موسیقیدانان ایران.
هر چه موسیقیدانان ایران ارج و ارزش بیشتری داشته باشند، تشویق شوند و به مسیر درست هدایت شوند، موسیقیای که از آنها تراوش میکند موسیقی بهتر، ارزندهتر و انسانی تری است. ولی اگر خدای نکرده تابع هوی و هوس نفسانی شوند، موسیقیای که عرضه میکنند برای جامعه و اخلاق جامعه و روح شنوندگان زیانبار خواهد بود. بنابراین من معتقدم موسیقیدان حتما باید هدایت شود.
حافظ میگوید عشق کاری است که موقوف هدایت باشد؛ یعنی بدون هدایت، عشق به موسیقی به جایی نمیرسد. بهنظر من چون جامعه ایران رو بهپیشرفت است، بنابراین موسیقی ایران هم رو به پیشرفت خواهد بود. به این معنی که موسیقدانانش پیشرفت روحی بیشتری میکنند و خدمتگزار بهتری برای ملت عزیز ایران خواهند بود.
- با توجه به اینکه شما سالها به آموزش موسیقی اشتغال داشتید، وضعیت آموزش موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
خب آموزش موسیقی دوجور است؛ یکی در دانشگاههاست که طبق یک اصول علمی انجام میشود و خود شما بهتر میدانید که الان چندین دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی موسیقی تعلیم میدهند ودیگری هم آموزشگاههای خصوصی هستند که من به کارشان وارد نیستم و فقط همیشه دیدهام که چه در دوره قبل از انقلاب چه اکنون یک نارضایتیهایی از طرف اندیشمندان رشته موسیقی، درباره آموزشگاهها وجود داشته است.
- شما از معدود موسیقیدانانی هستید که به نوشتن و مکتوب کردن این علم توجه داشتهاید با توجه به اینکه کتاب یکی از موارد لازم برای آموزش است، بهنظر شما چرا موسیقیدانان ما به جمع آوری منابع مکتوب بیتوجه هستند؟
البته در موسیقی، بهخصوص در سالهای اخیر کتاب زیاد نوشته شده است و نوشتهاند، ولی باید توجه داشت که برای نوشتن کتاب 2 شرط لازم است: بضاعت و صلاحیت علمی و یکی هم حوصله بسیار زیاد. یعنی باید از سرمایه عمر، مایه گذاشت. در این صورت کتاب واجد ارزش خواهد شد. انشاءالله همه نویسندگان واجد این 2 شرط خواهند شد و تجربیات موسیقایی خود را در اختیار هنرجویان و هنرآموزان قرار خواهند داد. همانگونه که استاد بینظیر مرحوم دهخدا چنین کردند و چنان اثری از خود به یادگار گذاشتند. خداوند روح پرفتوح ایشان را قرین رحمت فرماید.