این جشنواره طی 8 دوره اجرا در روستای پلور، 4 دوره در خلیج فارس و جزیره هرمز و بقیه در شمال ایران و مناطق کویری، دغدغههای زیستمحیطی نادعلیان را به نسل جوان هنرمند منتقل کرده و توانسته است هنر محیطی و خصوصا هنر زمین (Land Art) را به جزئی مهم از هنر امروز ایران بدل کند. امسال نیز هنرمندانی از سراسر ایران به روستای پلور آمده بودند و سعی کردند تا بحران آب، کمبود و آلودگی منابع اصلی و طبیعی آب را در طبیعت مورد کاوشی هنرمندانه قرار دهند. در ادامه گزارشی میآید که یکی از هنرمندان جوان این جشنواره تهیه کرده است. لازم به ذکر است که این جشنواره تا انتهای تابستان ادامه دارد.
عاطفه خاص و طاهره گودرزی از پلاستیک استفاده میکنند؛پلاستیکهای فریزری (ماده شیمیایی) که با آب (عنصر طبیعی) پر میشوند و از پل آویزان می گردند که حکایت از اسارت آب توسط انسان دارد؛مواد شیمیایی که انسان میسازد و با آن طبیعت را به مرز بحران و نابودی میکشاند. در انتها نیز با جمع شدن در کنار این کار و نواختن نی به رها کردن آب در طبیعت میپردازند و آنچه از طبیعت است به دل او باز میگردانند.
در گوشه ای دیگر زهره دلداده با کیسههای پلاستیکی مقاوم به اجرای کاری دیگر مشغول است. او با پر کردن کیسهها از آب رودخانه و اضافه کردن رنگ آبی در تونالیته های مختلف به آب حرف دیگری برای گفتن دارد: ( آلودگی آب)که از آبی روشن شروع و تا سیاهی کشیده می شود. البته او کارش را در دو مرحله اجرا می کند؛ روز اول تا آبی پر رنگ و روز دوم در جایی دیگر از رودخانه به سیاهی می رسد. در آن سوی رودخانه حمید نورآبادی ایده دیگری داشت. او به از بین بردن ماهیها و تخمریزی آنها اشاره داشت که هنوز نیامده رفتهاند. چیدن سنگهایی در کنار رودخانه و شکستن تخم مرغی روی آنها حکایتی دیگر دارد. آلودگی آب چه بر سر ماهیها آورده؟ او در انتها با نگه داشتن تخم مرغی در دستانش نزدیک آب به نجات ماهیها اشاره داشت.
کمی دورتر محمد مهدی متولی ایده دیگری دارد. او از گل رودخانه جانورانی را که ورود انسان به طبیعت آنها را از بین برده نشان میدهد؛ با درست کردن آنها و گذاشتنشان روی سنگهای کنار رودخانه؛ خرچنگ و ستاره دریایی که کمتر دیده میشوند.
حمید نور آبادی با چسباندن برگ روی لباس و کفشهایش خود را جزئی از طبیعت میکند؛ انتقال لذت واقعی جزئی از طبیعت بودن. کنار درختی میایستد تا قدرت طبیعت را به رخ خود طبیعت بکشد.
فرزانه نجفی اینستالیشن دیگری را به نمایش می گذارد. او روی پارچه های بلندی سروهایی (نمادی از ایران) با چاپ ترافارد نقش میکند. او این پارچهها را بین 2 درخت آویزان کرده و خودش نیز با مانتویی با همان نقش جلوی آنها می ایستد تا روح سروها را به طبیعت بازگرداند.
و اما هانیه آهنی نابودی طبیعت به دست انسان را این گونه نشان میدهد: چیدن چوبهای بریدهشده روی زمین در جلوی درختان سرسبز، محاصره شدن درختی زنده در کنار آنها و چیدن آجرهایی در اطراف تنه درختی مرده؛ کنایه از نابود کردن طبیعت برای ساخت سرپناه. و جایی دیگر میترا سلطانی به داخل تنه خالی درختی میرود و جلویش را با نخ کاموا میبندد: ما جزئی از طبیعتیم که در آن محو شدهایم. و اما مهتاب قائمی منش گلهای خارداری را در دل طبیعت با حلقههای مقوایی سفید تزئین میکند؛خوبی و بدی، پاکی و ناپاکی در کنار هم؛ دو عنصر متضاد در دل طبیعت؛ چون انسان، خشم و عطوفت با هم.
الهام بخشی