به این سبب که واضع آن سهروردی معروف به شیخ اشراق، بیآنکه خود را بینیاز از راهجوییهای عقل بداند، روزنهای را برما گشوده که مدعی است ورای طور عقل است و نجوای خرد را بدان نرسد. با این حال، منابع سهروردی در این زمینه، افزون بر حکمت قرآنی، جا پایی استوار در حکمت ایران باستان (حکمت فهلویون) و فلسفه افلاطون (امام الحکماء) و ارسطو دارد. مطلب حاضر با توجه به این که روز هشتم اردیبهشت در تقویم ما روز سهروردی نایمده شده نگاهی اجمالی دارد بر بحث نور در اندیشه و آثار سهروردی.
حکیم کامل و فیلسوف مؤسس شیخ شهید شهاب الدین سهروردی(549-587) به سبب نوآوریها و تالیفات فلسفی خویش در بین اهل حکمت از جایگاه رفیعی برخوردار است. وسعت و دامنه تحقیقات او، از عالیترین مراتب وجود- حضرت نورالانوار- تا مراتب دانی آن همچون مقولات و جوهر جسمانی را در برمیگیرد. سهروردی با پشتوانه دانش وسیع و بینش عمیقی که نسبت به دانش پیشینیان دارد دست به طرحریزی و معماری بنایی به نام حکمت اشراق میزند که محل تلاقی حکمت ایمانی و فلسفه مشاء و حکمت خسروانی ایران باستان و فلسفه یونان و نوافلاطونی است که با طرحریزی دقیق سهروردی چینش دوباره یافته است و در بسیاری از مسائل افقهای نویی را کشف کرده است.
سهروردی هیچیک از نظر و مشاهد را به تنهایی برای کامل شدن کافی نمیداند. از نظر او عارف بدون مبانی نظری به مرتبه کمال نمیرسد و فیلسوف نیز بدون تجارب ناب عرفانی ناقص است. از نظر سهروردی حکیم کامل، در نظر و عمل کامل است.
یکی از مهمترین مبادی سهروردی بحث واجب الوجود است که در حکمت سهروردی به نورالانوار تعبیر میشود و ظاهر بالذات و مظهر لغیر است وچون ذاتا ظاهر است. نیازی به مُظهـر ندارد و دارای جنس و فصل نیست در نتیجه از بساطت تام برخوردار است.
نور در حکمت اشراق رمز آگاهی و ادراک است و از شدت ظهور قابل تعریف نیست. صادر اول نیز که از نورالانوار صادر میشود عقل یا نور محض نامیده میشود. نکته مهمیکه نباید از آن غفلت کرد این است که مبحث نور در حکمت سهروردی حقیقت عینیه نور است نه مفهوم یا یک مصداق جزیی آن.
سهروردی برای اثبات قاعدهالواحد از همین ویژگی بساطت نورالانوار استفاده میکند و میگوید نورالانوار واحدِ بسیط است و نمیشود یک نور و یک ظلمت از یک موجود واحد بسیط صادر شود زیرا ظلمت نبودِ نور و نمود به تبع بود است، نه بود و وجود. خواه این ظلمت جوهری باشد یا عرضی. چون درغیر آن صورت نورالانوار مرکب خواهد بود و ترکیب در نور محض راه ندارد. شیخ اشراق صادراول را نیز مجردی میداند که عین نور است و تنها کاستی او همین امکان است. این صادر اول، نورالانوار، خود و اینکه نبوده و بود شده(امکان) را درک میکند. وی امتیاز نورالانوار از صادراول را نیز به تشکیک باز میگرداند. این صادر اول نور اَقرب و مجرد است. از همین راه او قاعده الواحد را اثبات میکند.
سهروردی چگونگی ایجاد کثرت را نیز به تابش و اشراق نورالانوار به نور اقرب یا صادر نخستین و از آنجا به دیگر موجودات میداند. هر مرتبه نور به مرتبه اعلی احاطه ندارد اما به مرتبه اخص محیط است و مستقیم یا غیرمستقیم از نورالانوار فیض میگیرد.
بهنظر میرسد سهروردی در مباحث نور و تطبیق آن با مسایل فلسفی علاوه بر قرآن کریم از رساله النور غزالی نیز بهره گرفته است.
مرتبه توحید نیز از منظرشیخ اشراق تفاوت ظریفی با دیگران دارد. او در کلمه التصوف توحید را تجرید نفس از انواع علایق جسمانی که میتوانند مانع معرفت شوند میداند. (1)
شیخ اشراق برخلاف مشائیان که جسم را مرکب از ماده و صورت میدانند؛ اعیان خارجی عالم را چیزی جز نور نمیداند که از طریق تجربه اشراقی قابل ادراک است. او با بیان قول به اصالت اعیان و اصالت نور دیگر ترکیب وجود و ماهیت را ملاک نیازمندی ممکن و امتیاز آن از واجب نمیداند و به جای توجه به مصداق واجب و ممکن که هر دو موجودند، به تمایز بین فقیر و غنی میپردازد و از این راه به بحث نیاز ممکن بهعلت وارد میشود.
از دیگر مباحث مهم حکمت اشراق بحث مراتب عالم است. اگرچه سابقه این بحث به پیشینیان از جمله فلوطین بازمیگردد اما هیچ کس در این مورد به صراحت و گستردگی سهروردی وارد نشده است. او با استفاده از قاعده امکان اشرف - که خود میداندار این بحث نیز هست- به اثبات مراتب طولی عرضی عالم و مرتبه مثال میپردازد. مراتب عالم از نظر شیخ اشراق را میتوان چنین نام برد:
الف) نورالانوار(واجب الوجود)
ب) انوار قاهره(عقول طولی وعرضی)
ج) انوار اسفهبدی یا انوارمدبره(نفوس)
د) صور معلقه یا عالم اشباح(عالم مثال)
ه) عالم برازخ وغواسق ظلمانیه(عالم جسمانی طبیعی)
عالم واسطه یا مثال ویژگیهایی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:1) بین عالم مجردات محض و عالم مادی قرار دارد 2) بعضی از خصوصیات ماده از قبیل کم، کیف و وضع را دارد ولی مکان ندارد. 3) صور معلقه مثال جواهر روحانی و بسیط هستند و قائم به ذات هستند به همین جهت بین آنها تزاحمی نیست. (2)
به اعتقاد سهروردی درک و شناخت ما از مثال یا با واسطه مظاهر آن در عالم طبیعت است و حواس ما نقش مهمی در این نوع شناخت دارد و یا با تصفیه باطن و تزکیه نفس میتوانیم به مرتبه مثال صعود کنیم و صورمعلقه را مشاهده کنیم. کشف وشهودعارفان و رویاهای صادقه ازعروج نفس به این مرتبه عالم نشأت میگیرد.
البته از سخنان شیخ اشراق چنین برداشت میشود که تنها معتقد به خیال منفصل بوده که جدا از نفس است به همین جهت واهمه انسان را متفاوت از نفس میداند.
سهروردی این مطالب را در کتب و رسایل موجز خود به زبان رمز و اشاره نیز بیان کرده است. مثلا اگر آواز پر جبرئیل به دقت بررسی شود راز آفرینش به تقریر سهروردی با لطافت و ظرافت کم مانندی بیان گردیده است. سهروردی در عقل سرخ نیز به وادی اهل سلوک میپردازد و در کتاب «فی حقیقةالعشق» به رمز و رازهستی و حقیقت آن یعنی عشق میپردازد.
در قصه غربت الغربیه نیز به مراحل سیرصعودی انسان و تطورات درجات وجودی وی میپردازد. نکته این است که شیخ داستان را از جایی آغاز میکند که حی بن یقظان بوعلی پایان یافته است. شاید شیخ اشراق میخواهد به خواننده بگوید که تحول و تطور و عروج انسان با حکمتی که او تأسیس کرده بهتر قابل درک است و یا اینکه حکمت اشراق در طول مشاء است وکاری که جناب شیخ الرئیس آغاز کرده و سپس در حکمت مشرقی پیگیری کرده، جناب سهروردی در حکمت اشراق به انجام رسانده است.
پانوشتها:
1) اسما و صفات حق، دکترغلامحسین ابراهیمیدینانی انتشارات اهل قلم، چاپ اول، 1375، ص327
2) شرح حکمت الاشراق، شرح ملا صدرا و قطب الدین شیرازی، انتشارات بیدار، ص536
منابع:
1) حکمت الاشراق سهروردی، ترجمه دکتر سید جعفر سجادی، دانشگاه تهران 1367
2) ارض ملکوت، هانری کربن، ترجمه سید ضیاالدین دهشیری انتشارات طهوری 1384
3) شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی، انتشارات حکمت، چاپ دوم1366
4) روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان، هانری کربن گزارش دکتر احمد فردیدوعبدالمجید گلشن، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ سوم 1385
5) مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدمه هانری کربن، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی1373