همشهری آنلاین- رسول بهروش: گزارشگر بـازی پرسپولیس و نساجی در هفته بیستم لیگ برتر را میشناختید؟ از عملکردش راضی بودید؟ اسمش مجید عابدی است و گویا از برنامه «آقای گزارشگر» به سطح کار در تلویزیون رسیده. نه اینکه خیلی روی اعصاب بوده باشد، اما عملکردش هرگز طوری نبود که به جذابیتهای مسابقه اضافه کند.
کشوری با ۸۰ میلیون جمعیت که شاید یکچهارم آنها به فوتبال علاقهمند باشند، چرا نباید ۴ تا گزارشگر درجه یک داشته باشد که مو به تن مخاطب سیخ کنند؟ تلویزیون ایران خوب اداره نمیشود و یکی از آشکارترین مصادیق این داستان هم، بلاهایی است که این مجموعه بر سر فوتبال نازل میکند. همزیستی فوتبال و تلویزیون نهتنها مسالمتآمیز نیست، بلکه آغشته به تحکم، زیانبار و مخل اعصاب و روان مخاطبان است.
حق پخش؟ بیخیال
این یک قصه مکرر گفته شده است.بدون اغراق اگر صداوسیما حق واقعی فوتبال بابت پخش مسابقات این رشته ورزشی را بپردازد، باشگاههای محبوب و سرشناس ما مطلقا بدهی و مشکل مالی نخواهند داشت و میتوانند بهترین تیمها را ببندند.
همه این سالها هم جدل بر سر دریافت حق پخش بینتیجه بوده و کار را رسانده به جایی که حالا مجلس شورای اسلامی صداوسیما را مکلف کرده برای سال ۱۴۰۰مبلغ ۴۵میلیارد تومان در اختیار وزارت ورزش قرار بدهد.۴۵میلیارد تومان برای کل فدراسیونهای ورزشی؛ این حتی «صدقه» هم نیست، گرچه در وصول همین مقدار هم تردید داریم! با ۴۵میلیارد فوق فوقش میشود ۲ تا مهدی شیری و یک سیاوش یزدانی خرید.
کاش آقایان یکبار با حساب و کتاب روشن اعلام میکردند فقط از پخش داربی تهران چه تعداد بیننده جذب میکنند، چقدر آگهی میگیرند و چه اندازه سود میبرند. در این صورت چه مخهایی که سوت نمیکشید.
داغی به نام گزارشگری
دلتان برای صدای عادل فردوسیپور و مزدک میرزایی تنگ شده؟ مشکل خودتان است. از پرحرفیهای ملالآور جواد خیابانی به ستوه آمدهاید؟ این هم مشکل خودتان است. دلتان غنج میزند یکبار دیگر یک گزارشگر وسط یک مسابقه حساس بگوید: «چیه این فوتبال؟ تمام تنم داره میلرزه»؟ جوابمان همان ۲ پاسخ قبلی است.
در این کشور مشکل از فرستنده نیست، از گیرنده است. اگر هم دوست ندارید، جمع کنید بروید. یک دوره با سلایق بازتر مدیریتی در همین صداوسیما نسلی از گزارشگران باکیفیت مثل عادل و مزدک، خیابانی (فرمت اورجینال و قدیمیاش، نه گزارشگر تمامشده فعلی)، پیمان یوسفی و بعدتر محمدرضا احمدی وارد حرفه گزارشگری شدند.
الان اما سالهاست که این زمین سترون محصول نمیدهد. حالا بگذریم از اینکه ستارههای قبلی را راندند، چرا خبری از استعدادهای جدید نیست؟ چرا در این کشور پرجمعیت فوتبالدوست یک گزارشگر جوان در حد مزدک نداریم؟ این نمیتواند از تنگنظری مسئولان در جذب استعدادهای جدید باشد؟ اینکه آنها مطیع بودن نیروها را به تخصصشان ترجیح میدهند؟
ابایی نداریم از اینکه اعتراف کنیم گاهی با فلسفه فرار از چانه گرم گزارشگران داخلی، برای تماشای مسابقات به شبکههای ماهوارهای پناه میبریم. اینجاست که حتی حسرت برخی گزارشگران همزبان تاجیک و افغان را میخوریم. نه اینکه خیلی خوب باشند، اما فقط خود بازی را گزارش میکنند، پرت و پلا نمیگویند و به زبان آوردن جملات غیرمرتبط به آنها تحمیل نمیشود.
مقر گردهمایی بیاستعدادها
کاش مشکل پخش تلویزیونی مسابقات فوتبال فقط از گزارشگران ضعیف و بیکیفیت بود. گاهی بهنظر میرسد با ارادهای قطعی و با سختگیری تمام، بیاستعدادترین آدمها را دستچین کردهاند و در بخشهای فنی پخش بازیها گنجاندهاند. حسرت به دلمان ماند که یک کار خوب از کارگردانان تلویزیونی مسابقات ببینیم. آنها هیچ درک درستی از شغلشان ندارند و هیچوقت نمیفهمند صحنه آهسته یک اتفاق را چه زمانی و از کجا باید نشان بدهند.
در انگلستان سالهاست که تقریبا صددرصد گلها از لحظه لو رفتن توپ و تغییر مالکیت بهصورت آهسته پخش میشود تا تماشاگر تلویزیونی قشنگ بفهمد چهکسی توپ را داده، چهکسی گرفته و چطور گل به ثمر رسیده است.
در ایران اما حتی گاهی در مسابقات پرسپولیس و استقلال صحنه آهسته طوری پخش میشود که درست معلوم نیست پاس نهایی منجر به گل را چهکسی داده! اینکه هیچ، عمر ما تمام شد و کارگردانان تلویزیونی در ایران نفهمیدند به هیچ وجه نباید صحنه آهسته را وقتی توپ در جریان است پخش کنند.
آقا اصلا این هم سخت است؛ چطور اینقدر هنرمندانه میتوانید هر بار و در هر مسابقه آگهی گرانقیمت «تقدیم برنامه» را بعد از شروع بازی روی آنتن ببرید و روان مردم را به هم بریزید؟ مگر شما فوق لیسانس خراب کردن اعصاب دارید؟
تریبونی برای سخیفترین حرفها
تلویزیون غیرخصوصی ایران با بودجه هنگفت دولتی، رسما تبدیل شده به یکی از عوامل تخریب فرهنگ هواداری در این کشور. مجریان و مهمانان این رسانه لوسترین کریخوانیها را به قصد وایرال شدن انجام میدهند، سطح پایینترین حرفها را به زبان میآورند و تکراریترین چهرهها را مهمان برنامههایشان میکنند تا حرفهای عجیب و غریب بزنند و مردم را در شبکههای اجتماعی به جان هم بیندازند.
باور کنید حتی شخص رئیس صداوسیما تخمین درستی از دفعات حضور برادران فنونیزاده در تلویزیون ندارد. خب وقتی ۲ نفر ۲۰۰ بار به این کانال و آن کانال دعوت میشوند و خاطرات راست و دروغشان ته میکشد، ناچار میشوند به مرحوم ناصر حجازی انگ تبانی بزنند. این نتیجه به تنگ آمدن قافیه است. دیگران هم پیشکسوتان خوشنام پرسپولیس و استقلال را تودهای و ساواکی میخوانند.
چطور رویتان میشود فیروز کریمی را روی آنتن بیاورید تا در مواجهه با نام علیرضا فغانی از عبارت سخیف «شیر سماور» استفاده کند؟ و چطور باز در ۱۰ برنامه دیگر به او آنتن میدهید؟ اگر این کارها را یک شبکه خصوصی انجام بدهد، خیلی عجیب نیست. اینکه رسانهای با بودجه چند هزار میلیاردی از اموال مردم ایران و کلی ادعای پرطمطراق دنبال این لودگیهای مخرب باشد وحشتناک است.
انصافا تلویزیون چند دقیقه برنامه خوب ساخته برای اینکه روی فرهنگ مدارا، مروت و مطالبهگری هواداران کار کند و آنها را از تعصب خشک و خالی برهاند؟ اصلا کسی در آن سیستم انحصاری ورشکسته، وقت فکر کردن به این چیزها را دارد؟