تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۸۵ - ۱۵:۴۶

فرهادجم: در 20 مرداد 80‌ ترانه باران برای گلستانی‌ها پیام‌آور مرگ بود. باران بی‌وقفه بارید تا سیلی بیاید که تقریباً طی قرن گذشته در ایران بی‌سابقه بوده است.

 این سیل 5000 کیلومتر مربع منطقه شهری و روستایی را ویران کرد و طبق آمار بین‌المللی با بیش از 248 کشته، 190 مفقودالاثر و 618 میلیارد ریال خسارت مالی بالاترین آمار را در کشتار هموطنانمان در آن سال بر جای گذاشت. این سیل بیش از آن که بلای طبیعی باشد، بلای انسانی بود.

21 مرداد 81  بارندگی شدید در حوالی روستای دشت موجب جاری شدن سیل در این منطقه شد. رواناب‌های حاصل از این بارندگی‌ها، قطعات بزرگ سنگها و تنه درختان جنگلی بریده شده در داخل جنگل گلستان را در امتداد مسیر رودخانه گلستان که در سیل 20 مرداد 80 کاملاً هموار شده بود، با قدرت تخریبی‌فوق‌العاده و با صدای مهیبی، به حرکت درآورد. به گفته شاهدان عینی پیشانی سیل،  موجی از هوا با انرژی جنبشی سهمگینی  را پدید آورد که به محض برخورد با هر مانعی به راحتی آن را در هم می‌پیچید و زیر خروارها گل و لای مدفون می‌کرد.

در این حادثه نیز پیش‌بینی شرایط جوی از سوی هواشناسی و اعلام آن از سوی رسانه‌ها نتوانست مانع قربانی شدن 51 تن شود.

9 مرداد 84. بار دیگر سیل منطقه کلاله گلستان را درهم کوبید و طبق آمارهای رسمی 25 نفر را قربانی کرد و خسارت مالی فراوانی برجای گذاشت.

تنها 10 روز بعد، بار دیگر سیل دشت‌های گلستان را درنوردید. این بار هم رسانه‌ها خبر از 28 کشته، 12 مفقود و 12 هزار بی‌خانمان دادند.

گویی نفرین سیل از سال 80 دامن گلستان را گرفته و این ماجرا همچنان ادامه دارد،چرا؟
چگونه مردم منطقه این چنین مقهور سیل شدند؟ مردمی که قاعدتاً می‌بایست خود را با شرایط اقلیمی محیط تطابق داده باشند و طی سالیان دراز زندگی در اقلیم بارانی و مرطوب گلستان راه مقابله با این گونه رخدادهای طبیعی را آموخته باشند؟ شاید اصلاً این سیل‌ها طبیعی نیستند.

دکتر محمد خسروشاهی، عضو هیأت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع معتقد است: «کاهش نزولات جوی جامد و یا تغییر نزولات جامد به مایع در اثر تغییرات اقلیمی می‌تواند یکی از علل وقوع سیل باشد، اما افزایش جمعیت همراه با ضعف برنامه‌ریزی برای بهره‌برداری از زمین، تخریب جنگلها و مراتع و توسعه سطوح غیر قابل نفوذ سبب شده تا در حوضه‌های آبخیز، آب کمتری به زمین نفوذ کرده و سریعتر به‌طرف پایین‌دست جریان پیدا کند. در نتیجه سیل‌ها فراوانتر، شدیدتر و ناگهانی‌تر شده و مردم بیشتری از سیل‌های سهمگین‌تر آسیب می‌بینند.»

این کارشناس به ضعف برنامه‌ریزی اشاره کرده است. دردی کهن که ظاهراً تاکنون در این کشور هیچ درمانی برای آن شناخته نشده است. به یاد می‌آورم در زلزله کوبه ژاپن یکی از مقام‌های شهر به دلیل ناتوانی در کنترل اوضاع خودکشی کرد.

 اما در ایران رسم چیز دیگری است.برخی از مسئولان براحتی جلوی دوربین‌ها ظاهر می‌شوند و به مردم وعده و وعیدهای تکراری می‌دهند که چنین و چنان می‌کنیم و انشاءا... دیگر شاهد چنین فجایعی نخواهیم بود. چند روز بعد همه چیز فراموش می‌شود. سال بعد باز سیل و درپی‌اش مرگ و نیستی می‌آید. پس از آن بار دیگر مسئولان می‌آیند و...

عامل دیگر از نظر خسروشاهی، تخریب جنگل‌هاست. کارشناسان همگی بر این نکته اتفاق نظر دارند که پاکتراشی جنگل در حوضه‌های آبخیز عاملی اساسی در بروز سیل‌های سهمگین است. بر اساس آماری که کانون دیده‌بانان زمین منتشر کرده حجم آبی‌که توسط جنگل‌های شمال ذخیره می‌شود معادل 15 برابر ظرفیت سد کرج و 32 برابر ظرفیت سد لتیان است.

 چه می‌شود اگر چنین مانع مؤثری از سر راه این حجم آب برداشته شود. به گفته همین دیده‌بان‌ها این جنگل‌ها کمربند حفاظتی بیش از 100 شهر و نزدیک به 7000 آبادی است.


 به رغم این واقعیت، در کمال شگفتی، سوداگران چوب، به یاری دست‌های پنهان و لابی‌های گوناگون با پشتکاری بی‌نظیر بر ذخایر ناچیز جنگل‌های شمال چنگ انداخته‌اند و با چنان سرعتی مشغول پاکتراشی این منابع بی‌همتا و میراث چند میلیون ساله هستند که موجب شده مساحت جنگل‌های شمال طی 30 سال گذشته 22 درصد کاهش یابد. آمارها نشان می‌دهد استان گلستان با 21 درصد، مازندران با 16 درصد و گیلان با 5/4 درصد کاهش مساحت جنگل‌های خود طی دو دهه اخیر مواجه بوده‌اند.

دولت در این شرایط مجوز بهره‌برداری یک میلیون متر مکعبی‌از چوب‌های باستانی جنگل‌های شمال را صادر کرده است. آیا ارزش اقتصادی حاصل از فروش چوب درختان جنگلی شمال بر از دست دادن این ذخایر ژنتیکی ارزشمند که به تعبیر لستر براون، بوم‌شناس پرآوازه، کتابخانه بی‌مانند ژنتیک است، می‌چربد.

وقتی می‌شنویم مغولها در جریان حمله به ایران کرور کرور کتاب سوزاندند بسیار متأثر می‌شویم. چگونه از سوختن کتابخانه ژنتیک که میلیون‌ها سال زمان صرف پدید آمدنش شده است، چنین بی‌تفاوت می‌گذریم؟! به‌راستی بهای انقراض یک گونه حیاتی چقدر است؟ چقدر پول می‌تواند انقراض حتی یک گونه حیاتی را جبران کند؟

لستر براون به موردی در چین اشاره می‌کند که شباهت تمام و کمال به وضعیت حاضر در جنگل‌های گلستان دارد، البته در موضوع و نه در برخورد مسئولان.

وی می‌گوید: «در تابستان ۱۹۹۸ چین با سیلاب‌هاى بى‌سابقه‌اى در حوضه رودخانه یانگ‌تسه مواجه شد، به‌گونه‌ای که آسیب‌هاى حاصل از این طغیان‌ها از ۳۰ میلیارد  دلار، معادل ارزش محصول سالیانه برنج چین، فراتر رفت.

 چند هفته‌اى دولت علت این طغیان‌ها را معلول رخدادهای طبیعى مى‌دانست، اما در نیمه آگوست کنفرانسی مطبوعاتى در پکن برگزار کردند و نقش عامل انسانى را در این واقعه پذیرفتند: جنگل‌زدایى بالادست حوضه رودخانه یانگ‌تسه در به راه افتادن این سیلاب‌ها سهم داشته است.

در نتیجه، دولت چین در اقدامی بى‌سابقه بریدن درختان جنگل‌ها را در سرتاسر چین غیرقانونى اعلام کرد. مقامات رسمى چین دریافتند ارزش اقتصادی حفظ این درختان به دلیل نقش مؤثر آنها در مهار سیلاب، سه برابر ارزش الوار حاصل از چوب آنهاست.»

برگردیم به ایران خودمان. پس از سیل 19 مرداد 80 گلستان، تنها بازسازی جاده جنگل گلستان 120 میلیارد ریال هزینه دربر داشته و خسارت‌های وارده به راه‌ها و سازه‌های شهری و روستایی بخش‌های کشاورزی و عرصه‌های طبیعی در سیل‌های مرداد 1384 استان‌های گلستان و خراسان شمالی «بیش از 300 میلیارد ریال» بوده است.

 پس از همه این حرف‌ها اظهارنظر یکی از مقامات مسئول آن هم تنها یک هفته پس از سیل امسال در گلستان را بشنوید. رئیس اداره منابع طبیعی مینودشت گلستان چندی پیش به ایرنا گفت: «اکنون در عرصه‌های جنگلی این شهرستان دو طرح بهره‌برداری در 2 سطح 4000 هکتاری و 15 هزار و 400 هکتاری در حال اجرا است!»