به نحوی که به موضوعی برای رؤیای رویکردهای مختلف هنری- فلسفی مبدل شده است. برخی، از ابتدا وجود چنین هنری را مسلم دانسته و ماهیتی خاص و ویژه را برای آن از پیش مفروض شمردهاند؛ در مقابل، برخی اساسا وجود چنین هنری را منتفی دانستهاند. آنچه در این میان رخ مینماید، رویکردهای متفاوتی است که هر یک متکی بر بنیانهای فکری خاصی بنا نهاده شده است و طبعا در مقام حکم و نتیجه نیز متفاوت جلوه میکند. بهنظر میرسد تبیین ماهیت هنر اسلامی، بنا به هر رویکردی، دست کم میتواند مجالی را برای گفتوگو و تامل بیشتر در باب این مسئله بگشاید و جلوههایی از ماهیت آن را تبیین کند.
هر یک از رویکردهای مختلف حکیمان مسلمان تحت یکی از 3 مکتب بزرگ حکمت اسلامی طبقهبندی شده، جای میگیرد. این 3 مکتب حکمی عبارتند از: 1 - حکمت مشاء، 2 - حکمت اشراق، 3 - حکمت متعالیه.
امر محوری در فلسفه مشاء تکیه بر استدلال و اعتبار عقل است. این فلسفه منسوب به ارسطو است (322-384 ق.م.) و مشائیان حکمایی هستند که تابعان ارسطو دانسته میشوند. تعداد زیادی از حکیمان و دانشمندان مسلمان نیز از جملة مشائیان محسوب میشوند که از آن میان میتوان به ابویعقوب اسحاق کندی، ابونصر فارابی، ابن سینا، ابن طفیل و ابن رشد اشاره کرد.
شایسته توجه است که تبعیت این حکیمان از ارسطو به شکل تقلید محض نبوده، بلکه در بخشهای مختلف و متعددی از مباحث فلسفی نظرات بدیع، نوآورانه و انتقادی فیلسوفان مسلمان مشائی به چشم میخورد. فارابی و ابن سینا که بهعنوان بزرگترین این حکماء شناخته میشوند، در مواضع متعددی از جمله در بحثهای مربوط به شعر و موسیقی ضمن برشمردن ویژگیهای متفاوت این هنرها در کشورهای اسلامی و یونان قدیم تاکید میکنند که نباید کورکورانه به تقلید محض و تبعیت بیچون و چرا از فیلسوفان یونانی پرداخت.
در آثار فیلسوفان مشائی مسلمان بیش از سایر فیلسوفان مسلمان به مباحث هنری برمیخوریم، چرا که هر یک از آنان چندین کتاب و رساله در مورد هنرها و مسائل مربوط به آنها دارند. با این حال، نکتة دیگر این است که این فیلسوفان هیچگاه در آثارشان واژة هنر ( یا فن ) و نیز اصطلاح هنر اسلامی را به کار نبردهاند. بنابراین، لازم است حین احتراز از اشتراکات و اشتباهات لفظی و با در نظر گرفتن مجموعة آراء و نظریات ایشان، ماهیت هنر اسلامی از نظر ایشان تبیین شود.
بنا به رویکرد فیلسوفان مشائی مسلمان، از جملة ویژگیها و مشخصات هنر اسلامی که بیانگر ماهیت متمایز آن است، میتوان به جایگاه و ارتباط ویژة تخیل و تعقل در فرآیندهای آفرینش و ادراک اثر هنری، نقش هنر اسلامی در ارتقای کمالات انسانی و جنبة تربیتی آن، توجه به امر مورد محاکات در این هنر، کارکردها و ویژگیهای معرفتی هنر، جایگاه خاص الهام هنری و لذت متعالی اشاره کرد. اثر هنر اسلامی اثری برخوردار از زیبایی و موجد لذت است ؛ زیبایی با خیر تناسب و تساوق دارد و از آنجا که خداوند خیر مطلق و زیبایی بیحد و حصر است، پیداست که اثر هنر اسلامی به عالم بالا ره میبرد.
بهتعبیر ابنسینا، شایسته است که برای مطیع کردن نفس اماره نسبت به نفس مطمئنه و انجذاب تخیل و توهم از جانب مادون به جانب قدسی علاوه بر عبادت همراه با تفکر، به الحان و آهنگها نیز گوش سپرده شود.