مستند «هجده هزار پا» به کارگردانی مهدی شامحمدی تصویری تازه و کمتر دیده‌شده از جنگ سوریه به تماشاگران و مخاطبان ارائه می‌دهد.

به گزارش همشهری آنلاین، در طی سال‌های اخیر مستندهای فراوانی درباره جنگ در سوریه ساخته شده است. این نوع مستندها که معمولا زیر عنوان «مستند بحران» تعریف می‌شوند، به ماهیت و جنس جنگ و درگیری‌های عجیبی که سوریه شاهدش بوده اشاره داشته و تفاوت‌های آن با اغلب درگیری‌هایی که کشورهای منطقه به خود دیده‌اند نشان می‌دهد. بسیاری از این آثار به دلیل نمایش تلخی‌ها و دشواری‌های این جنگ، تکان دهنده و تاثیرگذار هستند، حتی اگر تکنیک بالایی نداشته باشند.

مستند «هجده هزارپا» در نگاه اول یکی از همین مستندهاست، اما هرچه فیلم پیش می‌رود جذاب‌تر می‌شود. راوی فیلم، قلاب اصلی تماشاگر به داستانی است که به مردم فوعه و کفریا گذشته است. دو شهر شیعه‌نشین که نیروهای مسلح آنها را محاصره کرده و مردم را درگیر بحرانی بزرگ می‌کنند. فیلم، قصه یک سرزمین و یک مردم است. مردمی ساده که تفاوت دین و مذهب پیش از شروع درگیری‌های داخلی در منطقه برایشان معنایی نداشته اما ناگهان در آتشی گرفتار می‌شوند برای آنها تدارک دیده شده است.

فیلمساز به خوبی توانسته زیبایی و سادگی زندگی را مقابل کراهت و پلیدی و ویرانگری جنگ نشان بدهد. جنگی که در آن تعصب فرقه ای بیش از هر چیز مشهود است. در فیلم فصلی هست که نیروهای اشغالگر وارد شهر می‌شوند، سجده شکر به جا می‌گذارند و به خاطر این فتح، اشک شوق می‌ریزند. شامحمدی از تصاویر آرشیوی بسیاری در فیلمش استفاده کرده تا حال و هوای فوعه در آن روزها را به تصویر بکشد. در کنار آنها مجموعه عکس ها و تصاویری که از شخصیت اصلی در اختیار داشته کمک کرده تا فضایی واقعی و عاطفی در فیلم شکل بگیرد. تماشاگر نمی‌تواند نسبت به رنجی که شخصیت‌های فیلم تحمل می‌کنند بی تفاوت باشد و تحت تاثیر مرگ کودکان و اضطراب و استیصال خانواده‌ها و زنان قرار می‌گیرد. از این منظر می‌شود گفت «هجده هزارپا» یک اثر استراتژیک و موفق است، چراکه همدلی تماشاگر را نسبت به موضعی که اتخاذ کرده و رویکردی که دارد برمی انگیزد.

فیلم، چند سکانس تاثیر گذار و حزن آلود دارد. فصلی که مردی جوان که منتظر خانواده‌اش است متوجه می‌شود همسر و فرزندش کشته شده‌اند، یکی از آنهاست. مرد تعادلش را از دست می‌دهد و می‌افتد و احساس تماشاگر با این پدر داغدیده همراه می‌شود. فصلی که کودکان در یک عملیات تروریستی کشته می‌شوند و سکانسی که جوان‌ها و حتی یک کودک علیه شیعیان رجزخوانی می‌کنند و به آنها وعده مرگ می‌دهند.

«هجده هزارپا» با امید و عشق به زندگی و وطن تمام می‌شود. با دلتنگی برای سرزمین مادری، برای حسی که بسیاری از ما آن را تجربه کرده‌ایم. مهری عظیم به وطن و وقتی در خطر و نابودی است. اگر چه «هجده هزارپا» با امید تمام می‌شود اما نمی‌توان به سادگی تلخی حاکم بر آن را فراموش کرد. نمی‌توان به سرنوشت زنان و مردانی فکر نکرد که در این مستند، اشک‌ها فراوان و لبخندهای کمرنگ آنها را دیده‌ایم. زنان و مردانی شبیه ما، در جغرافیایی به نام خاورمیانه که این سال‌ها بیش از هر چیز دیگری، غرق در خون و آتش بوده است.

«هجده هزارپا» به کارگردانی مهدی شامحمدی محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است و در  بخش «شاخه‌های زیتون» سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر روی پرده رفته است. «هجده هزارپا» پیش از این تندیس طلایی و دیپلم افتخار بخش شهید آوینی چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» و جایزه مستند برگزیده شبکه مستند سیما را دریافت کرده است.