به گزارش همشهری آنلاین، محسن رضایی در قسمتی از سخنان خود در پاسخ به این سوال مجری که آیا در خانواده خود بیکار هم دارید؟ گفت: الان دو دختر من بیکار هستند ضمن این که من در نوجوانی و جوانی بیکاری و سختی را با تمام وجودم حس کردم. من تابستان ها کار می کردم. یعنی تعطیلات دبستان، مدرسه و دبیرستان را کار می کردم و بعد به تهران آمدم و دانشجوی دانشکده علم و صنعت که الان دانشگاه شده، رشته مهندسی مکانیک شدم در کارخانه ارج در اتوبان کرج کار می کردم. نقشه فنی کار می کردم. کارگری بوده است. من خاطره ای هم بیان کنم که تنوعی در جلسه باشد. من 5 سالگی با پدر برای کار چوپانی می رفتم. یک روز گوسفندان را به صحرا بردیم، آن جا رودخانه ای (جویی) بود که اطراف آن درخت و علفزار بوده است. پدر کاری داشتند و تا خانه رفتند و برگردند، به من گفتند حواس شما به گوسفندها باشد. من وقتی آنجا بودم صدای بلبل ها در درخت ها می آید سنگ برمی داشتم و دنبال بلبل ها می رفتم. یکباره دیدم صدای وحشتناکی بلند شد و بلند شدم و دیدم گوسفندها در مزرعه رفتند و صاحب مزرعه به سرعت می آمد که اینها را بیرون کند. این بنده خدا فریاد می زد چه کسی این گوسفندها را آورده است، تا من را دید. به من رسید و یک سیلی محکمی به من زد که یک دور دور خودم چرخیدم و شروع به گریه کردم و سمت خانه رفتم. من با سختی زندگی کردم و امروز وقتی می شنوم نان قرضی را می شنوم و زباله گردی را می شنوم و کوله بری را می شنوم، با همه وجود احساس می کنم خودم هستم.
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۶
کاندیدای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در بخشی از سخنان خود در برنامه تلویزیونی «دستخط» خاطره ای را از دوران کودکی خود ذکر کرد