به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، شاید اغراق نباشد اگر بگوییم جمهوری اسلامی در تاریخ ۴۲ سالهاش انتخاباتی تا این حد مهم و سرنوشتساز نداشته است. از وقتی شورای نگهبان اسامی نامزدهای احراز صلاحیت شده را اعلام کرد تبلیغات نامزدها با وعدههای بعضا عجیب شروع شده اما مهمترین چالش انتخابات ۱۴۰۰ میزان مشارکت مردم است. محمد عطریانفر، فعال سیاسی منتسب به جریان اصلاحطلبی بر این باور است که نظرسنجیها از افت مشارکت مردم در مقایسه با دورههای قبل حکایت دارد و اگر این اتفاق رخ بدهد عملا دستاوردی برای مخالفان وضع موجود ارائه نخواهد کرد. روزنامهنگار و چهره شاخص اصلاحطلب بر این باور است که تحریم انتخابات به قیمت پیروزی جریان تمامیتخواه در انتخابات ۱۴۰۰ تمام خواهد شد.
- مطابق اعلام مراکز نظرسنجی کشور، بخش قابل اعتنایی از مردم خودشان را بر سر دوراهی مشارکت و عدممشارکت در آستانه انتخابات پیش رو میبینند. مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران هم از مشارکت ۳۸ درصدی خبر داده است. از منظر سیاسی شکلگیری چنین فضایی را چگونه تحلیل میکنید؟
۴۲ سال بعد از پیروزی انقلاب نباید باورمان این باشد که مردم را برای تعیین سرنوشت خود بین زمین و هوا معلق نگه داریم. این شیوه مشارکت مردم در انتخابات که از فقدان یک نظام حزبی رنج میبرد، آسیبی جدی به روابط بین مردم و حاکمیت وارد میکند. تلاش درست در عرصه سیاست، سازوکار خاص خودش را میطلبد. در روزگاری که جابهجایی قدرت بین نخبگان جامعه، جزو ملزومات مردمسالاری است، تاسیس و راهبری نظام حزبی که به مثابه مدرسهای برای تربیت نیروی انسانی کارآمد و تولید برنامههای موفق قلمداد میشود، به این فرایند کمک میکند و اینگونه است که سرنوشت انتخابات درست و قابل فهم رقم میخورد. اگر چه در قانون اساسی، به مقوله احزاب اشاره شده اما این اصل بهطور واقعی در سپهر سیاسی کشور نهادینه و پدیدار نشده است. برای لمس این واقعیت، برکهای را در کنار رودخانهای درنظر بگیرید. آب برکه مدام در محدوده سرگردانی میچرخد اما در مسیر اصلی نیست. احزابی که در ایران شکل گرفتهاند کلونیهایی هستند از جنس این برکه سرگردان، که خارج از روند جاری رود قرار دارند و مجالی برای حضور در جوش و خروش رود و به معنای واقعی کلمه تربیت نیروهای نخبه سیاسی پیدا نمیکنند. رفتارها، فردگرایانه و غیرمسئولانه است. ۱۳ دوره از انتخابات ریاستجمهوری گذشته و هر رئیسجمهور بعد از پایان دورهاش مورد طرد و توهین قرار میگیرد. این جزو مخاطرات اینگونه سیاستورزی در کشور است. من فکر میکنم عملکرد شورای نگهبان در مورد نحوه احراز صلاحیت نامزدها به این آسیب دامن میزند و موجب بیاعتمادی مردم میشود و آنها را بر سر دوراهی مشارکت یا عدممشارکت قرار میدهد.
- در چنین وضعی موافقان و مخالفان مشارکت در انتخابات نظرات متفاوتی دارند. مخالفان میگویند حل مشکلات عدیده کشور در ید و اختیار رئیسجمهور نیست و موافقان هم بر این باورند که عدممشارکت در انتخابات پیش رو باعث تشدید تحریمها و وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی کشور خواهد شد. استدلال کدام طرف ماجرا به واقعیت نزدیکتر است؟
اگر چه از رفتار شورای نگهبان در مورد رد صلاحیتهای گسترده گله دارم اما به هیچ عنوان از عدممشارکت دفاع نمیکنم چون عملا هیچ آوردهای برای ملت نخواهد داشت. در این انتخابات، دو نامزد منتسب به جبهه اصلاحات در صحنه حضور دارند.(که یکی از آنها کنار کشید) اگر مردم به یکی از آنها اعتماد کنند و این پیام را به مدعیان سلطهطلب بدهند که هنوز زندهایم و سرنوشت را خودمان رقم میزنیم پاسخ محکمی است به کسانی که مناصبی از قدرت ملی را از پیش برای خود پیشخور کردهاند. این هشداری است به دشمنان خارجنشین که مردم ایران تسلیم برنامههای طراحی شده در پشت صحنه سیاست که برایشان تدارک دیدهاند، نخواهند شد.
این خود نوعی مقاومت مدنی و به ادبیات رهبری، آتش به اختیاری است. اگر مردم مشارکت کنند ولو این که نامزد منتسب به جبهه اصلاحطلبی با شکست همراه شود خود یک دستاورد خواهد بود و این پیام را خواهد داد که بهرغم اعمال همه محدودیتها و سیاستهای سلطهطلبانه قلیلی خودخواه، عرصه را واگذار نکرده و دچار انفعال و بیتفاوتی نشدهاند.
- نافرمانی مدنی نقطه مقابل مقاومت مدنی است که شما مطرح میکنید. به هر حال بخشی از مردم، عدممشارکت و نافرمانی مدنی را نوعی اعتراض خاموش به وضع موجود میدانند. بهعنوان فعال سیاسی، این استراتژی را چقدر با واقعیت سازگار میدانید؟
نافرمانی مدنی، صدای خاموش جامعهای است که از رفتار حاکمیت گلایهمند است و باید در مشارکت حداکثری تبلور پیدا کند. این بخش از مردم میتوانند با مشارکت در انتخابات، جریان مخالف خود را به عقبنشینی وادار کنند. در چنین فضایی میتوان پیروزی قطعی رقیب را با تردیدهای جدی مواجه کرد. نافرمانی مدنی میتواند با پیروزی یکی از نامزدهای منتسب به جبهه اصلاحطلبی محقق شود. نافرمانی مدنی اساسا یک عمل سیاسی است. کسی که رأی نمیدهد عمل سیاسی انجام نمیدهد. و به اصطلاح خود دوستان تحریمی، نافرمانی مدنی و موجهی تحقق نمییابد.
- مردم از ابتدای فعالیت دولت اصلاحات عملا چنین رویهای را در پیش گرفتهاند. چنانکه مشی سیاسی رئیسجمهورهای منتخب بیشتر برخلاف میل جریان حاکم به قدرت رسیده است. فکر میکنید مردم در این ۲۵ سال پاداش مشارکتشان را گرفتهاند؟
پاداش مشارکت این بوده که مردم زندگی بهتری داشته باشند. مردم در دولت اصلاحات از هر لحاظ زندگی بهتری داشتند. چنانکه دولت آقای روحانی در ۴ سال اول، عملکرد خوبی داشت و معتقدم مردم پاداش مشارکتشان را گرفتند. اگر مردم این روند مورد انتظار را رها کنند کشور در همین شرایط تحریم و بحران و ناکارآمدی به سر خواهد برد. جریانی میخواهد با قدرت هر چه تمامتر نظریه اصلاحات را از صحنه سیاست خارج کند تا مردم به میل و خواسته مشروع خود نرسند. ما بر سر «عدم» نباید توافق کنیم. تحریم انتخابات یک امر «عدمی» است درحالیکه باید در وجوه اثباتی نقش ایفا کنیم.
امروز حتی دوست عزیزمان مصطفی تاجزاده با همین افکار تحریمطلبانه، اما مشارکت در انتخابات و رای به یکی از نامزدهای اصلاحطلب را، مقاومت در برابر پیروزی قاطع جریان تمامیتخواه میداند و آن را بهعنوان یک حرکت سیاسی و «اکت سیاسی» مطرح میکند.
- در چنین اوضاع و احوالی که سیاستمدارها هم گاهی دچار تردیدهایی میشوند مناظرهها چقدر توانست تنور انتخابات را گرم کند؟
به معنای واقعی هیچ. این مناظرهها در تراز انتخابات ایران نیست. بخش عمده وقت نامزدها صرف پاسخگویی و رفع اتهام میشود و به همین دلیل تصویر روشنی از آنها در ذهن مردم نمیماند. توصیه من برای آینده این است که این نوع مناظرهها را جمع کنند و به احزاب اجازه فعالیت بدهند.
- بعد از هر انتخاباتی، مردم بهعنوان برنده معرفی میشوند. در انتخابات ۱۴۰۰ کدام طرف ماجرا برنده انتخابات خواهد بود؛ مردم یا جریان منتسب به حاکمیت یا هر دو؟
حاکمیت که خود را نماینده مردم میداند و نمیتوان مرزی بین مردم و حاکمیت قائل شد. اگر بتوانیم مردم و جریانهای سیاسی را پشت سر نماینده جریان اصلاحات قرار بدهیم و انتخابات به دور دوم بکشد، یک پیروزی بزرگ است. در گام بعدی چه بسا با اهتمام نیرومندی نماینده اصلاحات و نماینده اکثریت مردم به قدرت برسد. اگر این اتفاق رخ ندهد برنده انتخابات رقیبی خواهد بود که ابر و باد و مه خورشید و فلک کمک کردند تا قدرت را در دست بگیرد.