همشهری - یاور یگانه: واقعیت این است که فقط کرونا نیست که سینماروها را فراری داده؛ سینمای ایران مدتهاست که با قهر مخاطب مواجه است و حتی پرفروشترین فیلم سینمای ایران یعنی «مطرب» (مصطفی کیایی) بهرغم این که در زمان خودش در سال ۱۳۹۸ نزدیک ۴۰ میلیارد تومان فروش کرد، اما بازخوردهای منفی زیادی در فضای مجازی از کسانی که به تماشای آن رفته بودند دریافت کرد که به داستان، بازیها و ریز و درشت این فیلم انتقاد داشتند.
سینما که در روزگار پیش از کرونا حداقل برای بخشی از مردم سرگرمیای ارزان و کمدردسر محسوب میشد و گزینهای برای تفریح بود، حالا چنان از چشم افتاده که اغلب پیشبینیها درباره آینده این رسانه در ایران خوشبینانه نیست. یکی از علل اصلی این آینده تاریک، بیتوجهی به تماشاگر است. تماشاگران برای رفتن به سینما چه میخواهند؟ اگر فرض کنیم روزی بالاخره واکسیناسیون عمومی مؤثر که شیوع کرونا را به کنترل درآورد محقق شود، تماشاگران به سینما باز خواهند گشت یا تولیدات سینمای ایران دیگر نمیتواند تماشاگرانش را راضی کند؟ در این گزارش سری به سالنهای خالی چند سینما زدیم و با تماشاگرانی که برای رفع دلتنگیهایشان به سینما آمده بودند همکلام شدهایم.
آی، چه موحش پنج عصری بود!
پردیس سینمایی چارسو واقع در مرکز شهر، در تقاطع خیابان حافظ و جمهوری اسلامی، یکی از سینماهایی است که پیش از کرونا برای خودش کیا و بیایی داشت. سینمایی ۵ سالنه در یک مرکز تجاری که دارای رستوران و فستفود و پارکینگ است و طراحی داخلی زیبایی دارد و آن زمان که فاصله اجتماعی، ماسک، واکسن و کرونا همهچیز را زیر و زبر نکرده بود، پیش از رفتن به داخل سالن و فیلمدیدن، میشد در فروشگاههای موبایل طبقات پایین سینما هم گشتی زد و به تماشای ویترینها ایستاد. در گذشته، سانسهای عصر و شب این سینما معمولا همیشه شلوغ بود و بسیاری از جوانان اهل سینما مشتری این سینما بودند، اما وقتی حول و حوش ساعت ۵ عصر یک روز اول هفته به این سینما میرسم، پرنده پر نمیزند. قبل از رفتنم به سینما، در سامانه فروش بلیت سینماتیکت میبینم که برای همه فیلمهای چارسو تا دلت بخواهد صندلی خالی وجود دارد و بیدردسر و راحت میشود وارد سینما شد و نیازی به رِزرو بلیت نیست.
از کَرنای کرونا در و دیوار سینما به سوگ نشستهاند. خبری از شور و شوق نیست. فقط همهمه سوگ و سکوت است. چند نفری را طاق و جفت در نزدیکی گیشه میبینم که حیران و سرگردان به اطراف نگاه میکنند و انگار خلوتی سینما برای خرید بلیت مرددشان میکند. تردیدشان من را هم دو به شک میکند که اصلا مشتری سینما باشند. بالاخره زوج جوانی از در آسانسور بیرون میآیند و وارد طبقه گیشه فروش بلیت میشوند و بدون اینکه بدانم قصدشان رفتن به سینماست یا مشتری فستفود و رستوراناند، سر راهشان قرار میگیرم و میپرسم آمدهاند فیلم ببینند یا نه.
دانیال ۲۱ ساله و مرضیه ۲۰ ساله هردو دانشجوی کامپیوترند و آخرینباری که به سینما رفته بودند پیش از کرونا بوده است. تقریبا خودشان را تماشاگر حرفهای سینما میدانند، اما از وقتی که کرونا آمده سینما نرفتهاند، خصوصا که دانیال مشکل ریه دارد و از ابتلا به کرونا شدیدا واهمه دارد. میپرسم پس چطور شده که به چارسو آمدهاند. مرضیه میگوید از دوستش شنیده که سینما خیلی خلوت است و بین تماشاگران فاصله زیادی وجود دارد و آنها هم آمدهاند ببینند که اگر این حرف درست است فیلم ببینند. میپرسم چه فیلمی؟ میگویند فیلم خوبی روی پرده نیست که مشتاق دیدنش باشند و به همین دلیل برایشان فرقی ندارد چه فیلمی؛ هر فیلمی که خلوتتر باشد بهتر است.
آنها فیلم دیدن در سالن خالی را تجربهای جالب میدانند. خنده دور لبان دانیال مینشیند و با شیطنت میگوید: «یک اکران خصوصی میخواهیم، البته برای حفظ موازین، فاصله اجتماعی را رعایت میکنیم.» میخواهند سر صبر فیلم مورد نظرشان را انتخاب کنند. من صبر و طاقت آنها را ندارم. از سینما میزنم بیرون و پا تند میکنم سمت پردیس سینما آزادی.
ققنوس در خاکستر
پردیس سینما آزادی ققنوس سینمای ایران است. این سینما که در تقاطع خیابان شهیدبهشتی (عباسآباد) و خیابان خالد اسلامبولی (وزرا) قرار دارد تا امروز چند باری داغ آتش بر پیکرش نشسته و یکبار هم خاکسترش کرده است. اما سینما آزادی که روزگاری شهرفرنگ بود و از همهرنگ، برای دلهای خسته از دورنگیها از خاکستر بلند شد و در روزهای اوجش از ۱۲۰هزار نفر در ماه پذیرایی میکرد.
اما حالا این سینمای ۵ سالنه با ظرفیت هزار و ۱۰۰ صندلی نمیتواند از خاکستر کرونا بلند شود، بال و پر بزند و دوباره اوج گیرد. جلوی سینما دو سه نفری ایستادهاند. مردی حدودا ۴۰ ساله از دم ورودی سینما به داخل گردن میکشد. به طرفش میروم و میپرسم قصد دیدن فیلم دارد یا نه. میگوید صرفا از روی کنجکاوی به داخل نگاه میکرده و قصد سینمارفتن ندارد. اصلا اهل سینما نیست و خیلی سال است که پایش را داخل سینما نگذاشته است.
با آب و تاب میگوید هرچه سینمای ایران برایش بیجذابیت است، عاشق فیلم هندی است. دارد از شکوه و عظمت صحنههای موزون فیلمهای هندی میگوید که چندمتر آن طرفتر صدای زوجی را میشنوم که با موبایل دارند قرار و مداری برای فیلمدیدن ترتیب میدهند. از مرد فیلمهندیبین میکَنَم و میروم سمتشان. محسن ۳۶ ساله و زهرا ۳۱ ساله زن و شوهرند و در زمان کرونا هم سینما رفتهاند. در همین ایام کرونا، «شنای پروانه»، «خوب، بد، جلف ۲» و «خون شد» را روی پرده دیدهاند و حالا میخواهند با دوستانشان «خورشید» را ببینند. حتی یکبار هم در روزهای اخیر در سینما فوتبال دیدهاند. انگار ترسی از کرونا ندارند. میگویند اتفاقا هردو کرونا گرفتهاند و بسیار هم سختی کشیدهاند، اما طاقت خانهماندن ندارند. تفریحشان سینما و تئاتر و کنسرت موسیقی است. از فیلمهایی که در این چند وقت دیدهاند تقریبا همه را دوست داشتهاند جز «خون شد». حتی مطمئناند که از «خورشید» هم خوشششان میآید.
محسن میگوید: «اگر فیلم جدیدی اکران شود، بلافاصله با دوستانمان برنامه میریزیم و میرویم سینما. تعداد تماشاگران سینما آنقدر زیاد نیست که خطری برای سلامتی داشته باشد ولی اگر سینما شلوغ شود، عاقلانه نیست که سلامتیمان را به خطر بیندازیم. اتفاقا فیلمدیدن در این روزها از روزهای شلوغ بیخطرتر است. با این روند کند واکسیناسیون اگر سینماها شلوغ شود، حتما خیلیها کرونا میگیرند. ما هم تا وقتی که سینما خلوت است، به سینما میآییم اما بعدش نه.»
از آنها خداحافظی میکنم و کمی منتظر میمانم اما دیگر کسی دور و بر سینما نمیآید. نرمنرمک از سینما دور میشوم، یک لحظه سر میچرخانم و سینما آزادی را از نظر میگذرانم... یعنی ققنوس دوباره از خاکستر برمیخیزد؟