به گزارش همشهری آنلاین در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آمده است: با آغاز روند پیشروی طالبان در افغانستان و احتمال سقوط دولت مرکزی، سؤالاتی پیرامون ماهیت طالبان، تبعات حکمرانی آنان در افغانستان، رویکرد آمریکا در قبال این تحولات و اولویتهای جمهوری اسلامی ایران پیرامون این موضوع مطرح شده است که پاسخ به آن برای تصمیمگیری مناسب و مقتضی در قبال بحران افغانستان ضروری است. پیرامون ماهیت طالبان و رویکردها و دیدگاههای کنونی این گروه شبهنظامی و پیامدهای حکمرانی آن در آینده سیاسی افغانستان نظرات گوناگونی وجود دارد که در چهار دسته ذیل قابل تقسیم است:
الف) عدم تغییر مواضع گذشته
عدهای از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی بر این باورند که طالبان امروز هیچ تفاوتی با طالبان گذشته در دهه ۱۹۹۰ ندارد و این گروه از حیث ایدئولوژی و راهبرد بر همان اعتقادات، اهداف، برنامهها و حتی تاکتیکهای گذشته خود پایبند هستند و هویت خود را حفظ کرده اند. این گروه از تحلیلگران معتقد هستند که بازیگردان اصلی صحنه کنونی افغانستان، طالبان پاکستان است و این کشور به احیای بازیگری خود پرداخته است.
ب) تغییر اساسی در عقاید
عدهای بر این باورند که طالبان امروز بسیار متفاوت از طالبان دهه ۱۹۹۰ است زیرا در مبانی ایدئولوژیک و هویتی آن تغییرات بنیادینی به وجود آمده است؛ به گونهای به مبارزه با داعش میپردازد و به امنیت برخی از اقوام و مذاهب افغان نیز تعرض نمیکند.
ج) تغییر فریبکارانه
برخی معتقدند طالبان ممکن است از حیث هویتی تغییر اساسی نکرده باشد، اما برای کاهش مخالفتهای سیاسی بینالمللی برای تصاحب قدرت نیاز دارد چهره داخلی و بینالملل خود را به صورت موقت ترمیم کند، از این رو به اصلاحات ظاهری تن میدهد. طرفداران این دیدگاه بر این باور هستند که طالبان پس از تغییر تاکتیکی موقت و نیل به قدرت، رویکرد پیشین خود را مجدداً در پیش خواهد گرفت و چالشها و آشوبهایی را به وجود خواهند آورد.
د) اتخاذ رویکرد عملگرایانه در کادر رهبری طالبان
از نظر طرفداران این دیدگاه، طالبان با توجه به تجربه دو دهه گذشته به این نتیجه رسیده است که نهتنها برای کسب قدرت بلکه برای حفظ قدرت نیاز به ایجاد تغییرات ظاهری در مدل حکمرانی خود دارد. بر این اساس، طالبان به لحاظ هویتی تغییر چندانی نسبت به گذشته نداشته است ولی به لحاظ سیاسی به دنبال تشکیل حکومتی است که تصویر نسبتاً متفاوتی از خود ارائه دهد و پذیرش دیگر کشورها را جلب کند. از اینرو، طالبان در الگوی جدید خود از ایجاد تغییرات محدودی در ارتباط با زنان، اقلیتها و کودکان استقبال کرده و تلاش دارد نسبت به امنیت اماکن دیپلماتیک به دیگر کشورها اطمینان داده و مانع از تکرار تجربیات تلخ گذشته باشد. به نظر میرسد، با توجه به عزم طالبان برای حضور در قدرت و عبرتگیری از سقوط از قدرت در سال ۲۰۰۱ رویکرد چهارم تصویر نسبتاً دقیقتری درباره ماهیت طالبان باشد.
پیامدهای غلبه طالبان بر افغانستان
با توجه به ابهام در ماهیت طالبان، سقوط کابل و غلبه این گروه بر افغانستان پیامدها و چالشهای ذیل را برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال خواهد داشت:
الف) آغاز جنگهای داخلی و ناامنی در افغانستان
با توجه به وجود رقابتها و اختلافها میان اقوام و گروههای سیاسی افغانستان و تجربیات تلخ جنگهای داخلی در ۴۰ سال گذشته در افغانستان با غلبه یکی از گروهها بر صحنه سیاسی، درگیری و نزاع در این کشور تشدید خواهد شد. با توجه به مقاومتهای شدید داخلی در برابر به قدرت رسیدن طالبان احتمال بروز ناامنی در صورت غلبه این گروه بر افغانستان زیاد است.
ب) احیای مجدد گروههای تروریستی
غلبه طالبان بر افغانستان میتواند این کشور را به پناهگاه گروههای تروریستی و بستری برای رشد گروههای نوظهور افراطی تبدیل کند. بروز تهدیدهای تروریستی در محیط پیرامونی ایران امنیت داخلی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و موجب بیثباتی در مرزها خواهد شد.
ج) مهاجرت و پناهندگی
بروز بیثباتی داخلی و ناامنی در پی درگیریهای احتمالی داخلی میان طالبان و مردم از یکسو و طالبان و سایر گروههای شبهنظامی از سوی دیگر به مهاجرت و پناهندگی مردم افغانستان به کشورهای دیگر منجر خواهد شد. با توجه به مرز گسترده میان جمهوری اسلامی ایران و افغانستان این احتمال وجود دارد که برخی از مردم جنگزده، ایران را برای سکونت یا محل عبور به مقصد دیگر کشورها انتخاب کنند. این مسئله ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و بهداشتی (کرونا) دارد که نیازمند چارهاندیشی است.
د) تعرض به شیعیان افغانستان
با توجه به عدم تغییر نوع نگاه تبعیضآمیز بدنه طالبان به قوم هزاره و شیعیان، این احتمال وجود دارد که در صورت غلبه طالبان بر افغانستان شیعیان در معرض محدودیتها و محرومیتهای گستردهای قرار گرفته و جان و مال آنها در معرض خطر قرار گیرد.
در ادامه گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به اولویتهای جمهوری اسلامی در قبال افغانستان پرداخته شده و تاکید شده است: مهمترین اولویت جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با بحران افغانستان ممانعت از گسترش درگیری نظامی میان طالبان و دولت افغانستان و حل و فصل سیاسی این موضوع است. بحران افغانستان راه حل نظامی ندارد و هیچیک از طرفین منازعه در این کشور امکان تشکیل یک حکومت باثبات را ندارند. اگر با خلا قدرت ناشی از خروج نیروهای نظامی آمریکا دستیابی به توافق سیاسی در افغانستان با بنبست مواجه شود این کشور بار دیگر درگیر جنگهای داخلی خواهد شد و ناامنی در مرزهای ایران افزایش خواهد یافت.
نکته مهم آن است که فرصت چندانی برای حل وفصل سیاسی این بحران وجود ندارد و این احتمال وجود دارد که در صورت عدم تسریع در گفتوگوهای بین الافغانی از شهریورماه درگیریهای نظامی در افغانستان تشدید شده و سرنوشت کابل در وضعیت خطرناک قرار گیرد. با توجه به اینکه رویکرد آمریکا برای تعیین آینده سیاسی افغانستان تحمیلی بوده و احتمال تحقق آن بالا نیست، جمهوری اسلامی ایران باید با اهتمام بیشتری برای آغاز روند گفتگوهای بین الافغانی تحت نظارت کشورهای منطقه داشته باشد. طرح ایران برای حل وفصل سیاسی این بحران می تواند شامل این چهار ماده اصلی باشد: «کاهش خشونت و آتشبس فوری، آغاز گفتوگو میان دولت افغانستان و طالبان، برگزاری انتخابات زودهنگام، تشکیل دولت فراگیر ملی.» علاوه بر این، به دلیل احتمال خروج وضعیت افغانستان از حالت قابل کنترل باید با در نظر داشت جانب احتیاط و برای جلوگیری از ناامنی مرزی و تسری بحران به داخل کشور منافع حیاتی و خط قرمزهای ایران به طرفهای منازعه در افغانستان تذکر داده شود و نیروهای نظامی ایران در مناطق شرقی هوشیار باشند.
مرکز پژوهشهای مجلس توصیه کرده است: با توجه به عدم قطعیت درباره آینده تنشها در افغانستان و ابهام درباره ماهیت طالبان مهمترین اولویت ایران آغاز روند گفتوگوهای بین الافغانی و خاتمه درگیریها است. در کنار تعیین سریع نماینده ویژه ایران برای ایجاد هماهنگی داخلی و تالش برای حل سیاسی این بحران باید از فرصت اندک باقیمانده برای آمادگی کامل در برابر سناریوهای بدبینانهای که امکان تحقق آن در آینده نزدیک وجود دارد، استفاده کرد.