همشهری- محمدناصر احدی: موفقیتهای عباس کیارستمی در جشنوارههای جهانی باعث شد تا برخی کارگردانان ایرانی بکوشند با تأسی به سبک و سیاق او فیلم بسازند. اما آیا میتوان تأثیر کیارستمی را بر سینمای ایران فراتر از چند کارگردانی دانست که پیرو او بودند؟ خسرو دهقان ازجمله منتقدانی است که شیفته سینمای کیارستمی نبود، اما اهمیت او را در معرفی سینمای ایران به جهان کتمان نمیکند. گپ کوتاهی که در پی میآید حاصل همکلامی با او درباره میراث کیارستمی برای سینمای ایران است.
- عباس کیارستمی برای سینمای ایران چه میراثی از خود بر جای گذاشته است؟
از روزگاری که کیارستمی در جشنواره کن مطرح شد تا امروز، تعداد جشنوارههای سینمایی در سرتاسر جهان بسیار بیشتر شده است و همه این جشنوارهها که شبیه به سوپرمارکت هستند، دوست دارند در طبقاتشان جنسهای مختلفی داشته باشند. اغلب این جشنوارهها دوست دارند حتما جنس ایرانی هم داشته باشند و طبقهای را به فیلم ایرانی اختصاص دهند. تا قبل از کیارستمی، سینمای ایران در جشنوارههای جهانی حضور داشت، اما تعدادش از انگشتان یک دست کمتر بود.
در واقع قبل از کیارستمی حضور سینمای ایران در جشنوارههای سینمایی اندک بود، اما بعد از کیارستمی هیچ جشنوارهای را نمیتوانید پیدا کنید که به سینمای ایران بیتوجه باشد. در واقع سینمای ایران با کیارستمی در هر جشنواره و کشوری مطرح میشود و کیارستمی، فارغ از خوب و بد بودن فیلم هایش، به نوعی سفیر ایران میشود برای تمام جشنواره ها.
- کارگردانانی که خودشان را پیرو کیارستمی میدانند چقدر توانستند آثاری به تاملبرانگیزی فیلمهای کیارستمی خلق کنند؟
این پرسش ما را وارد نقد فیلمهایی میکند که پیروان کیارستمی ساختهاند، اما نکته مهم این است که دیگر مرزها برای سینمای ایران باز شده است. مثل اینکه کسی از اینطرف جوی میپرد آنطرف جوی و به تمام کسانی که در آن سوی جوی هستند شهامت پریدن میدهد. حالا یکی هم میپرد وسط جوی.
نکته کلیدی این است که کسی زمینه را برای پریدن فراهم کرده است. البته حالا جز تفاوت سبک و کیفیت آثار فیلمسازان ایرانی، جشنوارههای سینمایی هم با یکدیگر متفاوت هستند. سی چهل سال پیش میشد تعداد جشنوارههای سینمایی را با انگشتان دست شمرد، اما حالا در هر شهر و کشوری جشنوارههایی برگزار میشود که به سلیقههای مختلف میدان میدهند.
- پس شما معتقدید که میشود از میراث کیارستمی در سینمای ایران حرف زد؟
بله، از روزگاری که کیارستمی شکل گرفت، طبیعی است که مقلدان و دوستدارانی پیدا کرد. وقتی کسی در کاری موفق میشود، نه فقط در این کشور و نه فقط در سینما، کسانی بهدنبالش میروند. مگر نیما را فراموش کردهاید؟ بعد از نیما چه اتفاقی در شعر فارسی افتاد؟ بعد از نیما چند شاعر، چند شعر، چند سبک و چند مکتب مطرح شد؟ همه اینها بعد از نیما آمدند و قبل از نیما خبری از این چیزها نبود.
- حتی با وجود این که هماکنون اصغر فرهادی را الگوی اصلی سینمای ایران میدانند، با این حال باز معتقدید کیارستمی همچنان مؤثر است؟
باید منصف بود و گفت چراغ اول را کیارستمی روشن کرد. ارزشهای فرهادی و پناهی و دیگران به جای خودشان، ولی یادمان باشد که چراغ اول را کیارستمی روشن کرد.
- در سالهای آینده فیلمهایی شبیه به آثار کیارستمی در سینمای ایران خواهیم دید؟
من در هر زمینهای جوانگرا هستم و معتقدم که جوانان در آینده حرفهایی برای گفتن خواهند داشت.
- نکته آخر؟
کیارستمی از معدود کارگردانانی بود که شخصیت بسیار دلپذیری داشت و به نقدهای مثبت و منفی عکسالعمل نشان نمیداد. نه از نقد مثبت خیلی خوشحال میشد و برای شیفتگانش سر و دست میشکست و نه اگر کسی خردهای میگرفت، واکنشی نشان میداد. نقد را وارد زندگی و رابطهاش با منتقدان نمیکرد درحالیکه بعضی کارگردانها به یک کلمه تمجید یا تکذیب واکنش نشان میدهند.