همزمان با خروج آمریکا و متحدانش در پیمان ناتو از افغانستان و همچنین سیطره نظامی گروه طالبان بر بخشهایی از این کشور، بار دیگر نشانههایی مبنی بر افزایش نفوذ میدانی و سیاسی روسیه در آسیای میانه به چشم میخورد؛ کشوری که همواره نسبت به انتقال دایره تنش از داخل افغانستان به حوزه کشورهای سابق جماهیر شوروی در مرزهای جنوبی خود نگران بوده است.
ازجمله مهمترین نشانههای سیاسی بازگشت روسیه به آسیای میانه، میتوان به مذاکرات اخیر طالبان با نمایندگان ویژه ولادیمیر پوتین در مسکو اشاره کرد.
هیأت طالبان در جریان این مذاکرات بر عدمایجاد تنش در مرز کشورهای جنوبی روسیه و همچنین حفظ امنیت نمایندگیهای دیپلماتیک وابسته به این کشورها تأکید کرد. در مقابل، صفیر کالبوف، نماینده ویژه رئیسجمهور روسیه نیز گفتوگو با طالبان را بخشی غیرقابلانکار از فرایند دستیابی به راهحل سیاسی برای بحران افغانستان توصیف کرد. اما در سطح میدانی، استقرار نمایندگان سازمان امنیت جمعی در مرزهای جنوبی تاجیکستان را میتوان مهمترین نشانه مبنی بر افزایش نفوذ روسیه به شمار آورد.
این سازمان توسط روسیه و دیگر جمهوریهای عضو اتحاد جماهیر شوروی در گذشته با هدف نظارت مشترک بر پروندههای امنیتی در مرزهای جنوبی روسیه و آسیای میانه تشکیل شده است.
با این حال مواضع رسمی روسها تاکنون چیزی غیر از اظهار امیدواری نسبت به روند تحولات داخلی افغانستان و دعوت به گفتوگو میان گروههای مختلف این کشور نبوده است. در این زمینه سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه روز گذشته در یک نشست خبری با حضور نمایندگان رسانههای بینالمللی گفت: مسکو تا زمانی که تحولات افغانستان مربوط به مرزهای داخلی این کشور باشد هیچ اقدامی غیر از دعوت به گفتوگوهای سیاسی انجام نخواهد داد. از سوی دیگر، دیمیتری پسکوف، سخنگوی وزارت خارجه روسیه نیز اعلام کرد: رئیسجمهور پوتین از سفر هیأت طالبان به مسکو و جزئیات مذاکره با این گروه مطلع است. با وجود این، تعیین موضع نهایی روسیه به گزارش هیأت امنیتی این کشور در مرزهای جنوبی تاجیکستان بستگی دارد.
انگیزههای مسکو برای افزایش نفوذ در افغانستان
نیکیتا مندکویتش، رئیس مرکز تحلیلی اوراسیا در مقالهای با اشاره به گزارشها مبنی بر افزایش نفوذ همهجانبه روسیه در آسیای میانه پس از خروج آمریکا و ناتو مینویسد: این رویکرد ریشه در نگرانی مسکو نسبت به تحولات جاری دارد.
در حقیقت، روسیه برای حفظ امنیت خود و متحدانش در منطقه، چارهای غیر از افزایش حضور سیاسی و میدانی در افغانستان پیش روی خود نمیبیند، آن هم درحالیکه شرایط داخلی این کشور عملا از کنترل دولت مستقر در کابل خارج شده و حدود ۵۰درصد افغانستان هماکنون تحت سیطره طالبان قرار دارد. بر این اساس مهمترین هدف و انگیزه روسیه برای افزایش نقشآفرینی در این پرونده، حفظ امنیت خود و متحدانش در مرزهای جنوبی بهحساب میآید. اگرچه نام طالبان در فهرست گروههای تروریستی دولت روسیه گنجانده شده اما مسکو ناچار است برای کنترل مرزهای خود و متحدانش وارد مذاکره با این گروه افغانستانی شود.
از سوی دیگر اما بسیاری از رسانهها و تحلیلگران غربی درباره تلاش روسیه برای پر کردن جای خالی آمریکا پس از خروج از افغانستان سخن میگویند؛ گزارهای که چندان مورد قبول کارشناسان روسی در حوزه آسیای میانه نیست. مندکویتش در اینباره مینویسد: روسیه هرگز بهدنبال پر کردن خلأ آمریکا و یا رقابت با ناتو در افغانستان نیست.
اراده این کشور برای افزایش حضور در افغانستان، عمدتا به نگرانی از جنگ داخلی و تشدید تجارت موادمخدر در مرزهای جنوبی خود برمیگردد. از سوی دیگر بوریس میگووف، تحلیلگر نزدیک به دولت روسیه با انتشار مقالهای در روزنامه روسی میدووستی، از ضرورت آمادگی تمام کشورهای جهان برای مقابله با پدیده کاهش نفوذ بینالمللی آمریکا مینویسد.
در این مقاله که با عنوان «امپراتوری جمع میشود» منتشر شده، آمده است: نباید برنامه خروج از افغانستان و مخصوصا پایگاه بگرام را به مسائلی نظیر معادلات داخلی آمریکا یا گرایش روسای جمهور این کشور تقلیل داد. کاهش نفوذ و حضور نظامی آمریکا در سطح جهان پدیدهای غیرقابل اجتناب برای واشنگتن است که هیچیک از دولتهای دمکرات نیز قادر به توقف آن نیست. در عین حال بایدن برخلاف اوباما و ترامپ با قاطعیت و سرعت بیشتری موضع خود در قبال افغانستان بهعنوان طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا را روشن کرده؛ امری که نشان میدهد حتی مخالفت نهادهای قانونگذار آمریکا با خروج از افغانستان نیز نسبت به گذشته محدودتر شده است.
آیا تاریخ تکرار میشود؟
موقعیت این روزهای افغانستان تا حد زیادی یادآور خروج تاریخی شوروی از این کشور در اواخر دهه ۸۰ میلادی است؛ خروجی که یکی از مقدمات فروپاشی شوروی و آغاز جهان تکقطبی به رهبری آمریکا به شمار میرود. اما آیا این دو موقعیت تاریخی از تمام ابعاد مشابه یکدیگر هستند؟
پاسخ میگووف، استاد تاریخ دانشگاه مسکو به این سؤال منفی است. او در مقاله خود مینویسد: جهان از حاکمیت تکقطبی آمریکا عبور کرده و آسیای میانه نیز شاهد ظهور بازیگران جدیدی است که نقش آفرینی بهمراتب مؤثرتری نسبت به دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی در معادلات این منطقه دارند. بنابراین نمیتوان آینده افغانستان پس از خروج آمریکا را بدون درنظر گرفتن سیاستهای پکن و مسکو در سطح جهانی و همچنین تهران و آنکارا در سطح منطقهای لحاظ کرد.
او در تشریح این موقعیت مینویسد: خلأ حضور آمریکا بهمعنای خالی بودن فضا بهطور مطلق برای طالبان (مشابه آنچه پس از خروج شوروی در دهه ۸۰ رخ داد) نیست، چرا که روسیه ناچار است برای تامین امنیت تاجیکستان در مسائل این کشور مداخله کند و از سوی دیگر، چین نیز بهدلیل حساسیت پاکستان برای طرح جاده ابریشم، نسبت به تحولات این کشور منفعل نخواهد ماند. میگووف در مجموعه پیشبینیهای خود، حتی احتمال وقوع تنش میان روسیه و چین پس از خروج آمریکا از افغانستان را دور از انتظار نمیداند.
زنـگ خطر بــرای متحدان آمریکا در منطقه
الکساندر لاورنتیف، فرستاده ویژه رئیسجمهور روسیه در مذاکرات آستانه، هفته گذشته در سخنانی معنادار با اشاره به تحولات افغانستان گفت: خروج ناگهانی آمریکا پیامی روشن برای تمامی متحدان این کشور در منطقه، بهویژه کردهای سوریه به همراه دارد. این گروهها باید بدانند که روزی نوبت آنها رسیده و از سوی آمریکا در میدان رها خواهند شد. بنابراین بهترین سیاست پیش رو، تعامل با دولت قانونی سوریه در دمشق برای حل بحرانهای داخلی این کشور است.
بسیاری از رسانههای عربی نیز طی هفتههای گذشته نگاه مشابهی را درباره حضور آمریکا در عراق و یا کشورهای حوزه خلیجفارس مطرح کردهاند. روزنامه العربی الجدید در اینباره مینویسد: کاهش حضور نظامی آمریکا برای حمایت از متحدانش در خاورمیانه و تمرکز این کشور بر شرق آسیا، واقعیتی است که تمامی کشورهای منطقه آن را پذیرفته و سیاستهای خود را براساس آن تنظیم میکنند. تلاش ترکیه برای حل مستقیم تنشها با مسکو خارج از چارچوب ناتو یا افزایش چشمگیر روابط اقتصادی کشورهای نفتی عربی با چین را میتوان ازجمله نشانههای این واقعیت بهحساب آورد.