تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۵:۴۲

ندا انتظامی: این روزها مجموعه تلویزیونی «‌یوسف پیامبر» از شبکه اول سیما پخش می‌شود. این مجموعه داستان زندگی حضرت یوسف(ع) را روایت می‌کند. قصه در حال حاضر به دوران نوجوانی حضرت یوسف(ع) رسیده است.

نقش آن را نوجوانی بازی می‌کند که آن روزها 13سال داشته و امروز 16ساله است. بازی در این مجموعه اولین تجربه بازیگری حسین جعفری  است.  حسین در کلاس سوم دبیرستان در رشته ریاضی و فیزیک درس می‌خواند و تصمیم دارد که در آینده در رشته معماری ادامه تحصیل بدهد.

   چطور برای این نقش انتخاب شدی؟

   پسر دایی‌ام، مصطفی زمانی، بازیگر نقش جوانی حضرت یوسف(ع) است. او مرا به کارگردان، فرج الله سلحشور، معرفی کرد. بعد از تست دادن برای این نقش انتخاب شدم.

   قبلاَ تجربه بازیگری داشتی؟

   در مدرسه با دوستانم تئاتر بازی می‌کردم؛ اما تجربه بازی در تلویزیون یا سینما را نداشتم.

   گفتی که برای بازی در این کار تست دادی، درباره این تست بگو.

   مشاور کارگردان، جمال شورجه از من تست گرفت. از من خواست که چند تا از دیالوگ‌های تئاتر مدرسه را برایشان بخوانم و بازی کنم. بعد هم از من خواست یکی از دیالوگ‌های یوسف و برادرش را  بخوانم. وقتی در این مرحله قبول شدم، برای تست گریم رفتم.

   فکر می‌کنی که دلیل انتخابت  برای این نقش چه بود؟

   آقای سلحشور بهتر می‌توانند به این سؤال جواب بدهند! اما خودم فکر می‌کنم دلیل این انتخاب قیافه‌ام بود و البته اعتماد به نفسم هم در این انتخاب بی‌تأثیر نبوده است.

   اولین صحنه‌ای که بازی کردی، کدام صحنه بود؟

   صحنه‌ای که با خواهر و برادرم به صخره سنگ می‌زدیم.

نمایی از مجموعه تلویزیونی یوسف پیامبر- عکس از محمد حسن ناحی

   یعنی یک صحنه آسان برای یک بازیگر تازه کار؟

   درست است. برای من که تا به حال جلوی دوربین نرفته بودم، کار با یک نقش ساده شروع شد و به تدریج به قسمت‌های سخت رسیدیم.

   به طور کلی بازی کردن در این نقش سخت بود؟

   نقش سختی بود. بازی کردن در نقش  نوجوانی یک پیامبر سخت است. اما با کمک کارگردان و با همه توانم در این نقش بازی کردم.

   سخت‌ترین قسمت نقشت کدام صحنه بود؟

   قسمتی که یوسف در چاه می‌افتد، خیلی سخت بود. البته خیلی هم جذاب بود، چرا که از نظر حسی جای کار داشت. اما صحنه کاروان از نظر فیزیکی سخت بود. چون دکور آماده نبود و ما مجبور بودیم که این صحنه را در تابستان بگیریم. در هوای گرم کویر و با آن لباس‌ها خیلی سخت بود.

   حفظ و بیان کردن دیالوگ‌ها برایت مشکل نبود؟

   من دیالوگ‌ها را از قبل حفظ می‌کردم تا سر صحنه مشکلی پیدا نکنم.

   ترس و دلهره نداشتی که نتوانی خوب بازی کنی؛ خصوصاً که بازیگران حرفه‌ای در مقابلت بازی می‌کردند؟

   نمی‌ترسیدم، اما نگران بودم. به هرحال اولین بار بود که جلوی دوربین می‌رفتم. اما محیط کار صمیمی بود و برای همین بیشتر از اینکه بترسم، از محیط و بازیگران کار یاد گرفتم. کتایون ریاحی، جعفر دهقان و محمود پاک نیت، خیلی به من کمک کردند.

   تصویربرداری چقدر طول کشید؟

   کار از اردبیهشت 83 شروع شد. من از مهر به گروه ملحق شدم و تا مرداد سال 85 با آنها بودم.

   چقدر طولانی! مدرسه را چه‌کار می‌کردی؟

   اجازه گرفته‌ بودم و سر فیلم‌برداری هم  معلم داشتم. زمان امتحان هم می‌رفتم و امتحان می‌دادم. اما  خب... سخت بود.

   دوری از خانواده اذیتت  نمی‌کرد؟

   سخت بود. خصوصاً که من بچه آخر خانواده هستم. خانواده‌ام در مازندران ساکن بودند و  این مدت من با خواهرم که تهران خانه داشت زندگی می‌کردم و مدتی هم با پسردایی‌ام.

   بعد از این کار پیشنهادی برای بازی  در سینما یا تلویزیون داشتی؟

   چند تا کار  پیشنهاد شده است؛ اما با دیگران که مشورت کردم گفتند که بهتر است این نقش‌ها را بازی نکنم.