از آن جمله سریال «ترانه مادری»که چندماهی است بهصورت پخش 6 شب در هفته به روی آنتن میرود. چند سال پیش بود که پخش سریال «نرگس» از سیما بهصورت شبانه، راه جدیدی را در نحوه تولید و پخش سریالها گشود.
تا پیش از آن کمتر کسی به پخش سریالی با درونمایههای اجتماعی، انتقادی و بهطور کلی ملودرام بهصورتی جز پخش هفتگی میاندیشید و همین شیوه پخش هم بود که باعث میشد سریالها کمتر به بیش از 26 قسمت برسند. در این مجال قصد نقد و نگاه به سریال «ترانه مادری» که سرنوشت دو جوان نقش اولش باعث کنجکاوی و پیگیری مخاطبان شده است، نداریم؛ حرف اصلی بر سر هماهنگیهای ساختار پخش و درونمایههای سریالهاست که پیش از این هم جسته و گریخته به آنها اشاره شده است.
سریال «ترانه مادری»، همان طور که اشاره شد ساختار پخش شبانه دارد. ساعت پخش آن هم بعد از ساعت 22:30 است؛ ساعتی که اغلب مخاطبان پس از فراغت از این سریال سر بر بالین میگذارند تا پس از ساعتی خواب و استراحت، روز دیگری را آغاز کنند. اما مضمون این سریال که توأم با داستان کلاهبرداری خانوادگی و کشمکشهایی از این دست است، روایتی از جوانی و بحران آن در خانوادهها ارائه میدهد. از همینرو فضای پر تنشی بر سریال حاکم است؛ تنش درون و مضمون. به اینها پس از درگذشت مادربزرگ خانه فضای غم و اندوه نیز اضافه شده است.
از این میگذریم که داستان سریالهایی که بیش از یک بار در هفته در نوبت پخش قرار میگیرند برعکس آنچه بهنظر میآید، باید از نظر داستانی از کشش و ریتم مناسبتری برخوردار باشند تا مخاطب را خسته و دلزده نکنند، که در این میان کنش و واکنشهای سریعتر و همین طور تنوع لوکیشن و فضا و گرههای بیشتر برای باز کردن و بستن آن در طول مسیر قصه میتواند نقش مهمی ایفا کند.
حتی از این هم میگذریم که بهتر آن است که منطقی در ساختار روایت وجود داشته باشد تا توجیهی برای پخش شبانه آن وجود داشته باشد (مثلا زمان محدود در روایت؛ مثل اتفاقی که برای اغلب سریالهای ماه مبارک رمضان میافتد و در طول یک ماه رخ میدهد یا لزوم تداوم حس تماشاگر یا پیچیدگی روایتها و تنوع آنها و جلوگیری از سردرگمی مخاطب در پیگیری آنها که درصورت پخش هفتگی رخ میدهد و...). حتی از این مسئله هم چشم میپوشیم که چرا سیما ترجیح میدهد سریالهایی را که بیشتر تمی انتقادی - اجتماعی دارند و به مسائل مبتلابه جامعه میپردازند مثل همین بحران جوانی و برخورد خانوادهها در ساعتهای پایانی شب پخش کند.
سؤال مهمتر در این فرصت این است که چه بلایی سر مخاطب میآید وقتی قرار است 3 ماه یا چیزی نزدیک به آن، پس از دنبال کردن سریالی تلخ و فاقد لطافت به بستر برود؟
در انتها شاید باید این را اضافه کرد که بسیاری از نکتههایی که در این فرصت به آنها اشاره شد ربطی به کیفیت سریال ندارد و ارزیابی کیفی آن نگاه دیگری میطلبد. بیشتر این انتقاد به همان عدمتطابق ساختار پخش و درونمایه آثار باز میگردد که ظرافتی مدیرانه را از سوی مدیران رسانه طلب میکند؛ اینکه ما تنها به پر کردن آنتن نیندیشیم و منطقی برای ساعتهای پخش آن و تعریفی از آن داشته باشیم.