اشکان جهانآرای- همشهری آنلاین: .
افزایش تنشهای آبی و تشدید خشکسالی در سراسرکشور در ماههای اخیر که از ابتدای سالجاری هشدارهایی درباره آن داده شده بود، سبب شده توجه به مسائل مربوط به محیطزیست و منابع آبی در جامعه افزایش یابد و قشرهای مختلف جامعه و بهویژه صاحبنظران حساسیتهای بیشتری نسبت به روند موجود مدیریت بر منابع آب کشور نشان دهند. از نگاه این قشر، چالش اصلی آب در ایران، مدیریت نادرست بر منابع آبی و برنامهریزیهای اشتباه در حوضههای آبریز مختلف است که سبب شده به مرور زمان بر میزان چالشهای محیطزیستی و تنشهای آبی در مناطق مختلف کشور افزوده شود.
اتخاذ تصمیمهای بحثبرانگیزی مانند انتقال آب بینحوضهای، اجرای سدهای متعدد روی رودهای مهم و سرشاخههای آنها و بسیاری از تصمیمهای مشابه در حوزه محیطزیست و بهویژه منابع آبی که بهصورت مستقیم بر زیستبوم مناطق مختلف تاثیرگذار است، در کنار نتایج و پیامدهای مخرب این طرحها، سبب شده دوستداران محیطزیست و کارشناسان و صاحبنظران انتقادهای متعددی را به روند موجود مدیریت منابع آبی کشور مطرح کنند؛ انتقادهایی که حالا با روی کار آمدن دولت جدید، نشانههایی از تبدیل شدن به انتظار برای تغییر رویکرد مدیریتی بر حوزههای آب، محیطزیست و منابع طبیعی دارند.دکتر «بابک مؤمنی» دانشآموخته مقطع دکترای علوم و مهندسی آب و عضو هیأت علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه پیام نور معتقد است چالشهایی که این روزها کشور ما در فضای اکوسیستمی خود تجربه میکند، آدرسهایی را میدهد که اگر درست درک نشود، باید منتظر گمراهی و سقوط جبرانناپذیری در حوزه محیطزیست و منابع طبیعی بود.
به اعتقاد وی، اگر مانند گذشته درها بر همان پاشنه بچرخد و مدیریت جدید اجرایی کشور بخواهد با نگاهی فردمحور راه علاج چالشهای دیروز که خیلی زودتر از آنچه پیشبینی میشد به بحران تبدیل شدهاست را فقط در تغییر مدیران ببیند، باید منتظر وضعیت بحرانیتری در حوزه محیطزیست و اکوسیستم باشیم. گفتوگوی همشهری با این استاد دانشگاه و پژوهشگر حوضه آب را در ادامه بخوانید:
بهعنوان یک متخصص و صاحبنظر در حوضه آب فکر، میکنید چقدر از تنشهای آبی امروز ایران و حتی مناطق پرآبی مانند مازندران ناشی از کمآبی و خشکسالی است؟
امروز از استانی مانند مازندران که دارای بزرگترین منابع آبی کشور است، با صفت «تشنه» یاد میشود و میبینیم که این استان عملاً در چالش خشکسالی دست و پا میزند. استانی که از کوه، جنگل و دریا به عنوان ۳ موهبت اصلی اقلیمی برخوردار است، از یکسو با بحران زباله روبهروست و ازسوی دیگر کشاورز خسته از معیشت ناپایدار، عرصه تولیدش را غمگینانه به سوداگران زمین میسپارد. همه اینها و تجربههای حاصل از مدیریت در دهههای گذشته، درسهای عبرتآموزی در اختیار ما میگذارد که اگر تدبر کنیم، نیاز به تغییر در ساختار مدیریت را به مراتب جدیتر از خود مدیران گوشزد میکند. تجربه به ما نشان داده و طبیعت به ما آموخته که ادامه روند کنونی ساختار مدیریتی در حوزه مسائل اکوسیستمی، چه بسا فردا همه کشور را دچار مشکل کند که امروز خوزستان و سیستانوبلوچستان با آن دست به گریبانند.
یعنی در همه استانها استعداد بروز این چالش وجود دارد؟
ما در فلات خشک و کمآب ایران زندگی میکنیم. همه استانها استعداد تنش آبی دارند. حتی امروز در مازندران شاهد تنش آبی هستیم. مثالهای متعددی میتوانیم بیاوریم که نشان میدهند مشکل اصلی ما در ساختار مدیریت منابع آب است. در سیستانوبلوچستان یک پروژه بزرگ کشاورزی ۴۶هزارهکتاری با اعتبار ۷۵۰میلیون دلار ازسوی وزارت جهاد کشاورزی که متولی شبکه فرعی است اجرا شد، بدون اینکه درنظر گرفته شود که بخش مهم آب موردنیاز باید از منابع مرزی که عمدتا در افغانستان است تأمین شود. در خوزستان این وضعیت برعکس است؛ کشاورزی در پاییندست منابع آبی فراوان این استان، بهرهبردار و شبکه فرعی است.
اما منابع آبی بالادست را وزارت نیرو بهعنوان متولی قانونی منابع آبی به سایر حوضهها منتقل میکند. امروز عمدهترین چالش خوزستان ناشی از ۲مسأله است؛ یک بخش انتقال آب از سرشاخههای این استان به حوضههای مجاور و یک بخش دیگر هم تثبیت الگوی کشت. در واقع وزارت جهاد کشاورزی بهدلیل فربه شدن و تعدد مسئولیتها، از حفظ اراضی و توسعه کشاورزی تا مدیریت آب و دامپروری و سایر مسئولیتهایی که بعضا متناقض هم هستند، نمیتواند مدیریت درستی داشته باشد. برای همین تأکید میکنم که مدیریت آب و آبخیزداری باید به یکپارچگی و انسجام برسد. امروز دیگر آب مسأله اقتصادی و محیطزیستی نیست، یک موضوع مهم اجتماعی و حتی امنیتی است. وقتی به این نقطه رسیدیم، باید جایگاه مدیریت منسجم برای آب داشته باشیم.
تغییر در ساختار مدیریت که از آن صحبت میکنید، یعنی پایان دادن به روند کنونی مدیریت بر آب و محیطزیست یا اصلاح همین روند موجود؟
یعنی بازنگری در فرایند مدیریت و ایجاد ساختارهای جدید و علمی مدیریتی که بدون تعارض منافع در یک سازمان متولی سبب صیانت از مهمترین سرمایه طبیعی جامعه، یعنی آب و خاک و محیطزیست شود. ممکن است بگویید که من و همکارانم در جایگاه یک کارشناسِ منتقد آیا راهکاری هم داریم؟ بله، حتما این مسأله راهحل دارد. به شرط اینکه این تن رنجور آماده یک جراحی بنیادین باشد و مدیران هم بپذیرند جراحی درد دارد، اما درمان هم بهدنبال آن است. مدیران و ساختار مدیریتی ما دراین حوزه باید بپذیرد استفاده از انواع مُسکِنها هرچند آرامشهای مقطعی درپی داشته باشد، هیچگاه درمانکننده نیست.
با روشهای تسکینی نمیتوان منتظر درمان بود و چهبسا تأخیر در درمان اساسی با استفاده از مسکنها، منجر به بزرگتر شدن تومورهایی شود که اقتصاد و زیستبوم این کشور به آن دچار شدهاست اما بعید است امروز که کمآبی، فرسایش خاک، انباشت زبالهها، تولید انرژی و در یک کلام مشکلات محیطزیستی به چالشهای جدی تبدیل شده، بتوان زمان زیادی را با شیوه کنونی ادامه داد. برهمین اساس هم بود که رهبرمعظم انقلاب نیز در سال۱۳۹۳ و در دیدار با فعالان زیست محیطی هشدار دادند «مسأله محیطزیست، مسأله این دولت و آن دولت نیست؛ مسأله طولانیمدت است؛ مسأله این جریان و آن جریان نیست؛ مسأله همه کشور است. به تعبیر دیگری، شاید خساراتی به بار بیاید که فرصت چندانی برای جبران آن نباشد!»
دکترای علوم و مهندسی آب: به فکر یک وزارت آب و آبیاری مستقل باشیم. چرا نباید در کنار سایر حوزههای انرژی مثل تجربه موفق بسیاری از کشورها ما هم یک وزارت انرژی داشته باشیم؟
پیشنهاد و راهکار مشخص شما چیست؟
پیش از اینکه بهدنبال شایستگان حضور در مدیریت مسئولیتهای مرتبط با پست مدیریتهای اکوسیستمی باشیم، با تکیه بر شاخصهای حاصل از تجربههای بهدست آمده باید ابتدا ساختار مدیریتی حوزههای زیستمحیطی را تغییر دهیم.
نوسازی ساختاری به یکسری شاخصها و تعاریف جدید نیاز دارد. فکر میکنید بر مبنای چه شاخصهایی باید این تغییر اعمال شود؟
صرفنظر از اینکه در همه این سالها حتما مدیران دلسوز، لایق و کارآمد در بخش کشاورزی کشور فعال بوده و هستند، اما واقعیت این است که با گستردگی مأموریتها، گاهی حقوق محیطزیستی و رونق کشاورزی در تعارض با یکدیگر قرار میگیرند. مانند رسالت ترویج بخش کشاورزی در برابر جلوگیری از تغییر کاربری اراضی. نخستین نیاز، اعتمادسازی برای کشاورز است و دومی مواظبت از سرمایههای پایه دربرابر تخلفهای احتمالی که هرچند هر دو ضروری است، اما تجربه نشان داده به هیچعنوان هر دو وظیفه در مأموریتهای یک دستگاه نمیگنجد. مگر آنکه قرار باشد از دقت در انجام یک وظیفه بهنفع دیگری کوتاه بیاییم. همین چالش در مرتبه بزرگتری در تعارضهای بین حفظ عرصههای طبیعی و توسعه بخش کشاورزی دیده میشود. شوربختانه معمولا آن که در بیشتر اوقات دراین میان قربانی میشود یا در سایه قرار میگیرد، منابع طبیعی است. گستردگی زمینخواریها و دستاندازی به منابع طبیعی دراین سالها شاهدی براین مدعاست.
اشاره شما به نهادی مانند وزارت جهاد کشاورزی است؟
یک نمونه موجود همین وزارتخانه است. انتظار میرود مدیریت کلان کشور پس از سالها این تجربه را آموخته باشد که یک دستگاه نباید همزمان هم وظیفه تولیگری و حاکمیتی داشته باشد و هم در جایگاه متقاضی برخورداری از مواهبی بنشیند که خود متولی آن است، چراکه قطعا تعارض منافع او را مجبور به جانبداری از یکی از دو طرف میکند که معمولا هم آن طرف، جایگاه متقاضی است. یک نمونه دراین زمینه مسأله مهم مرز مشترک زمینهای کشاورزی و باغی با عرصههای منابع طبیعی در استانهایی مانند گیلان و مازندران یا استانهای غربی کشور است.
در مازندران نزدیک به ۴هزارکیلومتر طول مرز اراضی زراعی و منابع طبیعی است. طبیعتا یک نهاد حامی منابع طبیعی باید از حق آن دفاع کند، اما سازمان منابعطبیعی زیرمجموعهای از وزارت جهاد کشاورزی است. وقتی متولی خودش ذینفع باشد، میتواند درست مدیریت کند؟ بههمین دلیل میبینیم که هر روز عرصههای منابع طبیعی ما دچار چالش میشود، چون منابع طبیعی در سایه وزارت کشاورزی مدیریت میشود. مثال روشنگرانه دیگر این مسأله، وجود صنعت برق در کنار مدیریت آب در قالب وزارت نیرو است که به تناقضهای آن پیشتر اشاره کردم.
تولید برق در رقابت با بخشهای دیگر صنعت و بخش کشاورزی متقاضی حوضه آب قرار دارد. در چنین شرایطی، اصولا این پرسش به ذهن میرسد که چرا نباید در کنار سایر حوزههای انرژی مثل تجربه موفق بسیاری از کشورها ما هم یک وزارت انرژی داشته باشیم؟ اصلا در شرایطی که مدیریت یکپارچه منابع آب بهعنوان یک دکترین موفق جهانی به رسمیت شناخته شده، چرا هنوز اصرار داریم بخشی از مدیریت آب شامل تامین آب و شبکههای اصلی انتقال و توزیع در دل وزارت نیرو قرار داشته باشد و بخشی دیگر شامل شبکههای فرعی در مدیریت آب و خاک و آبخیزداری و آبخوانداری در وظیفه وزارت پرمسئولیت جهاد کشاورزی و در حیطه وظیفهمندی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری و برخی نهادهای کمترمرتبط دیگر پراکنده باشد؟
یعنی مدیریت آب در همه بخشها به طور مستقل به یک نهاد مشخص واگذار شود؟
دقیقا همینطور است. امروز که مسأله آب، بی سر و صدا خود را به صدر چالشهای کشور رسانده، واقعاً زمان آن نیست که به فکر یک وزارت آب و آبیاری مستقل باشیم تا کل زنجیره تولید و زنجیره تولیگری آب در کشور را به صورت یکپارچه عهدهدار شود و سایر دستگاهها از جایگاه متقاضی و به صورت حجمی نیاز خود را از آن دریافت کنند؟ البته این موضع را در مورد محیط زیست و تولیگری این بخش نیز مطرح و چارهساز میدانم.
این که سازمان حفاظت محیط زیست به وزارتخانه ارتقاء یابد؟
بله. حساسیتهای صیانت از محیطزیست و منابعطبیعی همواره تشریح شده و برخی تناقضها و مظلومیتهای ادامه حضور منابعطبیعی زیرسایه جهاد کشاورزی نیز بر کسی پوشیده نیست. منابعطبیعی و محیطزیست کاملا همجنس هستند. نمیتوان پاسخگو و متولی را در یک وضعیت تعریف کرد. همان چالش مرز زمینهای کشاورزی با عرصههای محیطزیستی و منابعطبیعی که در شمال وجود دارد را در همه استانهایی که گنجینههای منابع طبیعی دارند ازجمله استانهای غربی شاهد هستیم.
وقتی تمایل دستگاه متولی منابعطبیعی به سمت کشاورزی باشد، نمیتواند از منافع محیطزیست و منابع طبیعی دفاع کند. سازمان حفاظت محیطزیست هم که در جایگاه یک معاونت ریاست جمهوری، اهرمی برای مورد پرسش قرار گرفتن ازسوی نمایندگان مقابل خود نمیبیند. بههمین دلیل شاید زمان آن باشد بهجای یک معاون رئیسجمهوری برای محیطزیست، بهدنبال یک وزارتخانه توانمند و با مسئولیت مستقل حاکمیتی برای حفظ زیستبوم کشور بهعنوان وزارت محیطزیست، منابع طبیعی و حفظ کاربری اراضی در کشور باشیم. به این شکل نمایندگان مردم در مجلس نیز اهرمهای مناسب و قانونی برای کنترل پاسخگویی مدیر منتصب در این مسئولیت دارند.
قطعاً چنین مجموعه قدرتمند و دارای صلاحیت کارشناسی هیچگاه زیربار اشتباههایی مثل طرح «تنفس جنگل» و نارساییهایی مانند نابودی تالابهای حیاتی شمال و جنوب کشور و دادن مجوزهای زیستمحیطی به طرحهای غیرکارشناسی نخواهد رفت و از صلابت و استقلال لازم برای حفاظت از امانت آیندگان این مرز و بوم برخوردار خواهد بود.
در این صورت علاوه بر مدیریت مستقل منابع آبی در کشور، وظیفه وزارت جهاد کشاورزی صرفا فعالیت در حوزه تخصصی خودش یعنی کشاورزی خواهد بود.
درست است. قطعا برداشت این بارهای ناهمگون و بعضا متعارض از سبد مسئولیتهای وزارت جهاد کشاورزی، کمک قابلتوجهی به چابکتر شدن این مجموعه در انجام وظایفش برای تحقق رسالت جهش تولید و مانعزدایی و پشتیبانی از آن خواهد کرد.
چهبسا بتوان آرزوی دیرینه انتزاع وظایف بازرگانی محصولات کشاورزی از یک وزارتخانه بیربط دیگر یعنی صنعت، معدن و تجارت و الحاق آن به مأموریتهای این وزارتخانه و کامل کردن زنجیره تأمین محصولات بخش کشاورزی را محقق کرد. فراموش نکنیم که ساختار درست حتی گاهی آدمهای نادرست را هم مجبور به همراهی با راه اصولی و منطقی میکند و ساختار نادرست که درآن همیشه کار کارشناسی در سایه قرار میگیرد، ممکن است آدمهای توانمند و شایسته را هم ازپا بیندازد. از اینگونه تجربهها در کشور ما کم نداشتیم.
اصلاحات در مدیریت آب
هشدار برای خروج از ریل توسعه