در شرایطی که فیلمفارسی تصویری جعلی از محیط و آدمها به دست میداد، سینمای ایران واقعگرایی را با آوردن دوربین به خیابانهای جنوب شهر تجربه کرد، با آدمهایی متعلق به طبقه فرو دست که البته برخلاف اسلافشان در سینمای فارسی، اهل قناعت پیشه کردن نبودند و اعتراض شاید مهمترین خصیصهشان بود.
خیلی وقتها قهرمانی هم در کار نبود و با ضدقهرمانهایی مواجه بودیم که فیلمساز آنها را در درون اجتماع خشمگین رها کرده بود. حضور این آدمها در کوچه و خیابانهای جنوب شهر، مصداق و مفهومی درست مییافت. مهمترین مسئله هم شناخت کارگردان از آدمها و جامعه بود؛ دورانی که فیلمساز متعلق به شاخه حسی- غریزی جریان موج نو درباره آدمهای طبقهاش فیلم میساخت.
حاصل این کوششها مجموعهای از آثاری بود که تاثیراتش را میشد در نسل بعدی فیلمسازان که در سالهای پس از انقلاب به میدان آمدند نیز مشاهده کرد. فیلمهای شهری ملاقلیپور،تعدادی از آثار رخشان بنیاعتماد(به خصوص «نرگس» و «زیر پوست شهر»)، «بوتیک» حمید نعمتاللهو... از جمله آثاری بودند که از تداوم مسیر سینمای خیابانی خبر میدادند.
البته گاهی اوقات حس نوستالژیک فیلمساز باعث میشد تا در دل جامعهای تغییر یافته، همچنان فرمولهای دهه 50 به کار گرفته شود؛ فرمولهایی که گرچه در زمان خودشان کاربردی و تاثیرگذار بودند ولی در جامعهای که کاملا پوست انداخته و متحول شده بود، گاهی اوقات به جای واقعگرا بودن، حتی فانتزی به نظر میرسیدند! در دهه 80 به ندرت پیش آمده که فیلمی با تاثیرپذیری فراوان از سینمای خیابانی دهه 50، به حاصل قابل قبولی رسیده باشد و مثلا فیلمی چون «رای باز» ساخته مهدی نوربخش را باید یک استثنا دانست؛ استثنایی که از همان اول هم مشخص بود، قابل تکرار نیست.
از سوی دیگر سینمای ایران در سالهای اخیر بیشتر واقع گریز نشان داده تا واقعگرا. این واقعگریزی در برخی از محصولات سینمای بدنه، کاملا به سینمای رویاپرداز فارسی در دهه 40 پهلو میزند و گاهی اوقات همان قصهها و روابط را با کمترین تغییرات به کار میگیرد، تغییری هم اگر هست از سرناگزیری و با توجه به شرایط امروز صورت میگیرد.
گرایش به ارائه فضاهای شیک و لوکس در این سالها، تا آنجا پیش رفته که دیگر به ندرت میشود در فیلمی شهری، تصویری درست و واقعی از تهران را مشاهده کرد.انبوه فیلمهای آپارتمانی که مثلا قرار بوده کمدی رومانتیک باشند، نوعی فیلمسازی آسان را ترویج کرده که اتفاقا بخش عمدهای از این فیلمها توسط کارگردانان جوان و تازه به میدان آمده، ساخته میشود.در چنین شرایطی، ساخته شدن فیلمی چون «ریسمان باز» را که در آن فیلمساز میکوشد به واقعیت وفادار بماند، سینما را فراموش نکند و علایق نوستالژیکش به سینمای خیابانی دهه50 را همسو با واقعیتهای روز جامعه کند، باید مغتنم شمرد.