همشهری- حامد فرحبخش: مرد میانسال، درحالیکه چاقو و تبر در دست دارد با پای برهنه در خیابان قدم میزند، لحظاتی بعد، درحالیکه تعدادی از مردم با کنجکاوی سرگرم گرفتن عکس و فیلم از رفتارهای عجیب این مرد هستند، ناگهان دیوانه وار به رهگذران حملهور میشود و در یک چشم برهم زدن، چندین نفر را با ضربات چاقو و تبر مجروح میکند، خون، آسفالت خیابان را سرخ سرخ میکند و....
این ماجرا، بخشی از یک فیلم ژانر وحشت نیست بلکه تصاویری وحشتناک و در عین حال واقعی از حادثهای است که مردم شهر گرگان در استان گلستان، چهارشنبه گذشته شاهد آن بودند، جنایتی فجیع با حداقل ۲ کشته و ۷ مجروح....
کلیپهای این جنایت باورنکردنی بهسرعت در بین کاربران فضای مجازی دست بهدست میشود، شوک، بهت و وحشت، احساسات مشابه و مشترکی است که تمام مردمی که در صحنه حادثه بودهاند یا کلیپ آن را در فضای مجازی دیدهاند به آن دچار میشوند.
چرا باید از این جنایتها ترسید؟
درحالیکه وقوع چنین جنایتهایی در کشورهای جنوب شرق آسیا و خصوصا چین و ژاپن بسیار عادی و تکراری است و حتی در روز شنبه شانزدهم مرداد ماه، در آخرین روزهای برگزاری المپیک، خبر مربوط به حمله یک مرد چاقو بهدست به مسافران متروی توکیو و مجروح کردن دستکم ۱۰ نفر، بهعنوان حادثهای عجیب در ژاپن تلقی نمیشود، سؤال این است که چرا جامعه ایرانی هنگام مواجهه با چنین حوادثی بهشدت وحشتزده میشوند، درحالیکه معمولا در مورد قتلهای سریالی، تیراندازیهای انتقامجویانه خانوادگی و حتی شلیکهای مرگبار در نزاعهای قومی و قبیلهای چنین ترس و وحشت غیرقابل کنترلی را احساس نمیکنند؟
جواب شاید این باشد که در جوامعی مانند کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا هر یک از افراد جامعه به دلایلی، مانند استرس شغلی و سبک خاص زندگی مردم این بخش از جهان، ممکن است ناگهان عصیان کرده و تصمیم به انتقامجویی از اجتماع بگیرند، آن هم با سلاحی مثل چاقو. ولی در ایران و بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا چنین الگویی بسیار کمرنگ و بیسابقه است. البته در اروپا اگر چه بعدازظهور داعش چندین مورد از این حملات دیده شد - مانند حمله هفتههای اخیر در آلمان که یک مرد ایرانیتبار به پلیس در خلع سلاح مهاجم کمک کرد و بهعنوان قهرمان ایالت معرفی شد- اما آمار این حملات چندان زیاد نبوده است، در آمریکا هم الگوی شلیکهای انتقامجویانه با اسلحه بیشتر دیده میشود اما حملات با چاقو و شمشیر بهندرت رخ داده است.
بیسابقه بودن چنین جنایتهایی یکی از مهمترین عواملی است که جامعه ایرانی را با دیدن چنین رخدادهایی بسیار وحشتزده و هراسان میکند.
نفر بعدی، خانواده من؟
یکی دیگر از دلایلی که باعث میشود جامعه ما تا این حد از چنین حوادثی وحشت کند این است که آنها جنایتهایی تصادفی هستند یعنی این که اینجا پای خصومت شخصی، دعوای قبیلهای و قومی، نزاعهای خانوادگی و... در میان نیست که بتوان با پادرمیانی از آنها جلوگیری کرد، اینجا شما و یا اعضای خانوادهتان ممکن است بهصورت تصادفی هدف قرار گیرید انگار که در میدان جنگ هستید و فردی بدون آنکه شما را بشناسد ممکن است شما را هدف حمله قرار دهد، ترس و هراس از این که هر لحظه ممکن است در خطر باشید وحشتناکترین احساسی است که یک انسان میتواند تجربه کند و به همین دلیل شاهدان و تمامی آنهایی هم که ماجرا را میخوانند، میبینند و میشنوند، به ترسی بیپایان از حضور در اجتماع دچار میشوند که ممکن است تا دهها سال بعد و شاید تا همیشه یک جامعه بزرگ در حد و اندازه کشور را درگیر کند.
جدی بگیریم
حادثه هفته گذشته در گلستان را میتوان دومین جنایت فجیع از این دست در یک دهه اخیر در ایران دانست، نخستین حادثه جنجالی از این نوع در سال ۹۱ در خیابان شهید مدنی تهران به وقوع پیوسته بود. در آن حادثه یک جوان هفدهساله بعد از برداشتن یک چاقو از یک مرغفروشی، به رهگذران حملهور شده و ۱۱نفر را مجروح کرده بود که یک نفر از آنها جان باخت، شاید گفته شود که تعداد این نوع جنایتهای تصادفی آن قدر زیاد نیست که از آنها بترسیم اما جواب این است که از کجا میتوان مطمئن بود که با توجه به مشکلات اقتصادی موجود، بیماریهای روانی ناشی از کرونا، بالا رفتن آمار طلاق و اختلافات خانوادگی، چنین حوادثی از این پس تکرار نشوند.
این دو حادثه، زنگ هشدارهایی هستند که اگر به آنها توجه نکنیم شاید باعث شود که فردا بسیار پشیمان شویم، بیتوجهی ممکن است باعث شود روزی مانند کشورهای جنوب شرق آسیا با سیلی از این حوادث روبهرو باشیم، همچنانکه حوادثی مانند اسیدپاشیها، حمله بهخودروهای حمل پول و بانکها، جنایتهای گلدکوئیستی و... را با آن که در تاریخ ایران کمسابقه یا بیسابقه بودند نادیده انگاشتیم و وقتی بهخودمان آمدیم که هر روز قسمت زیادی از اخبار صفحات حوادث روزنامهها را بهخود اختصاص داده بودند.