گروه رادیودوچرخه کار خود را از بهمن ۱۳۹۵ و به مناسبت ۱۶سالگی دوچرخه آغاز کرد، اما دورهی جدید پادکستهای رادیودوچرخه در زمستان سال ۱۳۹۸ با انتشار پادکستی بهمناسبت تولد ۱۹سالگی دوچرخه آغاز شد.
گروه رادیودوچرخه در دورهی پیشین به سرپرستی آقای سیدسروش طباطباییپور، هدف مشخصی را دنبال میکرد و آن هم تبدیل نسخهی مکتوب دوچرخه به نسخهی صوتی و شنیداری بود.یعنی ما در هرشماره به خوانش تعدادی از مطالب چاپشده میپرداختیم تا صدایمان بهگوش آنهایی برسد که نمیتوانستند دوچرخه را بخوانند. اما در دورهی جدید که پس از مدتی وقفه، دوباره شروع به کار کرد، برنامهی رادیودوچرخه عوض شد. قرار شد در دورهی جدید، خودمان دست به تولید محتوا بزنیم. به این صورت که هرماه بهسراغ موضوع تازهای برویم و بهطور اختصاصی برای همان شماره دست به قلم شویم.
چندوقت پیش با خودمان گفتیم پس از انتشار منظم این تعداد پادکست، وقتش نرسیده که کمی از پشتصحنهی تولید هم حرف بزنیم؟ اصلاً از کجا معلوم؟ شاید میان شنوندگانمان، نوجوانانی باشند که به ساخت و تولید پادکست علاقهمندند، اما از چندوچون کار چیز زیادی نمیدانند. بنابراین از تعدادی از اعضای گروه خواستیم تا به نمایندگی از سایر دوستانشان، دربارهی روند تولید هرشماره چندخطی بنویسند.
پس با مقدمهای از یاسمن رضائیان بهسراغ شرح فعالیتهایمان میرویم: «رادیودوچرخه از اولش اینطوری نبود. یعنی پادکست نبود. ما متنهایی را که در دوچرخه چاپ میشد صوتی میکردیم. چرا؟ چون دوستان یکی از مراکز فراگیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که نابینا بودند به ما گفتند کاش ما هم میتوانستیم دوچرخه را بخوانیم و برایش بنویسیم. و اینطور شد که رادیودوچرخه در زمستان سال ۱۳۹۵ متولد شد تا نوجوانان نابینا هم بتوانند اهل دوچرخه شوند.
راستش اولش فکر میکردیم این کار نباید چندان سخت باشد؛ اما بود! وقتی باید بارها و بارها متنها را میخواندیم تا نتیجه به دلمان بنشیند این را فهمیدیم؛ «شین» را غلیظ گفتهای، دوباره ضبط کن! از این جمله به آن جمله تُن صدایت تغییر کرد، دوباره ضبط کن! «ه»ی آخر «توجه» را کامل ادا نکردی، زیادی کلمات را میکشی، صدایت خیلی پایین است، صدایت بیش از حد شاد است، این کلمه را کاملاً اشتباه گفتی، دوباره ضبط کن! معلوم است وسط خواندن سرت را برگرداندهای، صدایت تغییر کرد. دوباره ضبط کن! و این قصه سر دراز داشت.
آنقدر جدی بود که حتی یک جلسه از یکی از اساتید فن بیان دعوت کردیم تا بیاید و به بچههای رادیو نکات اجرا را آموزش دهد. اما تمامش این نبود. و حتی وقتی قرار شد دیگر دوچرخهی کاغذی را صوتی نکنیم و بهجایش پادکست تولید کنیم، سختیها بیشتر شد. آنقدر زیاد که فقط آنهایی که در تولید پادکست نقش دارند از سختیهایش باخبرند.
حالا رادیودوچرخه، عزیز من است. مثل بچهای است که از همان ابتدا تولدش را دیدهام و بعد شاهد رشد و پیشرفتش بودهام. هم گویندهاش بودهام، هم نویسندهاش، هم تدوینگرش، هم سرپرستش. تا همین چندماه پیش که سرپرست گروه بودم، بچههای رادیو از دست من آب خوش از گلویشان پایین نمیرفت! اینقدر که خطقرمزها را یادآوری میکردم و موسیقیهایی را که انتخاب میکردند، رد میکردم. اما من فقط نگران رادیو بودم که مبادا جایی از کارش بلنگد و کسی از آن ایراد بگیرد. قبول کنید وقتی بچهای جلوی چشمتان متولد میشود و در بزرگشدنش نقش دارید، نسبت به آن حساس میشوید!»
شفق مهدیپور از مرحلهی اول کار، یعنی از انتخاب موضوع میگوید: «انتخاب موضوع، اولین قدم برای تولید هرشماره است. در رادیودوچرخه یک تقویم خورشیدی و میلادی همیشه دم دستمان است تا به بررسی مناسبتهای ایران و جهان بپردازیم، چون گاهی موضوع بعضی شمارهها را از دل همین مناسبتها بیرون میکشیم. اما اگر رویداد مناسب و جذابی برای نوجوانان پیدا نشود، چه؟ آنوقت بهسراغ اتاقفکر رادیودوچرخه میرویم. اعضای فعال و خوشذوق این گروه با توجه به شناختی که از دغدغهها و علاقهمندیهای نوجوانان دارند، چند موضوع را پیشنهاد میکنند. سپس تمام جوانب یک موضوع را درنظر میگیرند؛ مثلاً از خودشان میپرسند این موضوع از دغدغههای امروز نوجوانان است؟ آیا برای نوجوانان تازگی و جذابیت دارد؟ آیا شنیدن این پادکست تأثیر مثبتی در روند تفکر و زندگی یک نوجوان می گذارد؟ و...
اهمیت این مرحله، یعنی انتخاب موضوع بهقدری زیاد است که گاهی چند روز زمان میبرد تا به تصمیم نهایی برسیم. در نهایت یکی از موضوعهای مطرح شده که موافقت اکثریت گروه را جلب کرده باشد، بهعنوان موضوع ماه انتخاب میشود.»
بهمن ایلاتی از بخش نویسندگی برایتان میگوید: «دوستی گفته بود: «محتوای پادکستهایتان خوب است، اما برای نوجوانان نیست.» افتاده بودم به تتهپته که «شاید نوجوانِ درون خودت زنده است که اینقدر با متنها ارتباط گرفتهای.» بعد فکر کردم شاید بیراه نگفته باشد. از نوجوانیِ من و «یاسمن مجیدی» و «فاطمه ترجمان»، ۱۰سالی گذشته و علم چندان زیادی از نوشتن برای نوجوانان نداریم. هرقدر هم که در نوجوانی خودمان سیر کنیم، نوجوانیمان کجا به نوجوانی الآن شبیه است؟ ما نه گوشی هوشمند داشتیم نه به عقلمان خطور میکرد که روزی میرسد و مدرسهها آنلاین میشوند.
بهخاطر همین، کار نوشتن هرمتن که تمام میشود، خستگی پدر پیری را دارم که آخرین فرزندش را هم به سروسامان رسانده است. دلم میخواهد با بشکن بخوانم: «ما رفتیـــم.» و قبل از اینکه به زهواردررفتگی بیفتم، نوشتن را بسپارم به «وجیهه جوادی» و «نگار رضاییپور» که چندان هم از نوجوانی فاصله نگرفتهاند یا به «فاطیما کورکی» که هنوز نوجوان است. همین سهنفری که بهخاطر سن کمتر و نزدیکی بیشتر با نوجوانان، نقش منتقدان حرفهای متنهایمان را دارند. آنوقت با خیال راحت یک «فعلاً خداحافظِ» کشدار بگویم و با چمدان به مقصد افق قدم بردارم و برگهای پاییزی زیر پایم خشخش کنند.
من همیشه این نقشه را میکشم؛ اما موضوع ماه بعد که انتخاب میشود، اتوماتیکوار دنبال یک تکهکاغذ میگردم تا دوباره بنویسم.»
گندم پناهیآزاد از تجربهاش در گویندگی میگوید: «وقتی یاسمن به من گفت برای شنوندهها دو سه خطی بنویس، تصمیم گرفتم یک دلنوشتهی خیلی دلی بنویسم. رادیودوچرخه که فقط همان محصول نهایی با صداهای رسا و اینجور چیزهای شُستهرُفته نیست! بگذارید کمی خودمانیتر بگویم. مثلاً از لحظهای برایتان بگویم
که متنها تقسیمبندی میشود و قرار میشود فلان مطلب را فلانی بخواند. سر تقسیمبندی باید دقت کنیم چه متنی به چه صدایی میآید.
هرکدام از ما، کار ضبط متن ها را بهصورت جدا جدا، در خانهی خودمان انجام میدهیم. این روش، سختیهایی هم دارد. مثلاً گاهی صداهایی از محیط بیرون، وسط ضبطمان میافتند و باید از نو متنها را ضبط کنیم. گاهی هم صدای گریهی بچهی همسایه میآید. سروصداهای داخل خانه هم هستند؛ حتی صدای قاروقور شکم!
بهجز فراهمکردن محیطی ساکت و آرام، یکی از نکات دیگری که به آن توجه میکنیم، درآوردن لحن متناسب با نوشته است. نمیشود با یک لحن معمولی، همهی متنها را شبیه به هم خواند. مخاطبان رادیودوچرخه چهرهی گوینده را نمیبینند، پس این هنر و خلاقیت گوینده است که باید بدانند چگونه احساسات خود را با کلمات و لحن انتقال دهد و نمایان کند.
وقتی کارها را ضبط میکنیم، خیلی توی حس و حال خودمان میرویم؛ جوری که مثلاً اگر کسی اطراف من باشد و احیاناً توی گوشش هندزفری باشد و نداند دارم چهکار میکنم، با خودش فکر میکند حتماً خُل شدهام!
خلاصه که رادیودوچرخه به این شکل رکاب میزند و پیش میرود.»
فاطمه ترجمان از انتخاب عنوان صحبت میکند: «انتخاب عنوان، حداقل برای من مهیجترین قسمت از آمادهسازی هر اپیزود است. بعد از هفتهها فکر و بحث دربارهی انتخاب موضوع، بررسی متنهای آن و دریافت اجراها و اصلاحات و...، وقت آن است که بچههای گروه، فکرهایشان را در یک ابر بزرگ سنگین به آسمان بفرستند و بعد همه با هم بنشینیم به تماشای باران ایدهها. نگاه میکنیم کدامیک از عنوانها شیرین و گویاتر است. در جریان این بارش فکری که پر از گفتوگوهای رندانه و بامزه میان بچههای گروه است، گاهی به سطری از یک شعر میرسیم یا مثلاً نقلقولِ معروفی به چشممان میخورد که مرتبط با موضوع است و گاهی هم از کنایههای طنزآمیز استفاده میکنیم. در نهایت عنوانی که موافق نظر اکثریت باشد، (شاید با اندکی تغییر) روانهی دفتر دوچرخه میشود تا روی تصویرِ کاوِرِ پادکست بنشیند.
وجیهه جوادی دربارهی مرحلهی آخر، یعنی تدوین میگوید: «۹۰درصد هیجان ساخت یک پادکست، مربوط به بخش تدوین است؛ یعنی بخشی که من و گاهی هم بعضی دوستان دیگر مسئولش هستیم. در این بخش باید اجرای بچهها و موسیقیهای منتخب، تک به تک و به ترتیب در کنار هم چیده شوند. بیشتر وقتها «یاسمن مجیدی» و من موسیقیها را انتخاب میکنیم، اما گاهی هم بچههای گروه، موسیقی خاصی را برای متنشان انتخاب میکنند و در اختیارمان قرار میدهند. این قسمت از کار خیلی سخت است چون پیداکردن قطعههایی که هم مجاز باشند و هم حق کپیرایت آنها رعایت شده باشد، مثل طیکردن هفتخان رستم است! بعضی وقتها پیش آمده که یک اپیزود را بارها اصلاح کرده باشیم تا به نتیجهی دلخواه برسیم. حتی بعد از اینکه کار برای نظارت نهایی فرستاده میشود هم ممکن است دوباره برگردد تا چیزی را حذف یا اضافه کنیم.»
* * *
و اما بعد چه میشود؟
فایل صوتی برای دوچرخه ارسال میشود و آقای علی مولوی براساس عنوان و موضوع پادکست، کاور پادکست را طراحی میکنند. پس از آن هم محصول نهایی از طریق کانال تلگرام و صفحهی اینستاگرام دوچرخه و همچنین سایت «شنوتو» در دسترس مخاطبان قرار می گیرد.
* * *
اما اگر پیگیر رادیودوچرخه باشید، حتماً به مجموعهی صوتی دیگری هم برخوردهاید؛ پادکستهای با نام «گوشهی موسیقی» که به بررسی تاریخ موسیقی سنتی ایران میپردازد.
صفر تا صد کار این مجموعه بر عهدهی آریا تولایی است و حالا خودش قصهی پادکست را میگوید: «اسفندماه ۱۳۹۸، درست زمانی که تازه ویروس منحوس کرونا روی زندگیمان سایه انداخته بود، اولین قسمت پادکست «گوشهی موسیقی» منتشر شد. ایدهاش از ماهها پیش شکل گرفته بود و قسمت اول بارها اصلاح شدهبود تا آمادهی انتشار شود. قرار شد با شروع دورهی جدید رادیودوچرخه و در کنار این پادکستها، مجموعهی مستقلی هم باشد که به موسیقی ایرانی بپردازد و راهی برای شناختن هرچه بهتر موسیقی خودمان باشد. اینکه دقایقی توأمان از تاریخ و موسیقی بگوییم و همزمان لذت شنیدن موسیقی را نصیب خودمان کنیم. خوبی پادکست این بود که میتوانستیم از هرچه صحبت میکنیم، در همان لحظه کمی از آن را هم بشنویم؛ یعنی بهترین راه برای معرفی موسیقی.
ما ادبیات فارسی را بهخوبی در مدرسه آموختهایم و حافظ، سعدی، فردوسی و مولانا را میشناسیم. تاریخ ادبیات فارسی را خواندهایم و میدانیم. اما آیا میدانیم که موسیقی ایرانی هم به اندازه ادبیاتمان تاریخ دارد و زیبایی آن مانند شعر فارسی منحصربهفرد است؟ از اینرو تصمیم بر این شد که از تاریخ معاصر موسیقی ایرانی بگوییم.
اگر یادتان باشد در اولین قسمت از موسیقیدان مشهور قاجاری، «درویشخان»، صحبت کردیم. روند پادکستها به این شکل شد که هرشماره دربارهی یک موسیقیدان تأثیرگذار ایرانی صحبت کنیم و همزمان مهمترین موسیقیهای ساختهی او را بشنویم تا بهتر او را بشناسیم. راستش یک تیر و دو نشان بود! به این شکل هم با موسیقیدانان ایرانی آشنا میشدیم، هم کلی موسیقی خوب ایرانی به گوشمان میخورد. مثلاً تصنیف «مرغ سحر» را همه شنیدهایم. اما آیا با خالق این تصنیف و دیگر آثار او هم به همین اندازه آشنایی داریم؟ پس این راه بهترین فرصت برای آشنایی بیشتر بود.
نام «گوشهی موسیقی» هم از هدفمان برای تولید این پادکستها آمد. وقتی پادکستها را پخش میکنید، ۱۵دقیقه در گوشهای با موسیقی تنها میشوید و شاید از زاویهی دیگری با آن روبهرو شوید. زاویهای که امروز ناشناختهتر و مهجورتر مانده است. که اگر اینطور باشد، این پادکستها به هدف خودشان رسیدهاند. وجه دیگر معنایی «گوشهی موسیقی» به موسیقی ایرانی مربوط میشود. در موسیقی ایرانی به آهنگهایی که بهطور خاصی پشت هم مرتب و یکی پس از دیگری اجرا میشوند «گوشه» میگویند که هرگوشه، نام مخصوص بهخودش را دارد.
انتخاب موضوع هرقسمت بر اساس سیر تاریخی انجام میشود. پادکستهای گوشهی موسیقی، از دورهی قاجار شروع شده و با گذر از دوران مشروطه به سالهای تأسیس رادیو رسیده است. تا به حال و در این ۱۰ قسمت، بهطور مختصر با سیر تحول موسیقی ایرانی از دورهی قاجار تا اوایل دههی ۱۳۲۰ آشنا شدهایم و این روند تا دوران حاضر ادامه پیدا خواهد کرد. پادکستهای گوشهی موسیقی را میتوانید هرماه از کانال تلگرام یا صفحهی اینستاگرام دوچرخه بشنوید. اگر هم خواستید شمارههای گذشته را پیدا کنید، کافی است هشتگ #گوشه_ی_موسیقی را جستوجو کنید تا همهی قسمتها را کنار هم داشته باشید.»
* * *
فکر میکنم با خواندن این گزارش، تصویر نسبتاً روشنی از پشتصحنه ی رادیودوچرخه در ذهنتان شکل گرفته است. حالا دیگر با انتشار هرشماره، شما هم در جریان روند تولید آن هستید و میدانید پادکستی که هرماه از طریق تلفنهمراهتان به آن گوش میسپارید، چه مراحلی را طی کرده و پشت سر گذاشته است.
قبل از اینکه شما را به شنیدن شماره های آینده دعوت کنیم باید نام باقی افراد گروه را هم بیاوریم. افرادی که در مطالب بالا، اسمشان از قلم افتاده است، اما صدای آنان را بهعنوان گویندگان رادیودوچرخه بارها شنیدهاید: زیبا شیرازی، سمانه سیاهوشی، مجتبی ناطقی، محمدحسین نادعلی و مهسا منافی.
در دورهها و شمارههای گذشته هم افراد دیگری در مراحل و بخشهای گوناگون با ما همراهی کردهاند و عهدهدار مسئولیت بودهاند، مثل نیکو کریمی که در بخش تدوین کنارمان بود، نیلوفر شهسواریان که هنوز هم گاهی بهعنوان گوینده همراهمان هست و الهه صابر، غزل محمدی، فاطمه صدیقی، پرنیان محمدنژاد و فاطمهسادات اخوت. همرکابهای تازهنفسی هم، مثل سارا نجفی، نازنین حسنپور، رها قهرمانی و مها دانیالی به جمعمان اضافه شدهاند.
* * *
وقتش رسیده که بروید و در انتظار شنیدن شمارههای بعدمان باشید. حسن ختام این گزارش را هم به سبک و سیاق مرسوم خودمان در رادیودوچرخه، به پایان میبریم و میگوییم: «مثل همیشه، با دوچرخه بمانید و همراهش رکاب بزنید.»