تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۷:۵۰

مهرداد ناظری: این روزها جوانان بیشتر از گذشته عصبانی می‌شوند و با صدای بلند صحبت می‌کنند.

پدر و مادرها نیز هر روز گله می‌کنند که بچه‌ها به آنها کمتر احترام گذاشته و برای رسیدن به خواسته‌هایشان از زبان نامطلوب و نامهربان استفاده می‌کنند.اینکه چرا در میان جوانان احترام به بزرگسالان کم رنگ شده خود موضوعی است که نیاز به بحث و بررسی و تامل دارد، اما آنچه نگرانی بیشتر را در میان کارشناسان مسائل اجتماعی زیاد کرده است، آمار رو به رشد پرخاشگری در جوانان است.

 متأسفانه تندخویی و رفتارهای خشونت‌آمیز امروز به یک فرهنگ غالب مبدل شده است و هر روز تعداد بیشتری از اقشار جامعه را  به خود دچار می کند. شاید کمتر روزی را بتوان در شهر تهران از یک نقطه به نقطه دیگر حرکت کرد و شاهد بروز داد و فریاد و ناسزاگویی شهروندان تهرانی به یکدیگر نبود. اینگونه رفتارها که به‌صورت غیرارادی و ناخواسته به عادات و رفتارهایی عادی برای جوانان مبدل شده، تدریجا امنیت روحی و روانی جامعه را با مخاطره مواجه ساخته است.

آمارها نشان می‌دهد که بیش از 51درصد جوانان بین 15 تا 29 سال دارای اضطراب‌های روحی و روانی هستند و در روز حداقل یک بار از خود رفتارهای خشونت‌آمیز بروز می‌دهند. در تحقیقی دیگر که توسط یک NGO صورت گرفته است، مشخص شد که از هر 3 ایرانی در شهر تهران یک نفر دارای مشکلات روحی و روانی هستند که نیاز به مراجعه به روانپزشک دارند اما آنچه حائز اهمیت است این است که بسیاری از این رفتارها و نابهنجاری‌ها  از خانواده نشأت می‌گیرد و این موضوعی است که عموما از نگاه ما دور می‌ماند.

 کودکان و نوجوانان به سرعت و خیلی زود متوجه می‌شوند که با عصبانیت و داد و فریاد راحت‌تر و مطمئن‌تر به خواسته‌های خود می‌رسند. وقتی کودکی برای اولین بار با پا کوبیدن به زمین به اسباب‌بازی مورد نظر خود می‌رسد و یا نوجوانان در بازی با همسالان خود، آنها را با زبان خشم و زور تابع خود ساخته و با این کار مورد تشویق والدین قرار می‌گیرند،  طبیعی است که این رفتار دوباره تکرار شود.

بچه‌ها دوست دارند به سرعت رفتارهای بزرگسالان را تقلید کنند و پایشان را جای پای آنها بگذارند. اگر پدر و مادری مرتبا باهم نزاع و درگیری داشته باشند، اگر هر روز جروبحث و بعضا شکستن وسایل خانه در مقابل نگاه تیزبین بچه‌ها اتفاق بیفتد، به تدریج آنها هم این رفتارها را می‌آموزند. بر همین اساس روان‌شناسان اجتماعی تاکید دارند که والدین نباید در مقابل بچه‌ها با یکدیگر برخوردهای تند و نابهنجار داشته باشند.

این موضوع ثابت شده است که رفتارهای پرخاشگرانه به سرعت در یک خانواده و یا حتی یک شهر و یا کشور تکثیر می‌شود. همان طور که اگر ما از خودمان مراقبت نکنیم این امکان وجود دارد که دچار بیماری‌های ویروسی شویم، خشونت نیز همچون ویروس به سرعت در یک جامعه تکثیر یافته و به  صورت یک فرهنگ مخفی و در نهایت آشکار در می‌آید. اما در این میان نباید از نقش تاثیرگذار و فراگیر رسانه‌ها غافل شد.

گاهی اوقات نمایش یک فیلم سینمایی یا سریال می‌تواند ذهن، فکر و احساس جوان را تهییج کرده و او را به سمت رفتارهای خشونت‌آمیز سوق دهد. بچه‌ها امروزه زاییده عصراطلاعات هستند و به سرعت سوار بر موج‌های رسانه‌ای شده و از ما فاصله می‌گیرند، لذا همواره به برنامه سازان، تهیه‌کنندگان و دست‌اندرکاران توصیه می‌شود که در ساختن آثار هنری لطافت، مهربانی و عشق را ترویج کنند نه چیز دیگر را.

حتی تاکید می‌شود در استفاده از بازی‌های رایانه‌ای تعادل را پیشه خود‌سازند چون استفاده بیش از حد از آن اعتیادآور است و به تحریک‌پذیری و تقویت رفتارهای خشونت‌زا منجر می‌شود. این بازی‌ها که امروز تب آن در جهان بالا گرفته، آمار بزهکاری و قتل‌ها و جنایت‌ها را افزایش داده است.

آمارها نشان می‌دهد که بسیاری از نوجوانان بزهکار، اگر فیلم‌های خشونت‌زا را نمی‌دیدند و  اگر با بازی‌های کامپیوتری ساعت‌ها مشغول نمی‌شدند، به یقین امروز جزو گروه بزهکاران نبودند. چندی پیش در کشور ژاپن جوانی که بر اثر استفاده فراوان از CD‌های کامپیوتری دچار خشم‌  و خشونت‌های درونی شده بود، برای انتقام از سازندگان آن با یک اتومبیل به مرکز فروش این CD‌ها یورش برده و با کشتن عده‌ای خشونت خود را بروز داد. او در دفاع از خود اعلام کرد:‌ چون من با این بازی‌های کامپیوتری دچار فشارهای روحی و روانی شده بودم، می‌خواستم اعتراض و مخالفت خود را با این پدیده رو به رشد نشان دهم! به هر جهت امروزه ثابت شده است که رسانه‌ها در این زمینه نقش فراگیری دارند، اما نمی‌توان صرفا بر نقش رسانه‌ها در گسترش رفتارهای پرخاشگرانه تاکید کرد.

هیجان و کنش‌های غیرقابل کنترل

عامل دیگر گسترش اینگونه رفتارها در جوانان بی‌توجهی به هیجانات و انرژی‌های فعال درونی آنان است که درصورت عدم‌مدیریت صحیح می‌تواند در قالب رفتارهای خشونت‌آمیز بروز کند. این طبیعی است که نوجوانان و جوانان نسبت به بزرگسالان دارای انرژی‌های هیجانی فراوانی هستند.  آنان دوست دارند که در استادیوم‌های ورزشی فریاد بزنند، در حیاط مدارس به‌دنبال هم بدوند و بعضی اوقات با همدیگر قایم موشک بازی کنند، بنابراین نمی‌توان آنها را به خاطر هر رفتار و کنش هیجانی محکوم و یا سرزنش کرد،چون ماهیت و خاصیت جوانی تحرک و پویایی است که با ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری آنها عجین شده است.

 در تحقیقی مشخص شده است جوانانی که از سطح هیجان پایین‌تری نسبت به همسالان خود برخوردار هستند، ممکن است دچار مشکلات شخصیتی‌ای باشند که لازم است به پزشک مراجعه کنند، لذا نباید همه رفتارهای نوجوانان و جوانان را نوعی بیماری تلقی کرده و با آن برخورد کرد. در برخی از کشورهای پیشرفته این الگو مورد توجه خانواده‌ها و معلم‌ها قرار می‌گیرد که هیجانات در کودکان امری مفید و سودمند است  و  باید به خلاقیت مبدل شود، پس هیچ حس و میلی را در کودک نباید سرکوب کرد، چون امکان تبدیل شدن آن به عوامل مخرب و تنش‌زا زیاد است.

نگرانی برای فردا

یکی از عوامل مهم ایجاد عصبانیت و تولید خشونت در میان جوانان، دغدغه‌های اقتصادی و نگرانی از آینده نامطمئن است. تجربه نشان داده در کشورهایی که سیاست‌های حمایتی و رفاهی قدرتمندتری دارند، مردم احساس آرامش بیشتری داشته و کمتر دچار استرس و ناآرامی‌های ذهنی می‌شوند. در کشور سوئد، دولت با استفاده از بخشی از مالیات‌ها، آینده کودکان را تضمین می‌کند. هر نوجوان سوئدی وقتی  به سن 18 سالگی می‌رسد، می‌تواند با استفاده از وام و خدماتی که از دولت دریافت می‌کند، به سادگی صاحب آپارتمان، اتومبیل و سایر امکانات رفاهی شود. متأسفانه در کشورهای در حال رشد و توسعه نیافته از جمله ایران به‌دلیل ضعف نظام مالیاتی و ضعف خدمات تخصیص یارانه‌ها به همه اقشار جامعه، نوعی عدم‌اطمینان در جوانان نسبت به فردا وجود داشته و همین امر استرس و دغدغه را در آنها افزایش می‌دهد.

تجربه نشان داده که مشکلات اقتصادی و گسترش تورم نقش اساسی در رشد بحران‌های روحی و اختلال‌های شخصیتی دارد. کارشناسان معتقدند حتی ضعف طبقه متوسط در یک جامعه و دو قطبی شدن آن و تقسیم شدن جامعه به دو طبقه فرادست و فرودست نقش اساسی در گسترش خشونت دارد. در سال‌های اخیر در ایران علاوه بر ایجاد فاصله طبقاتی، گسترش فرهنگ مهاجرت، حاشیه نشینی و بالا رفتن جذابیت‌های زندگی در شهرهای بزرگ به افزایش رفتارهای پرخاشگرانه دامن زده است.

وقتی جوانی از دورافتاده‌ترین نقاط روستایی به اطراف شهر تهران مهاجرت کرده و با زندگی مرفه طبقات فرادست شهری آشنا می‌شود، این امکان وجود دارد که هر لحظه به رفتارهای خشونت‌آمیز متوسل شود چون نمی‌تواند فاصله زندگی بین خود و دیگران را توجیه کند و دلش می‌خواهد که یک شبه ره صد ساله را بپیماید. لذا نباید از نقش سیاست‌های اقتصادی و توجه به محرومیت زدایی مناطق مختلف کشور در کنترل باز تولید خشونت غافل شد. چون این موضوعی است که می‌تواند بحران‌ها را در یک جامعه افزایش دهد.

 آموزش و ترویج شادی

شاید یکی از دلایل رشد رفتارهای خشونت آمیز در جامعه ما بی‌توجهی به آموزش در مدارس باشد. به‌نظر می‌رسد یکی از بخش‌های مهم آ‌موزش، توجه به حوزه مناسبات و ارتباطات دانش‌آموزان است که اگر ما آنها را با پدیده‌های لطیف و نرم آشنا نسازیم، آنها به سرعت جذب عوامل سخت و خشن خواهند شد. به‌طور کلی یکی از عوامل رشد پرخاشگری عدم‌درک متقابل افراد از خواسته‌های یکدیگر است. امروزه پدر و مادرها از فرزندانشان دور شده‌اند و معلم‌ها توصیه‌هایشان خریداری ندارد، اما اگر ما بتوانیم مقاصد و ذهنیات نوجوان را درک کرده و به نوعی ارزش‌های او را به رسمیت بشناسیم، اولین قدم در آشتی میان دو نسل برداشته شده است.

بچه‌های ما دوست دارند که دیده شوند، سرور را تجربه کنند و با یکدیگر همسو و همنوا داد و فریاد کنند، شادی جزء جدایی‌ناپذیر روحی هر انسان است که می‌تواند او را به اطرافیان پیوند بزند. معلم‌ها باید بدانند که خنده بچه‌ها نه تنها جرم نیست، بلکه جزء ضروریات است. هر چه تعاملات فرهنگی در میان گروه نوجوانان بیشتر شود و هر چه آنها بیشتر یاد بگیرند که به زبان مهربانی با همدیگر صحبت کنند طبیعتا سلامت روانی و روحی جامعه تضمین خواهد شد.

بنابراین در کنترل خشونت در جوانان باید فرهنگ کنشی و ارتباطی ما با جوانان متحول شود. اگر آنها عصبانی هستند و از ما گریزانند، به این دلیل است که ما مرتبا آنها را سرزنش می‌کنیم و با نگاهمان به آنها می‌فهمانیم که فعالیت‌هایشان مورد قبول و تایید ما نیست. بیایید جوانان و نوجوانان را با نگاه و کلام خود تایید کرده، به رسمیت بشناسیم و باز هم آنها را در آغوش بگیریم.