تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۶:۰۰

یک‌ ماه زمان کافی بود تا اسرار قتل کارمند جوان با دستگیری یک زوج جوان و اعترافات آنها به ارتکاب‌ جنایتی هولناک فاش شود.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، هجدهم تیر امسال گزارش ناپدید شدن مردی ٢٧ ساله به پلیس پایتخت اعلام شد و مأموران جست‌وجوی خود را برای یافتن او آغاز کردند. مرد گمشده متاهل بود و فرزندی خردسال داشت. او کارمند یکی از اداره‌های دولتی بود که به تازگی خانه‌ای در پرند خریده و گاهی برای انجام کارهای خانه نو به آنجا رفت‌وآمد داشت. به‌گفته خانواده‌اش، مرد جوان دو شب قبل از ناپدید شدنش در محل کارش شیفت بود و آخرین بار با خانواده‌اش صحبت کرده و به آنها گفته بوده که تا ساعاتی دیگر به خانه برمی‌گردد. اما از آن پس ناپدید و تلفن همراهش خاموش شده بود. ضمن اینکه اثری از خودرواش نیز نبود.   مشخصات خودروی مرد گمشده به تیم‌های گشتی اعلام و تحقیقات برای یافتن آن آغاز شد.
 

کشف جسد

از لحظه‌ای که خانواده مرد گمشده گزارش ناپدید شدن وی را اعلام کرده بودند مأموران به‌دنبال پیدا کردن ردی از او بودند تا این که ٢٤ ساعت بعد به پلیس خبر رسید؛ جسد مردی جوان حدودا ٢٧ ساله در یکی از بوستان‌های حوالی جنوب شرق تهران پیدا شده است. جسد داخل یک پتو بود و آن را یک رهگذر پیدا کرده بود. مرد جوان با ضربات چاقو به قتل رسیده بود و اگرچه هیچ مدرک شناسایی همراه وی نبود اما با بررسی پرونده افراد گمشده معلوم شد که جسد متعلق به همان جوانی است که خانواده‌اش روز قبل گزارش ناپدید شدن او را به پلیس آگاهی تهران اعلام کرده بودند. چهره مقتول با عکس مرد گمشده مطابقت داشت و وقتی خانواده‌اش در پزشکی قانونی حاضر شدند، او را شناسایی کردند.
 

ردپای یک زن

پرونده جنایت در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد. با دستور قاضی محمد جواد شفیعی، بازپرس جنایی، تیمی از کارآگاهان جنایی مأمور شدند تا اسرار این جنایت را فاش کنند. بررسی‌های اولیه حکایت از این داشت که مقتول با کسی اختلاف و درگیری نداشته اما در ادامه تحقیقات مشخص شد که او با زنی به نام ثریا ارتباط و آخرین بار با او قرار ملاقات داشته است. همین سرنخ کافی بود تا دستور بازداشت ثریا به‌عنوان مظنون اصلی صادر شود.
 

رازگشایی

ثریا خیلی زود بازداشت شد، اما ادعا می کرد که مقتول را نمی‌شناسد و هیچ ارتباطی با او ندارد. با این حال تیم جنایی مدارکی را پیش روی زن جوان قرار داد که گفته‌های او را نقض می کرد. ثریا که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت، اسرار قتل کارمند گمشده را برملا کرد و گفت: من و شوهرم با هم نسبت فامیلی داریم. حدود ١١ سال قبل با اجبار خانواده‌ام با او ازدواج کردم و یک فرزند ۱۰ ساله دارم. در همه این سال‌ها به‌شدت با یکدیگر اختلاف و درگیری داشتیم تا جایی که بارها تا پای طلاق پیش رفتیم اما به‌خاطر دخترمان بی‌خیال شدیم.

وی ادامه داد: هر سال اوضاع زندگی مان بدتر می‌شد و من باز راهی دادگاه خانواده می‌شدم و درخواست طلاق می‌دادم. شوهرم این اواخر به‌شدت معتاد شده بود. همین باعث شد اختلاف و درگیری مان بیشتر شود. تا این که مدتی قبل به‌صورت اتفاقی سوار خودروی مقتول شدم و شروع کردم برای او درددل کردن. از مشکلات زندگی  و اذیت‌های شوهرم گفتم و او هم دلش به حالم سوخت. سعی می‌کرد مرا آرام کند و دلسوزانه کمکم می‌کرد تا این که شوهرم به رفتارهایم مشکوک شد. یک شب که خواب بودم موبایلم را بررسی کرد و متوجه ارتباط من و مقتول شد. شوهرم از من خواست تا مرد غریبه را سر قرار بکشانم و گفت می‌خواهد او را گوشمالی بدهد. من هم ناچار شدم مقتول را سر قرار بکشانم اما خبر نداشتم که شوهرم و برادرم با هم نقشه قتل کشیده‌اند.

وی گفت: شوهرم ماجرای ارتباط من با مقتول را برای برادرم تعریف کرده و پس از آن که مقتول سر قرار حاضر شد در اقدامی غیرمنتظرانه او را به قتل رساندند. پس از اقرار این زن، شوهر و برادر وی در لیست افراد تحت تعقیب قرار گرفتند. اما آنها پس از اطلاع از بازداشت ثریا، متواری شده بودند تا اینکه چند روز قبل شوهر ثریا به اداره آگاهی تهران رفت و به‌دلیل عذاب وجدانی که داشت خودش را تسلیم پلیس کرد.
 

تنبیه مرگبار

شوهر ثریا در بازجویی‌ها مدعی شد که قصد تنبیه مقتول را داشته است، اما برادرزنش جان وی را گرفته و او قاتل اصلی است. وی توضیح داد: من و همسرم مدت‌ها بود که با هم اختلاف داشتیم. وقتی متوجه شدم با مردی غریبه تماس تلفنی دارد نتوانستم تحمل کنم. موضوع را به برادرزنم که معتاد بود گفتم. آن روز با هم نقشه تنبیه مرد جوان را طراحی کردیم.

متهم ادامه داد: روز حادثه طبق نقشه قبلی همسرم با مقتول تماس گرفت و با وی قرار گذاشت. وقتی سر قرار حاضر و همسرم سوار ماشین او شد، من و برادرزنم نیز در اقدامی غافلگیرانه سوار ماشین وی شدیم. مرد جوان شوکه شده بود و ما با تهدید دستانش را با دستبند پلاستیکی بستیم و او را در صندلی عقب ماشینش انداختیم. چند ساعتی گروگان ما بود تا این که برادرزنم داخل ماشین به مقتول هروئین تزریق کرد. او بدحال شده بود که تصمیم گرفتیم رهایش کنیم تا رهگذران او را به بیمارستان برسانند. با خود گفتیم که او تنبیه شده و دیگر مزاحم همسرم نمی‌شود. به همین دلیل مرد جوان که بدحال بود را داخل پتو گذاشته و در پارک رهایش کردیم. او زنده بود اما زمانی که رهایش کردیم و می‌خواستیم محل را ترک کنیم برادرزنم از من خواست کمی صبر کنیم. او دوباره پیاده شد و به سمت پارک رفت و دقایقی بعد با چاقو و دستان خون آلود برگشت.به ما گفت با چاقو مقتول را زخمی کرده است. ما هم ماشین مقتول را حوالی پرند رها کردیم. به خانه برگشتیم اما روز بعد متوجه شدم که برادرزنم مرد جوان را کشته و دروغ می گفته که او را زخمی کرده است.

با اعتراف این زوج، مخفیگاه برادرزن معتاد شناسایی و او بازداشت شد. مرد معتاد اعتراف کرد در ربودن مرد جوان نقش داشته اما مدعی شد که علاوه بر وی دامادشان هم با چاقو ضرباتی به مقتول زده است. وی گفت: ضربه‌ای که من به مقتول زدم کشنده نبوده و گمان می‌کنم ضربه‌ای که دامادمان یعنی شوهر خواهرم به مقتول زده کشنده بوده است. قاتل اصلی اوست نه من.

با این اظهارات متهمان با دستور قاضی محمد جواد شفیعی  بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران بازداشت شدند و با قرار قانونی و انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.

برچسب‌ها