همشهری- امیرعلی ابوالفتح؛ تحلیلگر مسائل آمریکا: آمریکا با گذشت نزدیک به ۱۵ سال از آغاز اشغال نظامی افغانستان بهتدریج به این نتیجه رسیده بود که جنگ باید خاتمه یابد؛ چراکه ادامه حضور در افغانستان پرهزینه، با تلفات بالا و همراه با مسئولیتهای سنگینی برای واشنگتن بوده است. به عبارت دیگر، از منظر سیاستگذاران آمریکایی، اداره بحران نظامی افغانستان بهطور مستقیم توسط دولت و ارتش آمریکا دیگر مقدور نبود. بر همین اساس، به تدریج ایده واگذاری مسئولیتهای امنیتی به ارتش افغانستان مطرح شد؛ ارتشی که میبایست با دریافت تسلیحات ویژه، آموزشهای جدید و... عهدهدار مسئولیت پیشین نیروهای آمریکایی برای برقراری امنیت در خاک افغانستان میشد.
اما این ایده در چه شرایط زمانی مطرح شد؟ در شرایطی که طالبان از قدرت برکنار شده و گروه القاعده نیز مخصوصا پس از ترور اسامه بنلادن تضعیف شده بود. در واقع این تصور وجود داشت که آمریکاییها به بخشی از اهداف اساسی خود در پرونده افغانستان نزدیک شدهاند. پس از پایان دوران اوباما و با روی کار آمدن ترامپ، با توجه به اندیشهها و گرایشهای سیاسی وی و شخصیتهای نزدیک به او (اندیشههایی نظیر ضرورت خاتمهدادن به جنگهای بیپایان پس از ۱۱سپتامبر و تأکید بر شعار اول آمریکا)، سرانجام زمینه برای اجرای نظریه خروج آمریکا از افغانستان فراهم شد. به این ترتیب مذاکرات خروج آمریکا از سال ۲۰۱۷ با ۲ هدف آغاز شد:
۱- آمادهسازی دولت مستقر در کابل برای پذیرش مسئولیت امنیتی
۲-گفتوگو با طالبان بهعنوان تنها نیروی فعال در افغانستان که مشغول جنگ با آمریکا بوده و بیشترین تلفات را به نیروهای این کشور وارد کرده است.
این مذاکرات سرانجام در سال ۲۰۲۰ منجر به شکلگیری توافقی میان آمریکا و طالبان در دوحه و بدون حضور نمایندگان دولت افغانستان شد. بر مبنای توافق مذکور، آمریکا متعهد شد بهتدریج تمام نیروهای خود را از خاک افغانستان خارج کند. در مقابل، طالبان نیز وعده داد تا خروج کامل نیروهای آمریکا، حملاتی را علیه آنان انجام نداده و از سوی دیگر، هیچگونه حملات تروریستی از داخل خاک افغانستان، علیه آمریکا یا متحدان این کشور صورت نگیرد. طالبان بهتدریج ثابت کرد به مفاد این توافق پایبند است چراکه بهگفته مقامات آمریکایی، پس از انعقاد توافق دوحه هیچگونه حملهای علیه نیروهای این کشور از سوی طالبان رخ نداد. بر این اساس توافق دوحه در نگاه اول توافقی موفق بهنظر میآمد، اما این توافق در حقیقت با ۲ چالش عمده مواجه بود:
۱- دولت اشرف غنی بهدلیل عدممشارکت در توافق دوحه، خود را متعهد به اجرای مفاد آن نمیدانست.
۲- آمریکاییها برآورد دقیقی از میزان ایستادگی و مقاومت دولت اشرف غنی مقابل طالبان، پس از خروج نیروهای خود از خاک افغانستان نداشتند.
فروپاشی بسیار سریع دولت و ارتش افغانستان و سیطره کامل طالبان بر این کشور، جدالی سیاسی را طی روزهای گذشته در واشنگتن بهدنبال داشته است. منتقدان عملکرد دولت بایدن در پرونده افغانستان میخواهند بدانند مسئولیت این فروپاشی و عدم پیشبینی دقیق آن با چهکسی بوده است. دولت بایدن انگشت اتهام را بهسوی اشرف غنی نشانه گرفته است؛ رئیسجمهوری که در نهایت پس از خیانتهای ارتش تصمیم به فرار از افغانستان گرفت و به این ترتیب تمامی حمایتهای تسلیحاتی و آموزشی آمریکا از ارتش تحت فرمان خود را بینتیجه گذاشت.
اما طی روزهای گذشته و در مقابل موضع دولت، بهتدریج گزارشهایی در رسانههای آمریکایی منتشر شده که نشان میدهد جامعه اطلاعاتی این کشور ازجمله سازمان سیا و حتی کارشناسان وزارت خارجه مستقر در منطقه و افغانستان، فروپاشی سریع دولت غنی مقابل طالبان را پیشبینی کرده بودند. بهعبارت دیگر، درحالیکه دولت بایدن حاضر به پذیرش مسئولیت نبوده و اشرف غنی را مقصر معرفی میکند، جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز با انتشار چنین گزارشهایی سعی در تبرئه خود از فاجعه رخداده در افغانستان دارد. تمام اینها در حالی است که اصل وجود گزارشهایی مبنی بر پیشبینیهای هشدارآمیز نهادهای اطلاعاتی و از سوی دیگر، نادیدهگرفتن آنها توسط دولت بایدن محل مناقشه است.
آنچه بدون هیچ شک و تردیدی در این صحنه روشن شده، تصمیم قاطع آمریکا برای خروج از جنگ افغانستان است؛ جنگی که از آن با عنوان طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا با هزینههایی بالغ بر ۲ تریلیون دلار یاد میشود. در واقع آمریکاییها پس از ۲۰ سال، ادامه این جنگ را بیفایده و همراه با هزینههایی سنگین برای اقتصاد کشور خود به شمار آوردند. براساس تصمیم سیاستمداران آمریکا، دیگر زمان آن رسیده بود که مسئولیت حفظ امنیت افغانستان بر عهده خود افغانها قرار بگیرد. اینگونه بود که بایدن تصمیم گرفت توافق ترامپ و طالبان را به هر قیمتی اجرا کند. بنابراین در داخل آمریکا بر سر اصل ضرورت خروج از افغانستان اجماع وجود دارد و مجادلات کنونی صرفا به نحوه خروج از این کشور برمیگردد. در این زمینه باید توجه داشت که تمامی نظرسنجیها پیش از سقوط کابل بیانگر عدممحبوبیت جنگ افغانستان نزد افکار عمومی آمریکا بود؛ بهعبارت صریحتر مردم آمریکا از این جنگ خسته شده بودند.
با این حال، منتقدان دولت بایدن معتقدند این خروج به شکلی شتابزده، بدون بررسی پیشبینیهای لازم و طراحی برنامههای متناسب با آن صورت گرفته است. در مقابل دولت بایدن اصرار دارد علاوه بر حمایتهای اساسی از ارتش افغانستان، تمام تدابیر لازم در این زمینه را اندیشیده بوده و تنها مقصر اصلی در سقوط فاجعهبار کابل بهدست طالبان، اشرف غنی است. جو بایدن در سخنرانی اخیر خود به صراحت میگوید: ما هر آنچه لازم بود، در اختیار افغانها قرار دادیم و صرفا نتوانستیم آنان را قانع کنیم که برای کشور خود بجنگند. این ادعای دولت بایدن برای کاهش بار سنگین مسئولیت خود در زمینه سقوط کابل است؛ ادعایی که نهتنها برای جمهوریخواهان، بلکه برای تعدادی از دمکراتهای سرشناس نیز قانعکننده نبوده است. اجرای تحقیقات بیشتر درباره عملکرد دولت و ارتش آمریکا پیش از خروج از افغانستان، ابعاد بیشتری از این صحنه را طی روزها و هفتههای آینده برای افکار عمومی روشن خواهد ساخت.