تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۶:۲۳

آیدا ابوترابی: کم‌کم داشتیم از شدت گرما و خستگی هلاک می‌شدیم که کم شدن سرعت ماشین این نوید را به ما داد که بالاخره به مقصد رسیده‌ایم.

من که صبرم تمام شده بود، به سرعت از ماشین پیاده شدم و به دور و اطراف نگاه کردم. جمعیت زیادی آنجا بود و صدای موسیقی محلی به گوش می‌رسید. هوا آن‌قدر گرم بود که اولین کارمان خریدن یک نوشیدنی خنک بود؛ اما چند دقیقه‌ای نگذشت که نوشیدن یک لیوان چای داغ را به آن ترجیح دادیم!

   به طرف محل خرید بلیت که رفتیم، متوجه شدیم که مدتی باید صبر کرد تا گروه قبلی از غار بیرون بیایند و بعد ما داخل شویم. همین‌طور که به دنبال سایه‌ای می‌گشتیم، یکی از مسئولان سوراخی را در دل کوه نشانمان داد و گفت که می‌توانیم برای استراحت آنجا برویم. به دنبال بقیه راه افتادیم و هنوز پایمان را درون غار نگذاشته بودیم که هوای خنک و دلپذیر به پیشوازمان آمد. انگار که چند کولر گازی روشن کرده باشند! فضایی بزرگ با نور ملایم و پر از میز و صندلی.

  اینجا همان جایی بود که اگر زیاد می‌نشستی حتماً یک نوشیدنی داغ سفارش می‌دادی! با خودم گفتم وقتی سالن انتظار غار به این زیبایی است، پس خود غار باید خیلی دیدنی باشد. بالاخره وارد غار شدیم. ابتدای راه همه آن‌قدر متعجب بودند که از شدت همهمه صدا به صدا نمی‌رسید. اما طولی نکشید که فریاد راهنمای غار مردم را به سکوت و شنیدن درباره غار دعوت کرد.

 آقای راهنما صحبتش را این‌گونه آغاز کرد: «غار کتله خور در 5 کیلومتری شهر گرماب،  در استان زنجان قرار دارد. «کتل» به معنای تپه یا کوه کوچک است و «خور» به معنای خورشید. می‌گویند مقابل این غار تپه‌ای وجود داشت که خورشید هنگام طلوع از پشت آن دیده می‌شد، به همین دلیل اسم غار را کتله‌خور گذاشته‌اند. غار کتله‌خور طبق نقشه‌های زمین‌شناسی و نظریه‌های علمی، در دوران سوم زمین‌شناسی به وجود آمده و در نتیجه سن آن را حدود سی‌میلیون سال تخمین می‌زنند. این غار، غاری است آهکی که در برخی جاها گل رس و خاک‌های حاوی اکسید آهن هم دیده می‌شود.»

عکس ها از فارس

   هرچه پیشتر می‌رفتیم، بیشتر تعجب می‌کردیم. واقعاً که جای زیبایی بود  و وجود تابلوها و چراغ‌های درون غار به دیدن این زیبایی‌ها کمک می‌کرد.

   مشغول گرفتن عکس بودیم که باز فریاد آقای راهنما به گوش رسید. این بار خطابش با ما بود که می‌گفت: « صبر کنید همه با هم برویم!»

   در این فکر بودم که ای کاش راه‌پیمایی مان در غار به این‌زودی‌ها تمام نشود که صدای راهنما را شنیدم که می‌گفت: «غار کتله‌خور یکی از طولانی‌ترین غارهای ایران است. حدود 13 کیلومتر آن بررسی شده، اما طول دقیق آن هنوز مشخص نیست. شایعه‌ای می‌گوید که این غار در نهایت به غار علیصدر  در همدان می‌رسد! ».

 با  این جمله دوباره سر و صدا شروع شد، اما این بار راهنمای دیگری بدون توجه به آن ادامه داد: «برخلاف غار علیصدر که غاری است کاملاً آبی، غار کتله‌خور زنجان تقریباً خشک است. البته در طبقه‌های زیرین غار آب و چشمه‌هایی وجود دارد. یکی دیگر از ویژگی‌های کم‌نظیر این غار، هفت طبقه بودن آن است. البته رفتن به طبقه‌های زیرین  کار راحتی نیست و به تجهیزات و امکانات زیادی نیاز دارد. در حال حاضر این غار به سه بخش فرهنگی، تفریحی و ورزشی تقسیم شده است. از بخش ورزشی  آن تنها غارنوردان و صخره‌نوردان استفاده می‌کنند. بخش تفریحی غار برای بازدید عموم مورد استفاده قرار می‌گیرد و حدود   5/2 کیلومتر مسیر رفت و برگشت است. بخش فرهنگی غار هم دالانی است  برای برگزاری مراسم مختلف. این دالان طبیعی است، اما راه خروج آن را آدم ها کنده‌اند. از جاذبه‌های دیگر غار تقسیم‌بندی بخش‌های مختلف آن با نام‌هایی است براساس شباهت مواد آهکی و قندیل‌ها.»

   هنوز جمله راهنما تمام نشده بود که صدای دوستم را شنیدم: «بیا اینجا، این شیر را نگاه کن!» با عجله به طرفش رفتم و یک مجسمه آهکی را دیدم که خیلی شبیه یک شیر بود. بالای آن هم روی  تابلویی نوشته شده بود: «میدان شیر خوابیده!»

   در ادامه راه از روی یک پل رد شدیم و مجسمه‌های زیبای دیگری را دیدیم. مثلاً در یک جا قندیل‌هایی  از سقف شبیه دو جادوگر آویزان شده بودند و یا مجسمه‌های دیگری شبیه پای فیل، عروس و داماد، مرد مومیایی و... بودند که آدم در طبیعی‌ بودنشان شک می‌کرد. خلاصه این که حدود یک ساعتی را در غار بودیم و از زیبایی‌های کم‌نظیر آن لذت بردیم.

   موقع بیرون آمدن از غار یاد کتاب «سفر به اعماق زمین» اثر «ژول‌ورن» افتادم و این که در دوران بچگی چقدر دلم می‌خواست به داخل زمین سفر کنم!

برچسب‌ها