فرید زکریا- ستوننویس واشنگتن پست: همزمان که شاهد وقوع تراژدی این روزهای کابل هستیم، بیایید این توهم را کنار بگذاریم که آمریکا با چند هزار نیروی نظامی باقیمانده در افغانستان میتوانست تغییری در شرایط این کشور ایجاد کند. طی ۲ سال گذشته، تصور این بوده که آمریکا با همین تعداد حداقلی نیرو، حضور مؤثری در افغانستان داشته است اما فراموش نکنیم که واشنگتن با طالبان به توافقی رسید که باعث شد حملات این گروه به آمریکاییها متوقف شود. بنابراین دلیل در امان بودن نیروهای آمریکا در افغانستان، نه قدرت برتر آمریکا، که توافق با طالبان بود.
برای خود افغانها اما این دو سال، یک دوره مرگبار بوده است. در تابستان ۲۰۱۹، نیروهای ارتش و پلیس افغانستان بیشترین تلفات طی ۲ دهه جنگ را متحمل شدند. مردم عادی هم بیشترین تلفات را داشتند. همان موقع، بیش از ۲۸۰ هزار نفر هم در اثر درگیریها از خانههای خود آواره شدند. نتیجه این وضعیت و فرسایشی شدن جنگ، نفرت مردم افغانستان از دولت و متحدان غربی آن بود. در همان سال نتایج یک مطالعه میدانی نشان میداد که میزان محبوبیت نیروهای آمریکایی بین مردم افغانستان، از ۹۰ درصد به ۵۵ درصد کاهش پیدا کرده بود.
این روزها بسیاری میگویند که برنامه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان باید به تعویق بیفتد. اما یادآوری این نکته ضروری است که در سال ۲۰۱۶ زمانی که باراک اوباما قصد کاهش نیروهای آمریکایی مستقر در افغانستان را داشت، فرماندهان ارشد پنتاگون مانع این کار شدند. نتیجه اما چه بود؟ مناطق تحت کنترل دولت مرکزی افغانستان به ۶۵ درصد کاهش پیدا کرد. نتیجه ۲۰ سال حضور آمریکا در افغانستان و هزینهکردن ۲ تریلیون دلار برای ایجاد یک ارتش ۳۰۰ هزار نفری (دستکم روی کاغذ)، چیزی جز ازدستدادن خاک افغانستان و افتادن آن بهدست طالبان نبوده است. کارتر مالکاسیان، مشاور فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان، که سالها در ولایت هلمند فعالت داشته در کتاب جدید خود تحت عنوان «جنگ آمریکا در افغانستان» درباره این وضعیت مینویسد: «شکی نیست که ما بازنده جنگ افغانستان بودهایم».
مالکاسیان در این کتاب این سؤال را مطرح میکند که چطور یک ارتش ۳۰۰ هزار نفری ناتوان از شکست دادن یک نیروی ۷۰ هزار نفری است؟ او میگوید که طی ۱۲ سال حضورش در افغانستان همیشه با این سؤال مواجه بوده است. مالکاسیان در نهایت با بررسی سناریوهای مختلف جنگ افغانستان یک نتیجهگیری ساده دارد: «نیروهای طالبان برای رسیدن به بهشت میجنگند اما نیروهای ارتش و پلیس افغانستان برای پول».
غیر از این، شکی نیست که حمایت ناکافی ارتش از نیروهای خود در مناطق دوردست دلیل دیگری برای بیمیلی سربازان افغان به مقابله با طالبان بوده است. آنها طی این مدت بارها از ناکافی بودن پوشش هوایی، مهمات و آذوقه خود شکایت کردهاند. اینچنین نقطه ضعف بزرگی در دولت افغانستان آنقدرها هم تعجببرانگیز نیست؛ دولتی که از طریق انتخابات روی کار آمده اما حمایت مردمی لازم را ندارد. در انتخابات سال ۲۰۱۹، فقط یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر پای صندوقها حاضر شدند. آن هم در کشوری که ۳۹ میلیون نفر جمعیت دارد. طی این سالها، فساد در ساختار دولت افغانستان ریشه دوانده بود. قومیتهای مختلف ازجمله پشتونها که حامیان اصلی طالبان هستند، همیشه از وضعیت زندگی خود ناراضی بودهاند، درحالیکه هرساله میلیاردها دلار کمک خارجی به این کشور سرازیر میشده است.
طی این سالها، دولت افغانستان فقط بهخاطر حمایت نیروهای خارجی دوام آورده بود. دولت اشرف غنی هرگز نتوانست احساسات ملیگرایانه نیروهای نظامی خود را برای مقابله با طالبان بسیج کند. طالبان اما در مقابل احساسات وطنپرستانه و مذهبی مردم را بهخوبی برای مقابله با نیروهای اشغالگر و بیگانه بسیج کرد. مردم افغانستان اساسا با مفهوم مقاومت در برابر بیگانه آشنا هستند. مقابله با انگلیس و شوروی در تاریخ افغانستان نقطه روشنی است.
آمریکا از سالها قبل شاهد پیشروی گام به گام طالبان در افغانستان بود. در واقع، ارتش آمریکا نمیتوانست در مقابل پیشرویهای طالبان کاری از پیش ببرد. شاید دولت جو بایدن میتوانست برنامه خروج از افغانستان را بهگونهای دیگر مدیریت کند اما واقعیت این است که شکست، شکست است؛ شکست خوب و بد وجود ندارد.