به زعم بسیاری، نقطه اوج چنین آثاری به چند دهه پیش با فیلمهایی که برخی از فیلمسازان موج نو سینمای ایران ساختند، برمیگردد.
فیلمهایی که محبوب چند نسل از علاقهمندان سینما بودهاند و هرازچندی نشانههایی از تاثیرپذیری فیلمسازان این سالها را از چنین فیلمهایی شاهد هستیم. هر دو فیلم کارنامه مهرشاد کارخانی به طور مشخص حاصل دلبستگی او به این سینما و تاثیرپذیری از شاخصههای آن هستند. اما این دو فیلم در عین حال سعی دارند که به این روزگار و جامعه امروز منتسب بوده و نشانههایی را از شرایط، مناسبات و آدمهای آن یدک بکشند.
هرچند در طول سالهای اخیر شاهد روی پرده رفتن فیلمهای اجتماعی- خیابانی گوناگونی بودهایم، اما در این میان انگشتشمار بودهاند آثاری که سازندگان آنها سعی داشتهاند با اتکا به سنتهای سینمای خیابانی گذشته، فیلم هایی امروزی و بازتابدهنده جامعه فعلی را در معرض دید مخاطب خود بگذارند و در این زمینه نیز توفیق درخور توجهی را به دست آورده باشند.
به ویژه در دورانی که سینمای ایران دچار تکرار مکررات شده است و بدنه این سینما به شکلی آشکار سعی در الگوبرداری از نمونههای موفق گذشته برای جذب تماشاگر عام دارد، دور از انتظار نیست که اگر طیف بزرگی از چنین فیلمهایی صرفا به تاثیرپذیریهای سطحی بسنده کرده و سعی داشته باشند با لمس کردن مسیرهای از پیش پیموده شده از موفقیتهایی تضمین شده برخوردار شوند و حاصل کار آنها نیز فیلمهایی سطحی و پیشپا افتاده باشند.
در چنین اوضاع و احوالی سینمای خیابانی نیز در رویکرد دوباره پارهای فیلمسازان از شرایطی مشابه برخوردار بوده است. در نگاه نخست، حسن کار مهرشاد کارخانی با وجود تاثیرپذیریهای آشکارش از یک طیف خاص از فیلمها به این دلیل است که اگر چه از سنتها و قواعد آشنای آنها بهره میگیرد اما آن را زمینهای میسازد برای ساخت فیلمهایی که در نوع خود آثار متفاوتی محسوب میشوند. نکته مورد اشاره در قیاس دو فیلم کارخانی به شکل برجسته و قوام یافتهتری در ریسمان باز مشاهده میشود و به نظر میرسد فیلمساز با همان رویکرد و در مسیر همان علایق و دلبستگیهای دیرینه خود گامهایی چند به جلو برداشته است.
ارزیابی ریسمان باز به عنوان اثری متفاوت میتواند هم به اعتبار ویژگیهای مضمونی آن باشد و هم شکل و فرم روایی آن، چرا که در هر دو این جنبهها کارخانی آشکارا از کلیشههای رایج فاصله گرفته است. به دلیل دوری جستن از کلیشهها به سادگی احتمال این پیشبینی به میان میآید که ریسمان باز از جمله آن فیلمهایی نیست که بتواند تماشاگر عام را راضی نگه دارد و مخاطبان زیادی را جذب خود کند. به نظر میرسد با وجود چنین شرایطی و ریسک شکستن برخی کلیشهها کارخانی ترجیح داده است که ایدههای مورد نظر خود را به کاربندد، حتی اگر این احتمال را به میان آورد که مخاطب در برقراری ارتباط با فیلم دچار دشواری شود.
شاید استفاده بسیار زیاد از نریشن که در نسخه جشنوارهای فیلم مشاهده میشد در راستای کاستن از این دشواری و ساده کردن ایجاد ارتباط مخاطب با فیلم بوده است؛ نریشنهایی که عملا در طول فیلم آنقدر زیاد استفاده شده بودند که خود رفته رفته به معضلی در فیلم بدل شده و به آن لطمه وارد میساختند، بهویژه اینکه شائبه آن به میان میآمد که فیلمساز سعی کرده است خلأهای موجود در فیلم خود را اینگونه رفع و رجوع کند و آنچه را نمیتوانست با تصویر بیان کند به زور نریشن به خورد تماشاگر بدهد.
اما هرچه هست با حذف این نریشنها به ریسمانباز تا حد زیادی کمک شده است بهخصوص اینکه پیداست فیلم در روایت اتفاقاتی که بر شخصیتهای اصلی آن میگذرد، کم و کسر چندانی ندارد. در نهایت اینکه تأکید فیلمساز روی پارهای نکتهها از شکل گلدرشت قبلی خود درآمده و دیگر به شکل مستقیم صورت نمیپذیرد.
درست است که کارخانی در گناه من نیز تعمداً از کلیشههایی که میتوانست فیلم او را تماشاگرپسندتر و برخوردار از فراز و فرود دراماتیکی بیشتری کند دوری کرده و این درحالی بود که دستمایه آن از پتانسیل لازم در این زمینه برخوردار بود اما در ریسمان باز پا را فراتر گذاشته و حتی از فیلمنامهای که چارچوبی کلاسیک داشته باشد نیز استفاده نکرده است.
درواقع در این فیلم، پرورش و استفاده از الگوهای کلاسیک قصهگویی را به نفع یک برش کوتاه از زندگی قهرمانان فیلم خود کنار گذاشته است و سعی کرده صرفاً روی چند ایده ساده تمرکز کند که زمینهای برای طرح آنچه میخواسته داشتهاند. به همین لحاظ فیلم خط داستانی پررنگی ندارد و بهدلیل عدم فراز و فرود دراماتیک به شکل تخت جلو میرود، چراکه فیلم، فیلم موقعیتها و شخصیتهایی است که در آن گرفتار هستند و درواقع تماشاگر بهجای ارتباط با قصه و اوج و فرودهای آن باید با آدمها و موقعیتها ارتباط برقرار کند و اگر اینگونه شد، دیگر تخت بودن فیلم و کمرنگی خط داستانی آن چندان به چشم نمیآید.
به این ترتیب در جایی از فیلم وقتی شخصیت اصلی فیلم با دختری آشنا میشود با وجود برخی ارجاعها که به ایجاد یک رابطه عاطفی دنبالهدار داده میشود، انتظارات تماشاگر شکسته شده و این رابطه در حد یک برخورد کوتاه برگزار شده و پایان مییابد. اینچنین است که در فصول مختلف فیلم با برشهایی از زندگی شخصیتهای اصلی فیلم روبهرو هستیم که سعی دارند بیش از هر چیز نمایانگر شرایطی باشند که شخصیتها در آن گرفتارند و نه اینکه داستانی جذاب را از آن بازگو کنند. در مجموع نیز این رویکرد در کلیت فیلم با نگاهی واقعگرایانه و پذیرفتنی جا میافتد.
ریسمان باز شرح کوتاهی است از زندگی آدمهایی از لایههای پایین اجتماع که تصمیم میگیرند برای جلوگیری از فاجعهای که گاو جنونزده در میان مردم میتواند بهوجود بیاورد، آن را از پای درآورند. اگرچه این بار نیز ضعف امکانات فنی باعث میشود پرداخت سینمایی این لحظهها به گونهای نباشد که این گاو آنگونه که باید جنونزده بهحساب آید! اما با این وجود در ریسمان باز لحظههای موفق آنقدر هست که بتوان به سازنده آن بهعنوان فیلمسازی خوشقریحه امیدوار بود.
بهویژه در فصول آغازین فیلم که بیاغماض از فضاسازی خوبی برخوردار است، مخصوصاً به این دلیل که کارخانی از مکانهایی استفاده کرده که بدین شکل کمتر به آنها پرداخته شده است و از این مکانها نیز تصویری دستنخورده و تا حد امکان واقعگرایانه ترسیم میشود و روابط و مناسبات آدمهای چنین محیطی نیز بهخوبی ترسیم میشود. البته بهجز مواردی که فیلمساز از شخصیت مکمل فیلم همان تصویر وردست شوخ و آشنای دنیای فیلمفارسی را پیشروی مخاطب قرار میدهد.
تمهیدی که قرار است با تضاد روحیات این دو شخصیت به جذابیت کار بیفزاید اما در نهایت باعث میشود حاصل کار سازنده ریسمانباز با وجود همه تلاشی که در دوری جستن از کلیشههای آشنا دارد، در این دام گرفتار آید و از تأثیر آن بکاهد.به هر حال ریسمانباز بهعنوان تجربهای متفاوت از فیلمسازی که با دغدغههایی ساده و صمیمی نسبت به سینما که در ابتدای راه فیلمسازی خود قرار دارد، پذیرفتنی و قابل اعتنا بهحساب میآید.