بعدش وقتی که بر سر سفره گسترده گردشگری دیگر جایی نبود که ما هم بنشینیم، خواستیم که به زور خودمان را جا دهیم؛ این شد که آمدیم و جلسه گذاشتیم و حرف زدیم و به قول خودمان برنامهریزی کردیم و فکر کردیم که حالا داریم بر سر سفره، خودمان را جا میکنیم.
مثل همیشه با نگاه ناسیونالیستی رمانتیکمان، از اینجا شروع کردیم که «ای بابا این کشورهایی که وضعیت گردشگریشان خوب است، چیزی برای گفتن ندارند؛ ما خیلی بیشتر از آنها داریم.» شروع کردیم به تعریف و تمجید از آثار بیشمار تاریخی و فرهنگی و طبیعیمان، به خیال آنکه گردشگریمان رونق بگیرد.
گفتیم که ما جزو پنج کشور اول دنیا از لحاظ جاذبههای طبیعی هستیم؛ گفتیم که ما جزو ده کشور اول دنیا از لحاظ میراث تاریخی هستیم؛ گفتیم که ما جزو سه کشور دنیا از لحاظ تنوع صنایعدستی هستیم؛ گفتیم که گرمترین نقطه کره زمین در ایران قرار دارد؛ همایشها و سمینارهای مختلفی با عنوانهای پر طمطراق برگزار کردیم؛ در روزنامهها و مجلات از جاذبههای بینظیر ایران نوشتیم و....
اینکه ایران کشور قابل توجهی از لحاظ جاذبههای طبیعی و تاریخی است، بر کسی پوشیده نیست، اما بهراستی چقدر از این گفتهها حقیقت دارد؟ آیا با اغراق و بزرگنمایی، آگاهی عمومی مردم را گسترش میدهیم یا گونهای دیگر از ناآگاهی را برای آنها به ارمغان میآوریم؟
در همایش فرصتهای سرمایهگذاری که سال گذشته در سالن همایشهای سازمان صداوسیما برگزار شده بود، از «فرانچسکو فرانجیالی»، دبیر کل سازمان جهانی گردشگری پرسیدم آیا این گفته که ایران جزو 5 کشور و 10 کشور اول دنیا از لحاظ جاذبههای طبیعی و تاریخی است، حقیقت دارد؟ وی گفت: «اصلا چنین رتبهبندی در رابطه با جاذبههای کشورهای دنیا انجام نشده است، اگر هم بخواهیم کشورها را از این نگاه بررسی کنیم، باید به تعداد آثار ثبتشده جهانی کشورها در فهرست یونسکو رجوع کنیم.»
جالب اینکه هیچ نهاد و سازمانی این رتبهبندی را تایید نکرده است.اما مسئولان گردشگری کوتاه نیامدند و بعد از همان همایش عنوان کردند که «فرانچسکو فرانجیالی گفته است چرا میگویید ایران جزو پنج کشور است، ایران جزو اولینهاست!»؛ گفتهای که مسلما صحت نداشت.جالب اینکه تاکنون از جاذبههای گردشگری ایران سخن گفته میشد، اما اکنون زمزمههای «شگفتیهای ایران» در میان است.
به همین اسم نمایشگاهی هم برپا شد. در یک کلام، از نگاه مسئولان گردشگری واژه «جاذبه» دیگر نخنما شده و جواب نمیدهد؛ باید واژه دیگری اختراع کرد. ظاهرا واژه «شگفتی» فعلا خوب است. هنگامی که واژهها و جملهها، بنیاد و اساس غیرمنطقی دارند، بهسادگی شاهد لوثشدن مفاهیم آنها خواهیم بود. کسی جاذبه را تعریف نکرد اما همه از آن سخن گفتند و تعداد جاذبهها را برشمردند؛ کسی برای مسیر گردشگری استاندارد تعریف نکرد، اما هزار مسیر گردشگری نوشته شد؛ کسی تعریفی از شگفتی ارائه نداد، اما... .
اینروزها گویی ارائه اطلاعات ناصحیح دیگر قبح ندارد. اطلاعات غلطی که ما از آن سخن میگوییم، شیرین است چرا که حس میهنپرستی ما را ارضا میکند، اما کسی نمیخواهد چشمش را باز کند و بداند که در پس پرده چه بلایی بر سرمان میآید. دیگر کسی در این اندیشه نیست که چه کالایی و با چه کیفیتی آنهم از جنس اندیشه و فکر و فرهنگ تحویل مردم میدهد.