همشهری- الناز عباسیان: سوگوار رفیقانی است که کرونا از او گرفته و گلایه از وضعیت این روزهای کرونایی دارد. با این حال، مثل همیشه هنر و خلاقیت در جانش تنیده و از وجودش میجوشد و به فکر ساخت نمایشهای بدیع با موضوع کروناست. این هنرمند در اوایل دهه ۵۰، اندوختههای ارزشمندی در دانشکده هنرهای زیبا کسب کرد و با راهاندازی جریان ارزشمندی در نمایشهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، پایگاه قدرتمندی در تئاتر کودک پدید آورد. هنرپیشهای که با گسترش تلویزیون بلافاصله جذب آن شد و در اندک زمانی، تبدیل به ستاره نمایشهای تلویزیونی و نقشهای پربیننده سیما شد و خیلی زود به بازیگری پرکار در دهه ۶۰ و ۷۰ تبدیل شد. روز ملی سینما، بهانه خوبی به دست ما داد تا پای صحبتها و البته درددلهای این هنرمند محبوب با کوهی از تجربه و دانش برگرفته از بازیگری تئاتر و تلویزیون و سینما، بنشینیم. البته نقبی هم به پنجدهه کارنامه هنریاش زدهایم.
- درآستانه روز ملی سینما هستیم؛ سینمایی که این روزها حال چندان خوشی ندارد. البته که این ویروس تمام تعاملات اجتماعی در جهان را بههم ریخته اما هنرهای نمایشی بهویژه تئاتر و سینما آسیب جدیتری دیدهاند. بهنظر شما اکران آنلاین فیلمها و تلهتئاتر میتواند بهطور موقت راهگشا باشد؟ حمایتی از هنرمندان متضرر و بیکار میشود؟
باید پذیرفت که بسیاری از کشورها برای مقابله با کرونا بهتر و مؤثرتر از ما عمل کردند. بهعبارتی بسیاری از کشورها برای سلامت مردم و ملتشان زودتر دست بهکار شدند. همانگونه که پزشکان و کارشناسان این حوزه بارها گفتهاند، ما زمانهای طلایی را از دست دادهایم. خاطرم هست همان اوایل شیوع ویروس کرونا یکی از هنرمندان ویدئویی تصویری در اینستاگرام منتشر کرد و هشدار داد که برای پیشگیری از این ویروس باید جدیتر اطلاعرسانی و قرنطینه آغاز شود. متأسفانه این بیمسئولیتی برخی مسئولان کار را به اینجا رسانده است. من پوزش میطلبم که اینچنین با صراحت نظرم را اعلام میکنم. از این وضعیت کرونا در کشور، بسیار ناراحت و عصبانی هستم. این ویروس بیرحم هرچه گستردهتر شود مقابله با آن مشکلتر و دردناکتر است. در حرفه سینما و تئاتر، بزرگان و دوستان بسیاری چون دکتر سینایی و دکتر عالمی را از دست دادهایم. همچنین بسیاری از مردم و بستگان را از دست داده و میدهیم. باور کنید گاهی صبحها، جرأت نمیکنم تلفن همراه خود را باز کنم و خبرهای بد و نگرانکننده بشنوم. مسئله این نیست که منِ نوعی که بازیگر تئاتر یا سینما هستم، خانهنشین شدهام مشکل اینجاست که افراد بسیاری که اغلب هم روزمزد بودند بیکار شدهاند.
من معتقدم با سرمایههای عظیمی که در این کشور هست میتوان بخشی از مردم در معرض آسیب را حمایت کرد. همچنین باید قرنطینهها را سفت و سخت بگیرند. البته قرنطینهای که خود مردم هم همکاری کنند. متأسفانه در قرنطینههای قبلی ما شاهد افزایش چندین برابری سفرهای مردم و جادههای پرازدحام بودیم که خود این سفرها عامل مهمی در جابهجایی ویروس میان شهرها بود. این بسیار دردناک است، امیدوارم از این به بعد اتفاقات خوبی بیفتد. خیلی متأسف و غمگینم که زمان طلایی مقابله با کرونا را از دست دادهایم اما باز هم دیر نشده و از همین جا از همین روز هم میتوان جدیتر برای مقابله با کرونا گام برداشت. تسریع در واکسیناسیون تمام اقشار جامعه، تا حد زیادی میتواند این ویروس را مهار کند و ما خواستار این اقدام از سوی مسئولان هستیم. عذرخواهی میکنم که شروع صحبتهایم این چنین غمانگیز بود. باور کنید این روزها بسیار ناراحت و افسرده هستم که ناخواسته در پاسخ سؤال شما بیشتر درددل کردم تا اینکه بهعنوان یک کارشناس از تئاتر و سینما حرف بزنم.
- امیدواریم این روزهای سخت و پراسترس تمام شوند. اجازه دهید به بحث سینما و تئاتر برگردیم. شما جزو گروهی از هنرمندان تئاتر بودید که از دهه ۶۰ و بحبوحه جنگ و ناآرامی، با سریالهای دوستداشتنی و بعد با تلهتئاتر جذاب، لحظههای پرآرامشی را به خانهها آوردید و مردم را با گونههای جذاب تئاتر در مدیوم تلویزیون آشنا کردید. چرا دیگر شما را در سریالهای تلویزیونی نمیبینیم؟
حقیقت این است که من خیلی روی صداوسیما حساب نمیکنم و حاضر نیستم فعلا با این سازمان کار کنم. نهتنها من بلکه بسیاری از همکارانم. در تلویزیون وقتی به گذشته برمیگردیم میبینیم که دست ما برای ساخت و تولید آثار هنری بازتر بود و این همه موانع و دخالتهای نالازم وجود نداشت. اگر امروز هنرمند خودش را با سلایق برخی تصمیمگیرندهها تطبیق ندهد، باید برود و در خانه بنشیند. البته فراموش نکنیم که همین صداوسیما و این تلویزیون روزگاری خانه ما بود؛ سریالهای موفقی در گذشتههای نهچندان دور از همین قاب تلویزیون پخش میشد که دل مردم افسرده و ناراحت را شاد و سرگرم میکرد. من یکی از آن آدمهایی بودم که در سریالهای حال خوب کن حضور داشتم. مردمی که افسرده بودند و نیاز داشتند پای سریالهایی بنشینند که برایشان معنا داشت تا لبخندی بر لبانشان بنشاند.
- مثل سریالهای ماندگار «آرایشگاه زیبا» و «آینه».
البته من خودم ادعایی نمیکنم. اما به هرحال مجموعههایی خوبی در دهه ۶۰ و ۷۰ ساخته شد که یکی از آنها آرایشگاه زیبا ساخته مرضیه برومند و آن یکی سریال آینه ساخته غلامحسین لطفی بود. این سریالها چون حرف روز داشت و در شرایطی پخش شد که مردم بهخاطر جنگ و مسائل پس از جنگ یک افسردگی عام داشتند، مورد توجه بود، البته تلویزیون هم دو تا شبکه بیشتر نداشت و برای همین خیابانها برای دیدن این آثار خلوت میشدند، خب طبیعی بود که آن سریالها باعث میشد مردم مقداری از فضای شعاری فاصله بگیرند و نیاز طبیعی به انبساط خاطر توجهشان را جلب کند. خاطرم هست خانم برومند برای ساخت آرایشگاه زیبا تیم خوبی را جمع کرده بود و بهنظرم یک آلبوم از بهترین بازیگران قدیمی، کاربلد و متعهد دور هم بودند. از این بزرگان درسهای زیادی یاد گرفتم. آنهایی که نیستند یادشان زنده و آنهایی که هستند عمرشان پربرکت باشد.
- بهعنوان یک کارگردان و بازیگر حرفهای در این زمینه، از شما میپرسم چرا این روزها که بهشدت تئاتر ما نیاز به خون تازه در رگهایش دارد، خبری از تلهتئاتر در تلویزیون نیست؟
تلهتئاتر یک امتیاز خاصی دارد و آن این است که تماشاگران آن محدود نیستند. برای مثال در یک شب حدود ۳۰ میلیون نفر میتوانند تئاتر شما را ببینند و حتی در بازپخشهای مجدد این تلهتئاتر دیده شود. شما باید چه تعداد در صحنه اجرا کنید که این همه تماشاگر داشته باشید؟ اگر هم کار جذاب باشد بالطبع مخاطبان بیشتری هم خواهد داشت. من خاطرم هست قصههای قدیمی ایرانی که جنبههای نمایشی داشت را بهصورت تلهتئاتر ضبط میکردیم و از سوی مخاطب بسیار مورد پسند قرار گرفت. مسعود فروتن و بیژن صمصامی هم در کارگردانی تلویزیونی این نمایشها همکاری داشتند. متأسفانه دیگر این تلهتئاترها از صدا و سیما حذف شدند.
یک کار نمایشی بود به نام «بازپرس وارد میشود» که من کارگردانی آن را انجام دادم. واقعاً انگیزه ما از ساخت این تلهتئاتر فقط عشق و علاقه بود و دستمزد بسیار ناچیزی از این کار عاید ما میشد. در این تلهتئاتر بازیگران تراز اولی همچون زندهیاد جمیله شیخی، زندهیاد احمد آقالو، فاطمه معتمدآریا، علی عمرانی و حمید امجد حضور داشتند که با کمترین چشمداشت و دستمزد همکاری کردند. هدف ما این بود که مردم علاقهمند بهویژه دانشجویان و قشر جوان و نوجوان را از این فرصت نمایش تلهتئاتر بهرهمند کنیم. کاری کنیم که مردم معمولی با تئاتر آشنا شوند و از آن لذت ببرند. البته مردم هم این تلهتئاترها را دوست داشتند و استقبال میکردند. بازتابهای زیادی از مردم عادی میدیدم که میگفتند از تماشای تلهتئاتر لذت بردهاند و روحیهشان خوب شده است.
البته تئاتر همیشه مورد بیمهری قرار میگیرد. همه هنرها بهویژه تئاتر روی صحنه که نفس به نفس تماشاگر است، هنر بسیار شریفی است و کسی حق ندارد و نمیتواند آن را زیر سؤال ببرد. تئاتر انسانساز است و روح آدمی را جلا و صیقل میدهد. تئاتر در بسیاری از مواقع ناجی انسانهاست و تماشاگرش را درگیر میکند و به تفکر وا میدارد. تئاتر در دل قصههایش، مسائل انسانی و اجتماعیای چون ارزشمندبودن شرافت و عدالت و مذمومبودن ظلم به دیگران را مطرح میکند. گاهی برای خود من پیش آمده که بعد از تماشای یک تئاتر در تنهایی خودم درباره آن تئاتر، حرفهایی که زده شد و رنجهایی که کشیدند، فکر کردم و اشک ریختم. و البته از شادیشان خوشحال شدم. در نهایت عرض من این است تئاتر سرنوشتساز یک ملت است و اگر یک ملت، تئاتر آزاد داشته باشد جزء کشورهای پیشرفته و متمدن محسوب میشود. همانگونه که میبینیم بسیاری از کشورهای قانونمند که میزان افراد باسواد بیشتری دارند، جایگاه ویژه برای تئاتر درنظر گرفتهاند.
- همانگونه که اشاره کردید در یک سال و نیم اخیر کرونا، بزرگان زیادی را از میان برد. بزرگانی که به این زودیها جایگزین نخواهند داشت. بهنظر شما چگونه میتوان میراث هنری به جا مانده از این عزیزان را زنده نگه داشت؟
بله بسیار دردناک است؛ ما استادانی چون کریم اکبریمبارکه، پرویز پورحسینی، اکبر عالمی و دکتر سینایی، کامبوزیا پرتوی، چنگیز جلیلوند، فرشته طائرپور و... را در یک سال اخیر از دست دادهایم. اینها هنرمندان بزرگ، شریف و پاکی بودند و من از نزدیک با اغلب این عزیزان در ارتباط بودم. شاید ۱۰۰ سال طول بکشد تا یک فردی در این حد توانایی در یک مملکت پا به عرصه بگذارد و کارهای ماندنی انجام دهد. در حقیقت کسانی که در هنرند انسانهای پاک و والایی هستند؛ زیرا به واسطه شغلی که دارند و هنرمند بودنشان، ذهنیت، تخیلات و آرزوهای زیبایی برای خود، مردم و سرزمینشان دارند. نسل بازیگرانی چون زندهنام پرویز پورحسینی چون پشتوانه خوب تئاتری داشتند، بنابراین بار بسیار مثبت و فرهنگی مفیدی را وارد سینما کردند. آنها توانستند در اعتلای سینمای ایران چه در زمینه قصهگویی و داستاننویسی و چه در حوزه کارگردانی و بازیگری بسیار مؤثر و تأثیرگذار باشند. هنری که در سالهای پیش از انقلاب بیشتر به سمت رکود حرکت میکرد اینبار با حضور بزرگانی چون پرویز پورحسینی جهت خود را تغییر داد و به سمت نگاه هنرمندانه و متعهدانه و با شرافت حرکت کرد. هنر بازیگری، عشقشان بود و برای این هنر کمفروشی نمیکردند. واقعاً تا یک دورهای اصلا برای این افراد دستمزد مهم نبود. حتی من یکبار با یکی از دوستان قدیمی و همنسل خودم صحبت میکردم و میگفتم اگر کل حقوق همه همنسلهایمان را - که در این ۴۰ سال در تئاتر و سینما بازی کردهایم- جمع کنند، کمتر از دستمزد یک بازیگر امروزی در فیلمهای سینمایی است. بهعبارتی یک بازیگر به اندازه دستمزد تمام همنسلهای ما در این سالهای دور، دستمزد دریافت کرده است.
- بحث دستمزدهای کلان برخی بازیگران سینمایی شد، بهنظرتان این دستمزدها معقولانه است؟
نوش جانشان، من خیلی وارد این موضوع نمیشوم. اما جالب است بدانید چند وقت پیش یکی از دوستانم دستمزد بیشتری از تهیهکننده درخواست کرد. به او گفتم مسئلهای نیست؛ دستمزد شما را تهیهکننده پرداخت میکند. اما آیا میدانید چگونه دستمزد بیشتر شما را پرداخت میدهد؟ گفت: چطوری؟ گفتم: تهیهکننده بیش از این برای تو کنار نگذاشته است. ممکن است مثل بسیاری از تهیهکنندگان این مابهالتفاوت را از حقوق کسی که چای برای ما میآورد، از کسی که حملونقل را برعهده دارد، از گریمور، بازیگران دیگر، فیلمبردار و نورپرداز و... کم کند تا دستمزد درخواستی شما را بپردازد. البته تعداد معدودی از تهیهکنندهها هم هستند که از جیب خودشان هزینه میکنند؛ آدمهای فرهنگیای هستند که برایشان فرق میکند فیلم میسازند یا برج. بهعبارتی نگاهی منحصرا کاسبکارانه به سینما و هنر ندارند. ناگفته نماند اغلب دستمزدهای میلیاردی از منابع خاصی تامین میشوند. گاهی به من پیشنهادهایی میشود و میگویند اصلا مشکل دستمزد نداریم شما فقط نقش را بپذیرید. اما من قصه را دوست نداشتهام و پیشنهاد دستمزد بالا را رد کردهام. زیرا وقتی میخواهم در قالب هنر بازیگری چیزهایی را به مردم ارائه بدهم باید دوست داشته باشم. البته در سینمای ایران اغلب سازندهها، تیم کاری خودشان را دارند و برای دعوت از بازیگران، بهانهتراشی میکنند. خیلی از نقشها بوده که من یا همنسلهای من مثل زندهیاد پورحسینی میتوانستیم بازی کنیم اما به دلایلی بهانهتراشی کردهاند. در این ۲۰ سال اخیر تعداد بسیار محدودی در سینما بازی داشتهاند. بازیگران این سالها خیلی تکراری شدهاند. زیرا برخی مسئولان در انتخاب بازیگر ورود کرده و خواسته و ناخواسته ما را کنار میگذاشتند. حتی من شاهد این بودم که کارگردان من را برای بازی میخواست اما به او میگفتند که بیمارم یا خارج از کشور هستم، درصورتی که اصلاً اینگونه نبود. به هر حال ما کار خودمان را کردهایم، خدا را شکر، هنوز هم داریم کار میکنیم. اما ترجیح میدهم به هر قیمتی فیلم بد بازی نکنم.
- شنیدهایم که در فیلم «مهمانی از کارائیب» نخستین اثر سینمایی استاد بهزاد فراهانی ایفای نقش کردهاید. اینطور حدس میزنیم قصه کمیاب و ناگفته این فیلم شما را به پذیرش این نقش ترغیب کرده. قصه نابی چون فیلم شریف و عاشقانه «بنفشه آفریقایی». درست حدس زدهایم؟
حدس درستی زدهاید؛ هم غصه و هم رفاقت چندین ساله من با بهزاد عزیز مرا به بازی در این فیلم سینمایی ترغیب کرد. رفاقت ما با بهزاد به حدود ۴۵ سال پیش برمیگردد؛ زمانی که من در دانشکده هنرهای زیبا دانشجو بودم و بهزاد هم در دانشکده هنرهای دراماتیک درس میخواند. از همان جا دوستی و همکاریمان شروع شد. درباره داستان مهمانی از کارائیب هم باید بگویم بیشتر داستان درونمایه عاشقانه دارد. البته رگههای اجتماعی هم در آن دیده میشود ولی مثل بنفشه آفریقایی، عاشقانه است. درست تشخیص دادهاید؛ یک فیلم عاشقانه شریف، ناب و خاص. امیدوارم توانسته باشم وظیفه خودم را در این فیلم بهخوبی انجام داده باشم.
- بازی در این روزهای کرونایی برای بازیگران پر از ریسک و خطر است. به هر حال حین بازی بازیگران مجبورند ماسک از صورت بردارند و از طرفی با یک گروه تقریبا ۵۰ نفره از عوامل تولید در فضاهای گاه بسته، حضور دارند. شما با این شرایط چطور کنار میآیید؟
وقتی فیلم مهمانی از کارائیب کلید خورد، من و تعدادی از بازیگران یک دوز واکسن زده بودیم اما اغلب عوامل واکسینه نشده بودند. خوشبختانه با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی، این فیلم خیلی خوب پیش رفت و کسی مبتلا نشد. نکته قابل ذکر درباره فیلم مهمانی از کارائیب این است که این فیلم به قلم و کارگردانی استاد بهزاد فراهانی، تصویربرداری استاد مرتضی پورصمدی، آهنگسازی استاد حسین علیزاده، تدوین استاد واروژ کریم مسیحی، تهیه کنندگی دکتر شهرام گیلآبادی، همکاری هنرمندان رادیویی و بازی هنرمندان خوبی چون شقایق فراهانی، بیوک میرزایی و... ساخته شده است. این نشان میدهد این فیلم یک تیم حرفهای دارد و امیدوارم مورد توجه مخاطب قرار گیرد.
- هماکنون مشغول چه کاری هستید؟
قرار است در یک فیلم سینمایی که قصه عاشقانه و زیبایی دارد، همراه خانم گلچهره سجادیه بازی کنم. بهخاطر محدودیتهای کرونایی شرایط حضور در صحنه تئاتر را ندارم اما یکسری کارهاست که با همکاری خانم معتمدآریا انجام دادهام. گرچه این روزها شرایط مهیا نیست تا روی صحنه برویم یا در یک فیلمی باشیم ولی در تدارکش هستیم که کار متفاوت و جدید هنریای را تولید کنیم. من چندین کار را برای دوران کرونا سفارش دادم و چندین قصه کوتاه نوشته شد. حتی یک مورد را با خانم معتمدآریا تلفنی صحبت کردم. ایشان در یک شخصیت و من هم در یک شخصیت بودم و با هم در قالب نقشهایمان صحبت کردیم و از ایشان خواستم تا از همسرشان برای گرفتن تصویرش حین این بازی تلفنی، فیلم بگیرد. من هم اینجا فیلم بگیرم. بعد این فیلمها را به دوستان مونتاژ بدهیم تا تدوین کنند. چند نمونه امتحان کردهایم ممکن هم هست جواب بدهد و در معرض دید قرار بگیرد. به هر حال هنر با ما عجین شده، در ما تنیده شده است. وقتی یک کار هنری انجام میدهیم، یک چیزی مینویسیم یا شعری میگوییم یا نقاشی میکشیم، روی صحنه هستیم، تمرین میکنیم، چون کار ما بر مبنای عشق است آن موقع که حیات داریم و احساس زنده ماندن میکنیم. گاهی هم با نقاشی خودم را مشغول میکنم؛ اخیرا روی عکسهای هنرمندان همنسل خودم که به رحمت خدا رفتهاند نقش و نگارهای شاد میزنم و تصمیم دارم بعد از رفتن کرونا، نمایشگاهی از این نقاشیها برگزار کنم.
- بهعنوان یک پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون که با نقشهای ماندگارتان در دل مردم جای گرفتهاید. مهمترین سرمایه زندگیتان بعد از چندین دهه فعالیت هنری را چه میدانید؟
این اعتبار و آبرویی که میان مردم کسب کردهایم بزرگترین سرمایه هنری ماست. مگر این اعتبار مردمی چیز کمی است. به هر حال ما پیامهایی را درکارها، تئاترها، فیلمها، نوشتهها و شعرهایمان به مردم میدهیم.
هنرنماییهای بابک
اولین بار در سال ۱۳۵۴ با سریال «سلطان صاحبقران» به کارگردانی علی حاتمی جلوی دوربین رفت. سپس در سال ۵۶ با فیلم «چریکه تارا» وارد سینما شد. هنرنمایی رضا بابک در سینما میتوان در فیلمهایی چون «سفر عشق»، چریکه تارا، «ریحانه، «ارثیه، «لبه تیغ»، «کودکانی از آب و گل»، «گربه آوازهخوان»، «چشمهایم برای تو»، «عاشق فقیر»، «مرد آفتابی»، «به رنگ ارغوان»، «شوریده»، «دعوت» و... سراغ گرفت. در سالهای اخیر هم در بنفشههای آفریقایی و مهمانی از کارائیب نقشآفرینی کرده است.
از نویسندگی تا نقاشی
رضا بابک در سال ۱۳۶۴ با مجموعه «چترباران» وارد عرصه صداپیشگی نیز شد و سپس در سال ۱۳۷۳ مجموعه «آقای شانس» با نویسندگی وی ساخته شد. از نوشتهها و نمایشنامههای او میتوان به «خورشید خانوم آفتاب کن»، «کلاه و شال و اره»، «گلباران»، «باران»، «باران»، «حکایت پررنج حامل» و... اشاره کرد. البته او طبع شاعرانه هم دارد و شعرهای زیبایی هم سروده است. ناگفته نماند او هنرمند نقاش صاحب سبکی است، اما خودش میگوید: «نمیخواهم نامم بهعنوان نقاش مطرح شود، نقاشیهای که میکشم حس و حال من است».
بازی در سریالهای محبوب
مگر میشود از نقشهای ماندگار رضا بابک صحبت کرد و از سریالهای دوستداشتنیای چون آرایشگاه زیبا و آینه یاد نکرد. همچنین در سریالهایی چون «حکایت مسافر گمنام»، «ماه پنهان است»، «عسل و مثل»، «هوای تازه»، «خونه عشق»، «خانه ما»، «گل بارونزده»، «یه وجب خاک»، «پاتوق»، «جستوجوگران» و... هم هنرنمایی کرده است. بازی در این سریالها او را در خاطره جمعی مخاطبان ماندگار کرده است.
خالق تله تئاترهای نوستالژیک
برای بسیاری از مخاطبان تلویزیون، تماشای تلهتئاتر در دهههای گذشته با نام هنرمندانی چون رضا بابک گره خورده بود. او گاهی در مقام بازیگر و گاهی در مقام کارگردان یا نویسنده، نمایشهای تلویزیونی را به خانههای مردم آورد و آنها را با هنر تئاتر آشنا کرد. تلهتئاترهایی چون «هنری چهارم»، «شکارچی شیر»، «جادوگران شهر سیلم»، «خلیل آهنگر»، «بازرس کل»، «خانههای اجارهای»، «بازپرس وارد میشود»، «نکراسف»، «بازرگان و پسران»، «اسکندر»، «حدیث روزگار»، «شام آخر» و... .
خاک صحنه خورده اما خستگیناپذیر
او فعالیت هنری خود را با بازی در تئاتر آغاز کرد و سالنهای نمایش ایران هیچگاه هنرنمایی مردی چون رضا بابک را فراموش نخواهند کرد. تئاترهای صحنهای مانند «دشمن مردم»، «آموزگاران»، «شهر ما»، «ماجرای باغ وحش»، «ترب»، «شاپرک خانوم»، «داستان ضحاک»، «بارگه داد»، «اولدوز و کلاغها»، «مهر و آینهها»، «آریا داکاپو»، «آخرین بازی»، «پل»، «تئاتر بیحیوان»، «اسبها» و... .
از پیشتازان تئاتر کودکان
او با تأسیس نخستین گروه هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سنگ اول این بنا را گذاشت. به همت زندهیاد داوود رشیدی و احترام برومند از او دعوت شد تا برای نخستین بار در تاریخ تلویزیون ایران، تئاتر تلویزیونی ویژه کودک و نوجوان بسازد. تئاترهایی چون «شال و کلاه و اره» «پنبهدانه»، «دزد و رنگ قرمز»، «خرس و کوزه عسل»، «بازی خونه»، «رنگینکمان»، «خونه مادر بزرگه»، «مدرسه موشها». اکنون بهارک بابک، دخترش مسیر او را ادامه داده و با برگزاری کلاسهای حضوری و آنلاین برای کودکان در زمینه تئاتر، قصهخوانی، شعرخوانی و... فعال است.