به گزارش همشهری آنلاین ناوگروه ۷۵ نیروی دریایی ارتش (متشکل از ناوبندر مکران و ناوشکن سهند) ۱۲ اردیبشهتماه سال جاری با هدف ارتقای اقتدار دریایی، تامین امنیت خطوط دریانوردی و تقویت دیپلماسی دریایی راهی مأموریت دریانوردی در اقیانوس هند، اطلس جنوبی و شمالی شد و با اهتزاز پرچم کشورمان حامل پیام صلح و دوستی ملت بزرگ ایران بود.
هفتادوپنجمین ناوگروه نیروی دریایی ارتش متشکل از ناوشکن ایرانی سهند و ناوبندر مکران پس از ۱۳۳ روز دریانوردی در دریاهای آزاد و اقیانوسها و طی ۴۶ هزار کیلومتر، سرانجام یکشنبه گذشته به آبهای ایران رسید.
به بهانه موفقیتآمیز بودن این ماموریت بزرگ که در یک اقدام بیسابقه و غرورانگیز، برای نخستین بار حضور نظامی ایران در اقیانوس اطلس را رقم زد به سراغ تعدادی از خانوادههای کارکنان نیروی دریایی رفتیم که با همراهی، صبر و پشتیبانی خود در شکلگیری این ماموریت افتخارآفرین نقش ویژه و خاصی را ایفا کردهاند. در ادامه گفتوگو با زنانی آمده است که همسران آنها همواره در ماموریتهای بلند بهسر میبرند و روی ناوهای ارتش برای سربلندی ایران و حفظ امنیت و اقتدار و جاودانگی کهن سرزمین مادری در آن خدمت میکنند.
اطلسپیمایی طولانیترین ماموریتی بود که تجربه کردیم
برای انجام این گفتوگوها به شهرک شهید نامجو در بندرعباس محل زندگی کارکنان نیروی دریایی ارتش رفتیم، محوطهای منظم و زیبا با خانههایی یکدست و کاملا شبیه به هم. برای نخستین مصاحبه میهمان زهرا شیرازی همسر محمدعلی شاکری از کارکنان نیروی دریایی ارتش شدیم، محمدعلی شاکری که در ماموریت بزرگ ناوگروه ۷۵ حضور داشت قریب به ۲۰ سال است که در واحد کارخانجات و در بخش نصب توربینها مشغول بهکار است.
شیرازی از سختیهای زندگی با همسرش که اغلب در ماموریت است اینطور گفت: سخت است، و من که مادر ۳ پسر پُرانرژی هستم سختیهای بیشتری هم در مراقبت از پسرها دارم و هم در رفتوآمد با دوستان. من و بچهها با همه سختیها و همراهی دوستان، نبود همسرم را زمانهایی که در ماموریت هست، به لطف خدا تحمل میکنیم .معمولاً همسرم هر ۵ یا ۶ ماه یکبار یک ماموریت دارد و هر بار ماموریتش تا ۶۰ و یا ۷۰ روز به طول میانجامد. طولانیترین ماموریت او با همین ناوگروه ۷۵ بود که قریب به ۵ ماه طول کشید.
به گزارش همشهری، او ادامه داد که بچهها بسیار دلتنگ پدرشان میشوند. پسر بزرگمان که ۱۶ سال دارد قبل از آنکه بتواند با پدرش تماس تصویری برقرار کند بسیار دلتنگ بود و پسر کوچکمان حدود ۲ ماه ابتدای ماموریت پدرش هر روز ساعت ۹صبح با همان لحن کودکانه میپرسید انشاءالله بابا ساعت چند میاد؟ میگفتم انشاءالله بابا یک روزی ساعت ۲ میآید و همچنان همین سؤال را میپرسد و وقتی میبیند بعضی از بچهها با پدرانشان در شهرک هستند اصرار میکند که ما هم به محوطه ساختمان برویم شاید بابا آمده باشد و یا الان بیاید! دلتنگی بچهها برای پدرشان خیلی سخت است و فقط با امیدی که توی دلمان داریم تحملش میکنیم.»
شیرزادی که امید به خدا را تنها عامل تحمل سختیها در روزهایی میدانست که همسرش در ماموریتهای نیروی دریایی ارتش است در ادامه گفت: «تا کسی خودش در چنین موقعیت و سختی قرار نگیرد نمیتواند درک کند. من مراقب هستم تا همسرم در ماموریت کمترین نگرانی را نسبت به بچهها داشته باشد و درگیر مشکلات نشود، من و بچهها به اهمیت شغل همسرم آگاه هستیم و افتخار میکنیم که میتواند به کشورش خدمت کند و از این آب و خاک دفاع کند. اصل این است که موفقیتهایی که در نیروی دریایی ارتش رقم میخورد باعث افتخار همه ماست.»
به پسرهایم میگویم پدرتان قهرمان است
فرزانه داوری همسر محمد گلستانی که او هم در بخش کارخانجات نیروی دریایی ارتش مشغول به خدمت است با بیان اینکه ما همسران نظامیان خوب میدانیم که اگر آنها به کشور خدمت نکنند و امنیت نباشد دیگر کشوری هم نمیماند، گفت: همسرم در ماموریتش کار بسیار سختی دارد برای همین مدام به او روحیه میدهم و میگویم برای دفاع از کشور تا پای جانت ایستادگی کن و خسته نشو و ادامه بده. بابت اینکه برای زندگی من و بچهها تلاش میکند و نان حلال به زندگی میآرود از او تشکر میکنم و خدا را برای روزی حلال همسرم شکر میگویم.»
وقتی از دلتنگی بچهها در نبود پدر و این که از این وضعیت راضی هستند یا نه از خانم داوری پرسیدم گفت:« وقتی پسرهایم دلتنگ پدرشان میشوند به آنها میگویم پدرتان قهرمان است و او را بهعنوان قهرمانی بشناسید که هیچ جای دنیا نمونه ندارد و پسر بزرگمان دوست دارد درسش را بخواند و بتواند ناخدا یکم ارتش شود و میگوید دوست دارم ناوهای نیروی دریایی ارتش را از نزدیک ببینم.»
اوبا بیان این که من وقتی اسم ارتش میآید در وجودم احساس خوشحالی دارم و خودم را جزو خانواده ارتش میدانم، افزود: یادم هست وقتی مراسم افتتاح ناو جماران با حضور مقام معظم رهبری از تلویزیون پخش شد همه فامیلها به من زنگ میزدند و تبریک میگفتند و من هم افتخار میکردم که همسرم در بخش کوچکی از پیشرفت کشورش نقش دارد.
هر هفته ۲ بار تماس داشتیم
فاطمه رحیمی، همسر حمید توکلی از کارکنان نیروی دریایی ارتش و مادر هلما و ایلیای ۴ و ۲ ساله هم با اشاره به ماموریت ۱۳۳ روزه همسرش با ناوگروه ۷۵ گفت: «این بار ماموریت آنها طولانیتر شده و ما هر هفته ۲ بار میتوانستیم با هم تماس داشته باشیم و از حال هم باخبر شویم. پدر و مادر همسرم هم در نبود فرزندشان سختیهای زیادی را تحمل میکنند اما وقتی اخبار مرتبط با ارتش بهویژه نیروی دریایی را از تلویزیون میبینند بارها میگویند که این سختیها ارزش آن را دارد که بتوانیم کشوری قوی و مقتدر داشته باشیم. و از شنیدن این اخبار بسیار خوشحال میشوند.»
همسرم بهصورت مجازی در مراسم تشییع مادرش شرکت کرد
در ادامه زهره اسکندرلو، همسر عبدالرضا آیینی از کارکنان نیروی دریایی ارتش که در ماموریت اطلس پیمایی حاضر بود در بیان مشکلات و سختی کار خانوادههای کارکنان نیروی دریایی به خبرنگار ما گفت: «همسرم اغلب ۲ تا ۳ماه در ماموریت است و نبود او برای ما خیلی دشوار است. در جریان این ماموریت هم (نهم مرداد ماه)، مادر همسرم فوت شد و چون او در ماموریت بود، بهصورت تصویری شاهد چنین اتفاق تلخی بود. میدانم که روزهای سختی را پشت سر میگذارد. برایم خیلی سخت بود که بخواهم خبر فوت مادرش را به او بدهم. نمیدانستم باید چطور این قضیه را به او بگویم. اول چند پیام برایش فرستادم و آماده و قویاش کردم و گفتم شاید فردا روزی من هم نباشم و تو باید برای بچههایمان قوی بمانی. از او خواستم که بهخاطر من و بچهها قوی باشد و امیدوارم بتواند روحیه خود را تا پایان ماموریت همچنان قوی حفظ کند. چند روز قبل هم وقتی پسرم برای جراحی لوزه به اتاق عمل رفته بود بهصورت تصویری با او ارتباط برقرار کرد و به او روحیه میداد.»
او در ادامه گفت:«در هر ماموریتی همسرم وصیت مینویسد و رضایت خانوادهاش را با یک امضا میگیرد و من هر بار او را به خدا میسپارم و امیدوارم به سلامت برگردد و اگر این امیدواری نباشد شاید همسرم هم نتواند تحمل کند. شوهرم دوست دارد پسران ما مانند حاج قاسم سلیمانی بدرخشند.»
او ادامه داد: «هر کجا که صحبتی از نیروی دریایی ارتش است افتخار میکنم که همسر من هم در همین نیرو خدمت میکند. هر وقت فرماندهی از نیروی دریایی را در تلویزیون نشان میدهند من هم خوشحال میشوم. واقعا اسم ارتش باعث افتخار است و شوهرم دوست دارد ۲ پسرمان هم در ارتش باشند و موفق شوند و درس بخوانند و مانند حاج قاسم سلیمانی بدرخشند و دست مردم را بگیرند. پسرم ناراحتی قلبی دارد. زندگی سخت است و من سعی کردهام که در زندگی بهخودم تکیه کنم اما زندگی را با همه سختیها دوست دارم و احساس خوشبختی میکنم.»