به گزارش همشهریآنلاین این روزنامه نوشت: آقای رئیسی طی کمتر از یک ماه توانسته، یک بحران خطرناک را حل و به یک آرزو جامهعمل بپوشاند: بحران واکسن و عضویت ایران در سازمان شانگهای. علاوه بر این دو، اقدامات خوب دیگری نیز در این مدت کوتاه انجام شده مثل مهار قیمت سیمان و آهن که در ساختوساز مسکن از اهمیت بالایی برخوردارند و از آنجاییکه حل بحران مسکن نیز بنا به دلایل متعددی که پیش از این در همین ستون درباره آن نوشتهایم، جزو اولویتهاست، میتوان انتخاب آن را نیز هوشمندانه و کاملاًً درست نامید. با توجه به شرایطی که ایشان کشور را تحویل گرفته و رقبای بیاخلاقی که دست به هر اقدامی میزنند تا ایشان به نتیجه نرسند، میتوان گفت طی همین مدت کوتاه آقای رئیسی عملکرد خوبی داشته و میشود امیدوار بود اگر تلاشهایشان را همینطور ادامه دهند، اوضاع بهتر از اینها هم خواهد شد. اما سؤالی که در این یادداشت به دنبال یافتن پاسخ آنیم این است که چرا آقای رئیسی میتواند اما آقای روحانی نتوانست؟
میتوان پاسخهای گوناگونی به این سؤال داد. میتوان مثل عوامل وضع موجود، پاسخهای کاملاًً سیاسی به این پرسش داد و مثلا گفت اصلا اتفاق خاصی نیفتاده یا اگر افتاده، نتیجه تلاش دولتهای قبل بوده است. یا میتوان پاسخی منطقی و عملی به این سؤال داد. ما تلاش میکنیم پاسخهایمان منطقی و علمی باشد. بخوانید:
۱- یکی از ویژگیهای برجسته دولت آقای رئیسی که حتم داریم در موفقیت ایشان تأثیر زیادی داشته، بیتوجهی به حاشیهسازها و شیطنتهای عوامل وضع موجود است. اگر بنا باشد به همه حاشیههایی که برای ایشان ساخته میشود واکنش نشان داد، زمانی برای کار کردن باقی نخواهد ماند. بهترین پاسخ به حاشیهسازها، کار کردن است. تردید نداشته باشید از همان روز اول تشکیل دولت سیزدهم منتظرند دولت ۱۰۰ روزه شود تا، از ایشان کارنامهای بخواهند که خود طی ۲۹۲۰ روز (۸ سال) نتوانستند حتی به آن نزدیک شوند. یکی از مشکلات بزرگ سیاسی در ایران این است که، انرژی زیادی از مدیران بابت پاسخ دادن به حاشیههای بیاساس خرج میشود. در این کشور جریانهای سیاسیای داریم که از فرصت هم، بحران میسازند! باور نمیکنید؟ حل بحران واکسن یا عضویت در سازمان شانگهای مگر فرصت نیستند؟ چند روز است در تلاشند، این فرصتها را ناچیز جلوه داده یا به شکلی درباره آن موضع بگیرند که، نتیجه بشود، چیزی جز آنچه هست؟! همه جای دنیا معمولا دعوایی اگر بین جریانهای سیاسی به وقوع میپیوندد، بر سر شکست یا ناکامی است. اینجا برخی از دل پیروزی و موفقیت، دعوا و حاشیه میسازند. بیاعتنایی به این حاشیهسازان و ادامه کار با همین روحیه و سرعت، قطعا یکی از دلایل موفقیت آقای رئیسی است. «موفقیت» نتیجه طبیعی «تلاش و زحمت» است. دولت سیزدهم لااقل تا امروز نشان داده، مرد کار و تلاش و عمل شبانهروزی است حتی روزهای جمعه. چنین روحیهای، گم شده بزرگ دولت قبل
بود.
۲- باور قلبی به اینکه دنیا، فقط آن سه چهار کشور بدعهد کذاب نیستند، یکی دیگر از دلایل مهم موفقیت دولت سیزدهم است. به تحولاتی که این روزها بین آمریکا و متحدان نزدیکش رخ میدهد نگاه کنید! اینکه امروز افغانستان در چنگال طالبان است، بزرگترین دلیل بر این است که، آمریکا کشوری نیست که بتوان به آن نزدیک شد، چه رسد به اینکه بتوان به آن اعتماد کرد. یا توافقنامه امنیتی «آکواس» که به قول فرانسویها، خنجری بود که آمریکا از پشت به کمر متحدان خود زد، یکی دیگر از دلایلی است که نشان میدهد آقای رئیسی راه را درست و دولت قبل راه را اشتباه رفته است! وزیر خارجه فرانسه همین چند روز پیش گفت آمریکا کشوری دروغگو، دورو و فرصتطلب است که نمیتوان به آن اعتماد کرد و آن یکی رسانه فرانسوی نیز در واکنش به این خیانت نوشت «بایدن همان ترامپ است، بدون توییتر.» چرا راه دور برویم. وضعیتی که امروز در آنیم و آقای رئیسی چند هفتهای است تلاشها برای برونرفت از آن را آغاز کرده، مگر نتیجه تلاشها برای نزدیکی به غرب و حل مشکلات توسط غربیها نیست؟ نتیجه اینکه کشوری مثل فرانسه بیاید و برای جوانان ایران شغل ایجاد کند؟! باور اینکه در دنیا ۱۹۵ کشور وجود دارد و آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان فقط ۴ کشور هستند، از جمله دلایل موفقیت دولت آقای رئیسی است!
۳- کتاب «سقلمه» (که برخی آن را تلنگر هم ترجمه کردهاند)، کتابی است راجع به اقتصاد رفتاری. «ریچارد تیلر» برنده نوبل اقتصادی و همکارش «کاس آرسانستین» در این کتاب میگویند، گاهی برخی معضلات و بحرانهای بعضا حتی بزرگ، راهحلهای کوچکی دارند و برای حل آنها نیازی به «اجبار» یا «کارهای سنگین عمیق و پیچیده» نیست و با یک تلنگر کوچک اما حساب شده، میتوان حلشان کرد. حساب شده به این معنا که این تلنگر چه زمانی، با چه زاویه و چه شدتی باید زده شود تا معضل حل شود. گاهی این تلنگر، که به کوچکی یک تماس تلفنی است میتواند معضلی به بزرگی کمبود شدید واکسن را در میانه تحریمهای شدید علمی و دارویی حل کند! نویسندگان این کتاب، کسی که این تلنگر را میزند «معمار انتخاب» Choice Architect نامیدهاند.
آقای رئیسی تا اینجای کار نشان دادهاند، معماران انتخاب خوبی بودهاند و قطعا این مسئله در موفقیت ایشان موثر بوده است.
۴- پاسخهای دیگری نیز میتوان برای این پرسش یافت مثل، استفاده از ظرفیتهای عظیم داخلی و منطقهای بر زمین مانده، رفتن عوامل بحرانساز، ته کشیدن تحریمهای غرب و کماثر شدن آنها، خروج اقتصاد کشور از شرایط شرطی شده با برجام (که تمام تلاش غرب و غربزدهها، شرطی کردن مجدداًً آن به برجام و مذاکره است). ما فکر میکنیم طی این چند هفته، آنچه باعث کسب آن چند موفقیت بزرگ شد، دلایلی است که برشمردیم و یکی از مسائلی که میتواند این روندِ مثبت را کُند یا حتی متوقف کند، اعتنا کردن به سرو صداهای عوامل این بحرانهاست. آنها نمیخواهند رئیسی موفق شود و برای این نخواستن دو دلیل مهم دارند. یک: موفقیت آقای رئیسی یعنی شکست راه و روش آنها. دو: آقای رئیسی نماد انقلاب و روش مدیریت ایشان انقلابی است. پیروزی ایشان در انتخابات هم به معنای بازگشت کشور به ریل انقلاب است. مسئلهای که، فلسفه وجودی برخی از این جریانهای سیاسی، جلوگیری از وقوع آن است! بنابر این آنها تمام تلاششان را خواهند کرد تا آب خنک از گلوی دولت سیزدهم پایین نیاید. قبلاًً گفتهایم و اینجا بهدلیل اهمیت آن دوباره تکرار میکنیم: «عوامل وضع موجود»، بزرگترین چالش آقای رئیسی هستند، حتی بزرگتر از «وضع موجود» و بهترین استراتژی حال حاضر برای مهار آنها، بیاعتنایی به آنها در کنار کار و تلاش شبانهروزی و صدالبته «معماری انتخاب» است، یعنی همان که تا امروز بوده است.