حامد بهداد بازیگر شناخته‌شده درباره حاشیه‌های به وجود آمده پس از به اشتراک گذاشتن پستی اینستاگرامی در مورد شهریار از صفحه علی شمس، نویسنده و کارگردان شناخته‌شده تئاتر توضیح داد. 

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خبرآنلاین او در توضیح چنین نوشته است: 

«اخیرا  نوشته‌ای درباره ادبیات و روز ملی شعر و شاعر به اشتراک گذاشته‌ام که صد حیف بی که بدانم، مطلبم از سوی یکی اقوام، در حمایت از توهین به شهریار شاعر استنباط شده است که صادقانه باید بگویم خبر از سر منشاء این اتفاق نداشتم و نمی‌دانستم موضوع با اهانت به برخی هم‌میهنان عزیز و شهریار ادیب شکل گرفته است. فقط گمانم این بود که گروهی دیگر درباره شعرای مورد علاقه‌ام چون حافظ و مولانا می‌گویند و آن روز خاص را برای آن‌ها متناسب می‌دانند. دیگر نکته که برایم در آن نوشته جلوه کرد و باعث شد آن را به اشتراک بگذارم این بود که چرا به جای تاریخ مرگِ بزرگانِ سرزمینم، روز تولدشان را مناسبات فرهنگی‌مان قرار نمی‌دهیم.

حال در این میانه بی‌خبر از همه‌جا در حالی که خیل ناسزا به سویم روانه است از جانب دوستی تماس داشتم مبنی بر این که این مطلب را چرا به اشتراک گذاشته‌ای و داستان از این قرار است. خب طبیعی است که ابتدا غافلگیر شدم. یعنی چه؟! این چه کاری بود؟ یعنی من اهانت را تایید می‌کنم؟ یعنی منظورم شکستن دل و ذهنیت مردم است؟ آخر می‌شود؟ داریم؟ من؟! این حرف‌ها کدام است؟ این قومیت و تعصب‌ورزی‌ها کجا و کی کارساز بوده؟ این حرف‌ها باطل است. هنرمندانه نیست. دور از شأن آدمی است. من جانم برای این خاک و مردم و هر آن‌چه که باقی مانده است می‌رود. مولوی، فردوسی، سعدی، ایرج، شهریار، حافظ و خاقانی برای همه است. آذربایجان از ماست و خراسان از شما. چه تفاوت دارد؟ وجب به وجب این خاک خانه است. آخر من دلدارم کجا می‌توانم عزیزانم را برنجانم؟ آن‌چه دارم جمله از محبتی است که مردم داده‌اند. حال آن را یک‌شبه به باد دهم؟ هرگز! من این زبان و قومیت و مذهب را همه در گرو عشق و صفا می‌بینم. پس چگونه می‌توانم احساس هموطنانم را جریحه‌دار کنم و بر دردشان بیفزایم؟  خیر! هنوز مرا نشناخته‌اید! عشق به شما و این وطن کار مرا ساخته است. من این نقد را به هیچ نسیه نخواهم باخت. کدام ترک، کدام لر، کدام بختیار و کرد و بلوچ؟! همه یکی است. خیر! بنده هیچوقت هیچ توهینی به هیچ کسی را تأیید نخواهم کرد.

حرف آخر. یکی بگویم بخاطر بسپار! همین چندی پیش که خوزستانی از بی‌آبی و تشنگی، وامانده از همه جا به امان آمده بود با خود گفتم خدایا چرا تبریزی‌ها حرفی نمی‌زنند؟ فردا خبر آمد که تبریز تعصب برادران عرب و خوزستان را می‌کشد. آخر من این‌ها را با چه برابر کنم؟ این‌ها را چه کنم؟ چگونه نگویم؟ خیر آقا! مرا نشناخته‌اید! بد اگر گفته‌اید بی‌فایده است. من شما را عاشقم.» 

برچسب‌ها