اما اکنون علاوه بر ایران، روسیه، ونزوئلا و نیجریه و کشورهای متعدد دیگری، همگی این طلای سیاه را ملی اعلام کردهاند، ولی باید حقیقت را پذیرفت؛ اقتصاد تکپایهای نمیتواند دوام آورد. از طرفی، این اقتصاد نه مشخصات اقتصاد لیبرال غرب و نه سوسیالیسم و حتی کمونیست شرق را دارد.
روزگاری بود که منابع نفت دنیا در دست 7شرکت بزرگ نفتی اکسان، بریتیش پترولیوم، توتال، شورون، شل و فیلیپس قرار داشت.
اکنون شرکت انی ایتالیا هم به آنها اضافه شده و 8 برادران را تشکیل دادهاند. نگاهی موشکافانه، تفاوت هزینه قبل و بعد از ملی شدن نفت را برای شرکتهای صاحب نفت به تصویر میکشد.
در گذشته، شرکتهای چند ملیتی بهدلیل نیاز به تداوم تولید، بخش مهمی از سود سالانه خود را (تا 30درصد) به اکتشاف و پژوهش اختصاص میدادند، ولی اکنون این وظیفه بهعهده کشور صاحب نفت افتاده و اکنون آنها کمتر از 3درصد سود خود را به اکتشاف اختصاص میدهند.
نباید فراموش کرد که همین شرکتهای نفتی بودند که روزی حتی هزینه کودتا در ایران را میپرداختند تا شاه پهلوی را به قدرت بازگردانند. ولی در حال حاضر با چرخشی 180درجهای فقط بهدنبال حفظ منافع خود و وضع قوانین مالیاتی بر مصرف فراوردههای نفتی هستند تا از این راه بیشتر به ثروت خود بیفزایند.
به جز نفت خاورمیانه و دریای شمال و... که هزینه اکتشاف نسبتا متعادلی دارند، نفت سایر مناطق از جمله نفت شنی شمال آلبرتا در کانادا هزینه گزافی برای استخراج دارد که با وضع قوانین مالیات بر مصرف هزینه اکتشاف را در حقیقت از مصرفکنندگان دریافت کرده و در ذهن مردم مالیاتدهنده همچنین القا میکنند که تولیدکنندگان نفت آن را گران عرضه میکنند.
بنابر گزارش مدیر اجرایی شرکت اکسان این شرکت با کاهش 600هزار بشکهای تولید در روز، به سودی معادل 44میلیارد دلار خالص در 3ماهه اول سالجاری میلادی دست یافته است.
سؤال این است که چه رابطهای میتواند بین کشف نکردن نفت توسط شرکتهای چندملیتی، کاهش تولید و افزایش سود آنها وجود داشته باشد؟
کلید جواب در چرخش دیدگاه و عملکرد شرکتهای نفتی است. افزایش قیمت نفت از یک سو، منافع نجومی به جیب آنها سرازیر میکند و توانایی مالی آنها را برای ایجاد فرصت کشف و استخراج منابع جدید نفتی گرانقیمت افزایش میدهد و از سوی دیگر تزریق دلارهای نفتی نجومی به اقتصاد کشور دارنده نفت، تورمی بیسابقه در آن کشورها ایجاد میکند.
باید پذیرفت در دنیای کنونی، عرضه و تقاضای نفت نقش چندانی در تضمین قیمت و سود شرکتهای چندملیتی ندارد و آنچه در این معامله مهم است، پیوند انحصار با مقتدران خودکامه در کشورهای نفتخیز است که سود شرکتهای چندملیتی را همواره تضمین مینماید.
متأسفانه اکنون نفت جای آب و زمین سنتی ما را گرفته و با تشکیل این اقتصاد تکپایهای روز به روز و هر چه بیشتر در این ورطه گرفتار میشویم و تنها راه نجات، استفاده از فرصت انتقال اقتصاد به چرخه تولید است.
مگر ما نمیتوانیم همچون چین عمل کنیم؛ چینی که نفت ندارد و بزرگترین واردکننده آن است، اما توانسته با اجرای برنامه دقیق اقتصادی مبتنی بر تولید به رشد اقتصادی شکوفا دست یابد که افکار همه جهان را به شگفتی واداشته است.
پیشرفت و توسعه، درختی نیست که بتوان آن را یکباره کاشت و زیر سایهاش نشست، بلکه فرایندی است دائمی که محتاج تلاش مستمر است.