به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، نشست تخصصی با موضوع "مشارکت اجتماعی اقشار و هویت ملی در جنگ تحمیلی" با همکاری سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس برگزار شد. در این نشست سمیهسادات شفیعی، جبار رحمانی و مرتضی قاضی به بیان دیدگاههای خود نسبت به این موضوع پرداختند.
در زیر گزارش این جلسه را میخوانید:
توصیف زیبای رهبر معظم انقلاب از همکاری همه اقشار در دفاع مقدس
مرتضی قاضی: در ابتدای جلسه میخواهم سخنان خود را با بیانات سال گذشته رهبر انقلاب بهمناسبت چهلمین سالگرد شروع جنگ آغاز کنم. ایشان فرمودند؛ "در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدلسازی جدیدی انجام گرفت. نحوه حضور مردمی یک نحوه شگفتآوری است و بر اساس این حضور، بُروز استعدادها [است] که حالا من مختصری درباره هر کدام از اینها عرض میکنم؛ اوّلاً همه آحاد ملّت ایران، آنهایی که مایل بودند در این عرصه شرکت کنند، هر که بود، هر چه بود، توانست در یک شبکه زنده، کارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا کند. فرض بفرمایید یک رزمنده سیزده چهارده ساله که حالا مثلاً با دستکاری در شناسنامه موفّق شده بود خودش را به جبهه برساند، جایش مشخّص بود؛ یعنی میتوانست جای خود را پیدا کند، بیکار نمانَد؛ یک پیرمرد هفتادساله هم که میرفت جبهه، او هم همین جور؛ او هم میتوانست کار خودش را پیدا کند. یا فرض بفرمایید یک دختر دانشآموز هشت نُه ساله، ده ساله ـ دبستانی ـ که میخواست در این کار، او هم شرکت کند، جای خودش را پیدا میکرد؛ برمیداشت نامه مینوشت به برادر رزمنده ناشناس و این نامه را در بستههای غذایی و هدایای مردمی که میفرستادند میگذاشت و میفرستاد.
یک بانوی محترم هم میتوانست با چرخ خیّاطیِ خودش، با وسایل طبخ خودش، با مربّاسازی خودش، با ترشی انداختن خودش، با نان پختن خودش، با لباس شستنِ خودش به پشت جبهه کمک کند. بنده در اهواز رفتم یک نقطهای را دیدم که جمعیّتی از بانوان و زنهای محترم آنجا جمع شده بودند و لباسهای چرک رزمندگان را میشستند؛ یعنی همه میتوانستند جای خودشان را پیدا کنند و مشغول بودند. پزشک جرّاح مشخّصاً میتوانست آنجا حضور داشته باشد و حضور داشت و ما دیدیم. کاسب جزء، روحانی مسجد، کارگر کارخانه، شاعر و سرودخوان، راننده و صاحبکار و ریختهگر، کشاورز روستایی، کارمند اداری و انواع و اقسام گروههای مردمی میتوانستند در این شبکه عظیم مردمی حضور پیدا کنند؛ این یک مدل جدید بود، این در دنیا هیچ سابقهای ندارد؛ هیچ جا ما [نمونهاش را] نخواندهایم و نشنیدهایم. [درباره] جنگهای فراوان، کتابهایشان، فیلمهایشان درآمده، ما هم خیلی از این قبیل چیزها را خواندهایم، مطالعه کردهایم [امّا] نمونه چنین بسیج مردمی عظیمی اصلاً وجود ندارد، این مدل جدید بود؛ مدلسازی جدید که همه میتوانستند همکاری کنند، همه میتوانستند همافزایی کنند همه [کمک] میدادند. "
"هویت ملی" یعنی ظهور صنعت و هنر همه اقشار در دفاع مقدس
ما در مرکز اسناد درباره نقش همه اقشار مختلف در دفاع مقدس کار میکنیم، از پزشکان و جراحان بگیرید تا عکاسان و دانشآموزان و...، فقط اینگونه نبوده است که اسلحه به دست گرفته و به جبهه رفته باشند، بلکه توانستند کار ویژهِ صنعت و هنر خودشان را به منصه ظهور برسانند، علاوه بر این با نوآوری و خلاقیت توانستند گرهی را باز کنند، برای مثال صنعتگر ما توانسته است با استفاده از فکر و خلاقیتش کالایی را تولید کند که ما تحریم بودیم و نمیتوانستیم آن را وارد کنیم، اینها عناصری از هویت ملی هستند که توانسته است در کارویژه اقشار مختلف بروز و ظهور پیدا کند، این مسئله موضوع گفتوگوی امروز ما خواهد بود.
سمیهسادات شفیعی: تخصص من جامعهشناسی زنان است و در طول ۲ دهه گذشته روی نقشآفرینی و مشارکت زنان متمرکز بودهام که یکی از این دورهها دهه ۱۳۶۰ و جنگ است.
زنان در جنگ موقعیت اقتصادی نداشتند اما ارزش افزوده تولید کردند!
سؤالی که امروز بهطور خاص میخواهم مطرح کنم این است؛ زنان در روایت ملت ما از جنگ در کجا قرار دارند؟ هر زمانی که به جنگ تحمیلی فکر میکنیم چهنگاهی نسبت به زنان داریم؟ دقت داشته باشید که خیلی از زنان که در جنگ شرکت کردند موقعیت اقتصادی نداشتند، زنان خانهدار یا امدادگری بودند که اثرگذاری اقتصادی نداشتند اما فعالیتشان منجر به ارزش افزوده، تولید کالا و یا خدمات شده است. بخش دیگر بحث امروز ما مربوط به هویت ملی است، در حقیقت علاوه بر اینکه میخواهیم نقش زنان در جنگ را مشخص کنیم میخواهیم ببینیم؛ در مختصات هویت ملی، زنان در کجا قرار دارند و بهصورت مشخص در جنگ در کجا قرار دارند؟
اگر هویت ملی را باور مشترکی بدانیم که اعضای یک گروه دارند و براساس همان به یکدیگر متصل میشوند تا زندگی مشترکی را تداوم بدهند، با نوع بسیار ویژه و متمایزی از هویت ملی در دوره دفاع مقدس مواجهیم که در آن، زنان بسیار پرشور و مطالبهگر حاضر شدهاند. بخشی از این موضوع بهدلیل فضایی است که انقلاب اسلامی با خود بههمراه داشت و اگر بخواهیم ریشهشناسی بکنیم به دهه ۱۳۵۰ برمیگردد که قشری از زنان تحصیلکرده حضور داشتند که وارد دانشگاه شده بودند، همین موضوع باعث مشارکت اجتماعی زنان در رویدادهای منتهی به انقلاب شد.
برخی علما جایگاه زن را در عرصه خصوصی میدانستند، اما خوانش امام خمینی از زنان متفاوت بود
در جریان انقلاب، بهنظر میرسد خوانش سیاسی که امام خمینی از نقش زنان داشتند بسیار تأثیرگذار بوده است. سخنرانیهایی که ایشان درباره نقش زنان در آینده نظام سیاسی داشتند بسیار تعیینکننده بود، همین باور منجر به این شد که زنان هم با رعایت حدود شرعی میتوانستند کنار مردان نقشآفرینی کنند و وارد فعالیتهای اجتماعی سیاسی شوند. با اینکه برخی از علما همچنان جایگاه زن را در عرصه خصوصی میدانستند اما امام خمینی از حضور زنان در هواداری انقلاب استقبال کردند و همین چراغ سبز باعث شد که آنان با همه توان به عرصه بیایند. زنان این توشه بزرگ را همراه خود آورده در بزنگاههای مختلف استفاده کردند، دفاع مقدس یکی از همین مقاطع خاص بود، البته کنار آن باید به مقاطع مهم دیگری نظیر جهاد سازندگی، غائله کردستان و... اشاره کرد.
در طول چند سال گذشته تمرکزم روی ۲ گروه بزرگ از زنان بوده است؛ یکی فعالیت کمکرسانی به جبههها که شامل انواع و اقسام فعالیتهای تدارکاتی بوده است که در کتاب «بیستون عشق» مورد اشاره قرار دادم، بخش دوم نیز زنان امدادگر است، از نظر من این ۲ طیف اصلی از نظر قشر اجتماعی شامل اقشار وسیعی بودند، یعنی در زمانی که مردان راهی میدان رزم شدند، زنان نیز بخش بزرگی از این حوزهها را پوشش دادند.
نکته قابلتوجهی که وجود دارد این است که فعالیت بخشی قابلتوجه از این زنان داوطلبانه بوده است، در حقیقت بخش قابلتوجهی از کسانی که بهعنوان امدادگر آموزش دیدند و عازم جبهه شدند و هم کسانی که بهصورت تخصصی در این زمینه فعالیت میکردند، داوطلب بودند. آنان مجنونهایی بودند که دوست داشتند عاشقانه فعالیت کنند، برای مثال خانمی را داریم که کارمند بانک بوده اما چون در سالهای پیش از انقلاب در تیم بهداشت خدمت کرده و کار امدادگری بلد بود، در گروههای اضطرار مشغول به کار شد، بدون آنکه حتی حق مأموریت دریافت کند، بنابراین دقت داشته باشید که ما درباره کسانی حرف میزنیم که بخش عمدهای از آنان حتی دستمزد هم دریافت نمیکردند.
نکته مهم اینجاست که فعالیت خانمها دارای ابعادی است که در ایجاد هویت ملی و انسجام ملی تأثیرگذار است، برای مثال در بعد اجتماعی، زنانی را میبینیم که هر روز در مساجد و پایگاههای بسیج جمع میشدند و همین موضوع باعث میشد که داستانهای همدیگر را بشنوند، دردها و آلامشان را با یکدیگر در میان بگذارند و با خواندن دعاها به سلامت روانی برسند، علاوه بر این، گردهمایی این زنان کمک میکرد که انتقال ارزشها صورت گیرد، همه اینها نشاندهنده همگرایی و انسجام است.
در بعد سیاسی، ارزشهای نظام سیاسی ترویج میشده و پایبندی به آن بالاتر میرفته است، مراسمات تشییع یکی از همین نمونههاست، در عکسهایی که از این مراسمات گرفته میشده است میبینید که حجم بزرگی از تشییعکنندگان پیکر شهدا، زنان هستند.
پشتصحنه صفهای کامیون کمکهای مردمی به جبهه زحمات زنان قرار داشت
در بعد اقتصادی، کار زنان در حیات جنگ بسیار مؤثر بوده است، شما فقط صف کامیونهایی را میبینید که محصولاتی را برای جبهه با خود آوردهاند، اما در پشت صحنه این کامیونها فعالیت شبانهروزی زنان قرار داشته است، حتی بعضی از این بانوان بهصورت دوشیفته کار میکردند که بنده در کتاب «بیستون عشق» نمونههایی از اینها را آوردهام، برای مثال در گزارشات آمده است که ۱۰ کامیون از اجناس از استان قم راهی جبههها شد، در حالی که فعالیتهای کنشگرانه زنان که منجر به این محصول شده است، دیده نمیشود. دقت داشته باشید که در طول جنگ، خیلی از بانوان کارآزموده شدند، چرا که به ایشان اعتماد شد و خودشان هم نهادههای شخصیتی داشتند، در نتیجه فعالیتشان بعداً هم ادامه پیدا کرد و در قالب مؤسسات خیریه همچنان پویا ماند.
علاوه بر این، خانمهایی که در نقش بهداری رزمی وارد شدند، بسیار تأثیرگذار بودند، برای مثال بخشی از این زنان وظیفه توزیع مجروحین براساس امکانات را بهعهده داشتند که بهخوبی توانستند از پس این کار بربیایند، آن هم در شرایطی که تنها فکس و تلفن را در اختیار داشتند. در نهایت میبینیم که در دهه ۱۳۶۰ با حضور پررنگ زنان، به ملتباوری رسیدیم و هویت ملیمان بهشدت تقویت شد، با این حال معتقدم که این نقش زنان در همان دوران هم دیده نشد.
فعالیتهای هویتبخش زنان در جنگ "خیلی زود" فراموش شد
برخلاف فعالیتهای هویتبخش که زنان در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشتند، اما این نقش با گذر زمان فراموش و یا حتی کماهمیت شد، یعنی وقتی امروز من بهعنوان یک محقق برای بررسی نقش زنان اقدام میکنم به من میگویند "حیف است که وقتت را روی این موضوع بگذاری. "! انگار که این زنان برای سرگرمی و یا وقتگذرانی دور هم جمع میشدند.
ماجرای ستاد مردمی که مادر شهید طهرانی مقدم راه انداخت
در این جلسه درباره شهید طهرانی مقدم صحبت شد، ما درباره شهید طهرانی مقدم میدانیم اما درباره مادر ایشان نمیدانیم. مادر ایشان یکی از افرادی است که ستاد بسیار بزرگی را راهاندازی کرده است، برای مثال در خاطرات ایشان میخوانیم که یک کامیون پر از هویج در منزل ایشان خالی میشود و ظرف ۲ـ۳ روز مربا برای جبههها تهیه میشود.
بازنمایی زن در دفاع مقدس شخصیتی پرشکوه اما تکراری است
نکته تأسفباری که وجود دارد این است که علیرغم اینکه خودشان نقششان در آن دوران را بسیار سازنده میدانند اما در انتقال این ارزشها به جامعه موفق نبودند؛ چرا که جامعه این ارزشها را بهتدریج کمرنگ کرده و بدان اهمیت نداده است، حال باید پرسید؛ چهکسانی عامل اجحاف در حق این زنان بودند؟ شاید بخشی از آن تحتتأثیر سیاستگذاری فرهنگی بوده باشد. ما در بازنماییمان از دفاع مقدس، نقش زن را به چند شخصیت تکراری و البته پرشکوه تقلیل دادهایم در حالی که خیلی از زنان عادی را که کنشگر این عرصهها بودند نادیده گرفتیم، از سویی دیگر، در بازنمایی خود واقعیت را نشان ندادهایم، برای مثال وقتی با یک خانم پرستار صحبت کردم به من میگفت؛
آیا فیلم سفر به چزابه را دیدهای؟، گفتم؛ بله، گفت؛ دیدی که پرستار چقدر بیحوصله است و کم آورده است؟ ما اصلاً اینگونه نبودیم! حتی اگر مجروح میگفت که وقت اذان است و مرا بهسمت قبله بچرخان میگفتم «چشم!».
اگر بهروز افخمی میدانست پرستاران دفاع مقدس چه کردند، فیلم "شوکران" را نمیساخت
در حقیقت نتوانستیم این نگاه دلسوزانه، مادرانه و مشفقانه را بهخوبی در بازنماییهایمان نشان بدهیم. بهصورت مشخص میگویم که اگر آقای افخمی میدانست پرستاران ما در هشت سال دفاع مقدس، در حصر آبادان، در سرپلذهاب و... چه کشیدهاند، حتماً فیلم «شوکران» را نمیساخت که زیست متفاوتی از یک پرستار را نشان بدهد. بنده در کتاب «زهره حریف ماه شد» که بزودی منتشر میشود، مصاحبههای عمیقی داشتم و با بازخوانی ۴۰ کتاب، خاطرات زنان بهداری رزمی این نقش را مورد واکاوی قرار دادم.
اگر خاطرتان باشد فیلم «شوکران» باعث شد که در اوایل دهه ۱۳۸۰ عدهای از پرستاران اعتراض کنند، همه اینها نشان میدهد که شخصیتهای فرهنگی و تولیدکنندگان هنری ما با این حوزه ناآشنااند که البته باید پرسید؛ چه اتفاقی افتاده است که تا این اندازه از این حوزه فاصله گرفتند؟
نقش اقتصادی زنان در جبههها اصلاً بیان نشد
بهعنوان مثالی دیگر، در دهه سازندگی اعلام کردیم که کار، دیگر مردانه است و زنان به حوزههای کاریشان یعنی خانه و خانواده برگردند، تنها حوزهای که خانمها در آن باقی ماندند، خدمات است و از دیگر حوزهها نظیر اقتصاد بیرون رفتند. اگر ما نشان داده بودیم که این زنان در دهه ۱۳۶۰ چگونه چرخهای اقتصاد را چرخانده بودند، چگونه همسر جانباز بودند، در برابر مشکلات اقتصادی دهه ۱۳۶۰ تاب آورده بودند و در مسجد محل هم حاضر میشدند، در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ این بلا سر زنان نمیآمد. بهنظرم تصمیمگیران اقتصادی ما عملاً چشمشان را بهروی زنان بستند، به نقش مهم زنان اعتراف میکردند اما کاری انجام ندادند که خود همین زنان به کنشگریشان افتخار کنند.
بگذارید مثالی جالب بزنم؛ خیلی از بانوان اعتقاد داشتند که رزمندگان نباید قند بیکیفیت کارخانهای بخورند بلکه باید مثل بقیه کلهقند بخورند، به همین دلیل قند میشکستند و به جبهه میفرستادند، همچنین سرکه خانگی میانداختند، همه این کارها برای این بود که رزمندگان را مثل پسر خودشان میدانستند، اما این خلوص را بهخوبی بازنمایی کردهایم، بازنماییها از این اتفاقات منفرد و تکتک است و جای تأسف دارد.
کتاب «حوض خون» نشان داد که جامعه نیز به شیرزنان ایرانی تکیه میکند/ تصویری متفاوت از استواری و راستقامتی
جبار رحمانی: درباره موضوع مهمی صحبت میکنیم. جنگ هشتساله جامعه را بهمدت زیادی درگیر خود میکند و بهدلیل موقعیت منحصر به فرد آن همه اقشار جامعه درگیرش میشوند، بنابراین باید گفت که همه اقشار جامعه بهشیوههای مختلف متأثر از جنگ میشوند؛ از کسانی که در خط مقدم میجنگیدند بگیرید تا کسانی که در خانهشان از بمباران ترس داشتند.
دقت داشته باشید که هویت ملی چتری است که همه اقشار در آن قرار میگیرند. این دستهبندی میتواند براساس شغل باشد، میتواند براساس جایگاه اجتماعی باشد، میتواند براساس جنسیت باشد که خانم دکتر شفیعی به موضوع نابرابری جنسی در بازنمایی جنگ بهخوبی اشاره کردند و ...
تصویر ما از دفاع مقدس مردی با "لهجه تهرانی، شیعه و حزباللهی" است
اگر با این مفروضات سراغ جنگ برویم و خاطرات روزمره خود از آن را دنبال کنیم، به تصویری میرسیم؛ این تصویر چگونه است؟ مردی با لهجه تهرانی، شیعه و حزباللهی است که در دفاع مقدس حضور دارد، در حقیقت بقیه اقشار از این بازنمایی حذف شدهاند، البته در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ این مرد، عمدتاً میانسال بود اما اخیراً جوانتر شده است، معمولاً غیرمردها دیده نمیشوند، لهجههای غیرتهرانی همیشه آدمهای سادهلوح حاشیهای جنگ هستند که فقط برای بامزه کردن تصویر در آنجا حضور دارند، غیرشیعهها تقریباً نیستند، شهدای غیرایرانی هم دیده نمیشوند و همچنین غیرحزباللهیها یعنی کسانی که فقط براساس علقه وطنیشان به جبهه رفتند، دیده نمیشوند.
در کلیشهای از رزمنده ماندهایم
مهمتر از همه این است که وجوه غیرمقدس جنگ نیز سرکوب شده است، وقتی این تصویر به این حد تقلیل داده میشود، دیگر خبری از تنوع و زیبایی بزرگ که همراه با افتوخیزها بوده است دیده نمیشود و همه چیز به گروهی خاص با ذائقهای خاص تقلیل پیدا میکند، اگر هم افراد دیگری حضور دارند در حاشیه آنان قرار میگیرند، برای مثال خانمها در حاشیه جنگ قرار دارند. جنگ قابلیتهای بسیاری داشت تا همه جامعه را کنار هم بیاورد که در طول جنگ میبینیم همه اقشار برای دفاع از وطن کنار هم قرار میگیرند اما این تقلیلیافتگی باعث شد که تصویری حداقلی از جنگ داشته باشیم و نکته بدتر این است که این تصویر ایستا شده است، در حقیقت هنوز در کلیشهای از رزمنده ماندهایم.
سؤال اصلی این است؛ امروز چه بازنمایی از کسانی داریم که رزمنده شدند و ایثار کردند؟ این بازنمایی در دورههای مختلف چه تغییری پیدا کرده است؟ تاکنون مطالعات زیادی در این حوزه رخ نداده است، چرا که همیشه فرض کردیم نظام معنایی جنگ ثابت است. بهنظرم مسئله بر سر موقعیتی بغرنج است؛ جنگ فرصتی بود که جامعه انسجام پیدا کند و نظام سیاسی مستقر شود، اما تقلیل تصویر این پدیده به گروه و روایتی خاص باعث شد که این قابلیت انسجامبخشی تا حد زیادی از دست برود. انگار که اگر الآن جنگ بشود باید حزباللهیهای شیعه به جنگ بروند، آیا مسیحی و اهلسنت کشورمان کاری نمیکنند؟ متأسفانه تصویری از آنان در فیلمهایمان ندیدهایم، فلذا چنین سرمایه عظیمی را بهدلیل این تقلیلیافتگی ناکارآمد کردهایم.
تصویر ایستایی که از جنگ ایجاد کردهایم باعث شده است ندانیم آدمها چهزمانی از خط تصویر مقدس خارج میشوند، بر همین اساس آدمی که رزمنده است انگار که تا آخر عمرش میتواند از این رزمندگی استفاده کند؛ باید پرسید؛ رزمندگی یک شأن اخلاقی است یا شأن فیزیکال؟ اگر شأن آن اخلاقی است، وقتی از این چارچوب خارج شوید، طبعاً امتیازاتش را از دست خواهید داد اما اینگونه نیست.
بنابراین معتقدم که هویت ملی و تصویر جنگ، ۲ خطای جدی سیاستگذاری در جنگ را نشان میدهد؛ خطای اول این بود که مسئله جنگ را تقلیل دادیم. البته بنده معتقدم که از جایی به بعد سیاستهای فرهنگی ما در باب هویت ملی از اولویت اول بهسمت اولویتهای فرعی رفت. بهنظرم اگر بخواهیم از جنگ بهمثابه یک معیار برای هویت ملی استفاده کنیم، قبل از هر چیز باید از مصادره، تقلیل و ایستا شدن تصویر جنگ بپرهیزیم. اگر بتوانیم همه جامعه را در این قاب قرار بدهیم، هویت ملی شکل میگیرد.
تصویر ارائهشده از جنگ انسجامبخش نیست، طبقهبندیشده است!
نکته مهم این است که تصویر جنگ بهجای تصویری انسجامبخش به تصویری طبقهبندیکننده مبدل شده است، این موضوع در حالی است که در هویت ملی باید افراد را در یک چیز بهصورت مساوی مشترک کنیم؛ اینکه ایران سرزمین ماست و همه ما بهصورت مشترک باید از آن دفاع کنیم، سؤال اینجاست؛ آیا نسل جدید چنین قابلیتی برای چنین انسجامی دارند؟