شهری که به تعبیر بسیاری از کارشناسان از جلوههای معماری سنتی خود فاصله گرفته و نتوانستهاست آنگونه که باید با جهان جدید همگام شود. هرچند در این تغییر نیز تمام آنچه در طول قرنها به دست آورده بود را به یکباره از دست رفته دید و در پای جهان جدید قربانی کرد. تصویر فعلی تهران اصلا تصویر شهری نیست که نشانی از معماری مدرن دارد یا اصول معماری ایرانی-اسلامی بر آن حاکم است.
این شهر نه در طراحی ساختمانهایش و نه الگوهای معماری کمترین بهرهای از گذشتهاش نبردهاست و در این میان توجه به مبلمان شهری یکی از هزاران کاری است که در این شهر انجام نشده. تنها در طول سالهای اخیر و به همت مدیریت شهری فعلی کمی به مبلمان شهری سازگار با اقلیم و محیط طبیعی توجه شدهاست. اگرنه این شهر همچنان همان شهر مردمان عجولی است که در پیادهروها به هم تنه میزنند و بیعذری به راه ادامه میدهند و هنوز نمیدانند که فضای بیرونی شهر میتواند متعلق به آنان باشد.
برآمده از سنت شهرسازی ایرانی
میدان امام در اطراف عالیقاپو جلوهای از معماری شهری مدرن و بسیار به روز است. عرض 11 متری پیادهروهای این میدان این اجازه را به مردم میدهد تا به راحتی در پیادهروهای آن بر صندلیها بنشینند و فضای آرامش بخش شهری را تجربه کنند. این میدان حدود 400سال پیش طراحی و ساخته شد و پس از آن بود که شیوه معماری و شهرسازی اروپایی به تأسی از آن به پیادهروهای عریض روی آورد. در واقع آنچه امروز سخن از آن به میان میآید همان استفاده از فضای بیرونی شهر برای شهروندان و پیشهوران ریشه در معماری گذشته ما دارد. مشکل اصلی این است که تا به امروز شهرسازها و مردم، چندان نتوانستهاند تعامل درستی برقرار کنند.
آنان چندان توجهای به تجارب تاریخی ما نکردهاند. عموما پیادهروهای شهرهای ما کم عرض است. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که در این پیادهروها که حتی جای تردد آدمها نیست، بتوان صندلی گذاشت و شهروندان در آن بنشینند و فضایی آرامش بخش را تجربه کنند. بهعنوان مثال بلوار کشاورز به لحاظ شهرسازی کاری بسیار اشتباه است. وسط بلوار با عرض بسیار زیاد فضایی برای نشستن شهروندان فراهم شدهاست. این در حالی است که شهروندان برای رفتن به این بخش از خیابان باید از عرض خیابان عبور کنند و این امر خالی از خطر نیست. باید عرض وسط بلوار کشاورز به حاشیههای آن برده شود. همانطور که میدان عالیقاپو محلی است برای پیادهرو و کسبو کار شهروندان. متأسفانه شهرسازان ما بهدلیل توجه به کتابهای ترجمهای خارجی نتوانستهاند این مباحث را از سنت شهرسازی ما استخراج کنند.
در یک نگاه انتظار بر این است که به پیروی از سخنان مقام معظم رهبری شهر را باید محیطی زیبا و بانشاط برای شهروندان کرد.
ما باید کاری کنیم که مردم در تهران با نشاط ظاهر شوند. در استفاده از امکانات شهر از جمله پارکها، خیابانها، اماکن فرهنگی و هنری و بسیاری دیگر از امکانات با مشکل روبهرو نشوند.
شهرداری تهران در طول سالهای گذشته توانسته اقدامات قابل توجهی در این راستا انجام دهد. از جمله آن پیاده راه ولیعصر است که با مسطح سازی کف پیادهروها و حذف پلهها محیطی برای قدم زدن شهروندان فراهم کردهاست که با عزم جدی شهرداری امید است این روند در طول سالهای آینده بهبود بیشتری یابد و مسائل رفاهی شهروندان بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
در برزخ سنت و تجدد
در شهرهای قدیمی جلوی در ورودی هر خانهای 2 نشیمنگاه وجود داشت. نشیمنگاههایی که اگر صاحبخانه میخواست از محلهاش اطلاعی کسب کند بر آن مینشست و با عابران احوالپرسی میکرد یا اگر رهگذری از پیادهروی خسته میشد، لحظهای بر آن مینشست و استراحت میکرد.اما هنگامی که طراحی جدید شهری در کشور رایج شد، به تدریج این شیوه فراموش شد و سردرها با نشیمنگاههایشان حذف شدند. در واقع آنچه امروز در شهرهای مختلف جهان بهعنوان بخشی از موضوع مبلمان شهری مورد توجه است، در فرهنگ ما وجود داشت.
ما صندلی در کنار گذرگاهها را داشتیم و با ظهور دانش جدید از دست دادیم. این روش با فرهنگ آن موقع سازگار و اتفاقا هم بسیار قابل توجه بود.
علاوه بر آن، امروزه نمیتوان به صرف داشتن یک معبر به فکر احداث صندلی برای آن افتاد. در واقع نمیتوان الزاما به این نتیجه رسید که در همهجا محلی برای نشستن به وجود آوریم. معمولا بخشهایی مشخص از شهرها برای این امر اختصاص مییابد؛ بخشهایی که بتواند مکانی مناسب برای پیادهروی شهروندان قلمداد شود و هم از طرفی بتواند احساس آرامش به شهروندان بخشد.
نکته بسیار مهم دیگر این است که اگر توقع داشته باشیم بسیاری از مردم که در کنار خیابانها به فعالیتهای اقتصادی مشغولند با توسعه فضای کاری خود محیطی توأم با سرزندگی و جذاب به وجود آورند، کمی بیراه رفتهایم. چرا که ما هنوز حد و حدود خود را نمیشناسیم. اگر قرار باشد به رستورانها اجازهبدهند که در کنار خیابانها به فعالیتبپردازند و بخشی از خدماتشان را به عرصه عمومی شهر بکشانند، ناگهان با مسدود شدن معابر روبهرو خواهیم شد. شد که در حال حاضر و با ندادن این اجازه شاهد تجاوز بسیاری از تجار به حریم پیادهروها هستیم؛ تجاوزی که هیچ نقشی در دمیدن روح زندگی ندارند و عموما مزاحمت بیشتری را برای شهروندان ایجاد میکنند.
با توجه به این نکات باید به موضوعی دیگر هم توجه داشت؛ اینکه ما هنوز در مرحلهاول شهرسازی هستیم؛ مرحلهای که قرار است شهر براساس نیاز شهروندان ساخته شود. آنچه بهعنوان مبلمان شهری امروز در تمام جهان مورد توجه است، به مرحله سوم شهرسازی مرتبط است؛ یعنی به مرحلهای که امکانات شهری براساس شهروندان طراحی شده و شهر محیطی پاسخگو به شهروندان است و کیفیسازی در دستور کار قرار گرفته است. ما هنوز نتوانستهایم برای شهرهایمان تعریف درستی از معابر و نحوه استفاده از آن را ایجاد کنیم. چگونه میتوانیم در پی کیفیسازی فضاهای عمومی شهرها باشیم. هنوز شهروندان ما از داشتن امکانات اولیه مانند سامانه حمل ونقل عمومی مناسب، یا امکانات دیگر بیبهرهاند. آیا میتوان در این مرحله سخن از امکانات کیفی به میان آورد.
واقعیت این است که ما نه توانستهایم سنتهایمان را حفظ کنیم و نه تجدد را آنگونه که باید جذب کنیم؛ ما در برزخی زندگی میکنیم که هیچ مشخصهای نه از گذشته ما دارد و نه تصوری از آینده.