و گوشهای خسته را،
به روی هرصدای دیگری که هست،
بستهام.
دو قهوه روی میز مانده
یک کتاب.
و کیک و دستمال و آب.
بیا که قهوه سرد شد.
و قصهی خوش کتاب تو
نخوانده درد شد.
هفتهنامهی دوچرخه > مصطفی رحماندوست: کنار تو که رفتهای هنوز هم نشستهام.
و گوشهای خسته را،
به روی هرصدای دیگری که هست،
بستهام.
دو قهوه روی میز مانده
یک کتاب.
و کیک و دستمال و آب.
بیا که قهوه سرد شد.
و قصهی خوش کتاب تو
نخوانده درد شد.