پانزدهمین جشنواره سینماحقیقت با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد و واقعیت این است که مستند همچون انیمیشن جزو سینمای «مغفول‌مانده» یا «دستِ‌کم‌گرفته‌شده» در ایران است و کیست که نداند توجه ویژه به این دو گونه تا چه اندازه در رشد و ارتقای سینمای داستانگوی ما مهم و تاثیرگذار است و می‌تواند این سینما را از «تنگنایی» که اکنون به آن دچار است، برهاند.

همشهری آنلاین - نگار قلعه‌شیری: بزرگ‌ترین مشکل سینمای مستند ما این است که محلی برای عرضه مستندهای ساخته شده در نظر گرفته نشده است. این فیلم‌ها صرفا ساخته می‌شوند که اثری ساخته شود. این شاید بزرگترین دغدغه سازندگان این نوع آثار باشد که فیلم‌هایشان «مستمر» نه «فصلی» دیده شوند؛ همان دغدغه‌ای که محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی در مراسم اختتامیه جشنواره سینماحقیقت هم به آن اشاره کرد و بر آن صحه گذاشت. اینکه تلویزیون تنها برخی فیلم‌های مستند را نمایش می‌دهد و پلتفرم‌ها هم هزینه اندکی برای پخش فیلم‌ها در اختیار سازندگان آثار مستند قرار می‌دهند.

خزاعی در ادامه برای رفع این مشکل گفت باید با صنوف و برنامه‌سازان برنامه مدونی تهیه کنیم و به راهکاری برسیم تا سینمای مستند و آثار تولید شده در این حوزه بیشتر و بهتر دیده شود و پخش آنها منحصر و محدود به جشنواره سینما حقیقت و جشنواره‎‌های خارجی نشود. او در ادامه راه حلی ارائه و تصریح کرد به همین خاطر برنامه جامع اکران را تدوین کرده‌ایم تا دغدغه سینماگران مستند را در این زمینه رفع کنیم.

حقیقت این است که سینمای مستند در همه بخش‌ها دچار مشکل است. درست مانند سینمای داستان‌گو. اما مشکل سینمای مستند جدا از بخش «تولید» و «تبلیغ» در جای دیگری خود را نشان داده است و آن هم بخش «عرضه و اکران» است که ضعیفترین بخش این حلقه را نیز شامل می‌شود. در حال حاضر آثار مستندسازان به جز جشنواره سینما حقیقت که اصلی‌ترین رویداد فرهنگی حامی سینمای مستند شناخته می‌شود. در جاهای دیگر کمترین محلی از اعراب دارند به همین دلیل عمده مخاطبان سینمای مستند در حال حاضر معمولا مخاطبان جشنواره سینمای حقیقت محسوب می‌شوند اما معلوم است که پتانسیل سینمای مستند ما بسیار فراتر از ظرفیت‌های جشنواره سینما حقیقت است.

اگر حمایت «اصولی» و «برنامه مدونی برای نمایش آثار مستند» وجود داشته باشد. مطمئنا این سینما می‌تواند به خوبی مخاطبان انبوه خود را پیدا کند و به جریانی مستمر در عرصه فرهنگ تصویری تبدیل شود. مسئولان قبلی حوزه سینما، چندان اهتمامی به سر و سامان دادن به اوضاع مستند نداشتند و نتیجه این شده که تنها بخشی از تلاش مستندسازان کشور را می‌شود در جشنواره سینما حقیقت دید. یعنی به جز جشنواره سینما حقیقت هیچ «محمل» و «جایگاه دیگری» برای عرضه این نوع فیلم‌ها در طول این سالها در نظر گرفته نشده است. این گونه است که مستندسازان کشور هیچ گاه بازتاب کارهای خود را در مواجهه با مردم نمی‌دیدند و این جدا از ضرر مادی، ضربه روحی هم برای مستندسازان بود که محصول کارشان در جامعه دیده نمی‌شد.

نگاه دلسوزانه رئیس جدید سازمان سینمایی کشور بر روی این نقص در حوزه سینمای مستند می‌تواند این نوید را برای جامعه بزرگ سینمای مستند داشته باشد که تدابیری برای «دیده شدن» و «ارج گذاشته شدن» سینمای مستند، آن هم در سطح کلان اندیشیده شود.

این موضوع از دو جهت قابل اعتماد است. اول اینکه رقم تعداد مستندساز در کشور ما، رقم بسیار قابل توجهی است که «میانگین» و «عیارِ» خروجی این مستندسازان را بسیار بالا می‌برد. حالا اگر تمهیدی اندیشیده شود که این آثار بخش بیشتری از مردم را به عنوان مخاطب داشته باشند، یقینا استقبال از کار «مستندسازی» در بین فیلمسازان این حوزه و آثار ساخته شده، در بین مخاطبان افزایش خواهد یافت و همه اینها به مدد این نگاه تازه مدیران سینمایی است که می‌تواند چنین جایگاهی را برای سینمای مستند ما فراهم آورد. سینمای مستند ما می‌تواند جایگاه بهتری از آنچه امروز برخوردار است، داشته باشد. سینمای مستند ما «شور» و «شعور» را توامان دارد و «زمینه» تولید آثار «مانا» در آن فراهم است...