میخواهید از همان راهی که آمدهاید، بازگردید، نه؟! یا خطرش را بهجان میخرید؟ به تاریکی قدم میگذارید؟ اگر بهنظرتان این فکرها ترسناکاند، اما لذتبخش هم هستند، خوش آمدید! این راهرو بخشی از مرزهای قلمروی ترس است و اینجا هم رادیووحشت! صدای من و «بهزاد قدیمی»، یکی از ترسناکنویسان اینروزهای ادبیات معاصر را میشنوید.
- چرا ادبیات وحشت؟ یعنی چه شد که تصمیم گرفتید در این ژانر یا گونهی ادبی بنویسید؟
فکر نمیکنم هیچوقت تصمیم گرفته باشم داستان ترسناک بنویسم. ابتدا داستانهایی که مینوشتم طنزِ سیاه بودند. بعد از مدتی این داستانها تاریکتر شدند تا اینکه وحشتناک شدند! فکر میکنم داستانها تصمیم گرفتند که من از وحشت بنویسم. اما از کتاب «خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی» آگاه شدم که دارم وحشت مینویسم و دربارهی مختصات ژانر وحشت دقیقتر عمل کردم.
- چرا مخاطب امروز، اینقدر به ترسیدن علاقهمند است و در سینما و ادبیات، دنبال تجربهی چنین حسی است؟
همیشه اینطور بوده. آدمیزاد از تجربهی ترسِ هنری لذت میبرد؛ شاید برایش آموزنده و هیجانانگیز است. «اچ. پی. لاوکِرَفت»، پدر وحشت مدرن در ادبیات میگوید، ترس قویترین و قدیمیترین احساس بشر است و قویترین و قدیمیترین نوع ترس، ترس از ناشناختههاست.
با این نظر موافقم. ترس از بدویترین و درونیترین احساسات انسانی است. پس طبیعی است نوشتن که از این احساس و تصویر کردنش برای مخاطبان جذاب باشد.
- وحشت چگونه در دل یک داستان تولید میشود؟ یعنی چهطور میشود با استفاده از کلمات مخاطب را ترساند؟
کلمهها چیزهای عجیبی هستند. نشانههایی هستند که ما بر چیزها میگذاریم. وقتی این چیزها انتزاعی میشوند، نشانهها هم زیاد دقیق نیستند. انگار هالهای محو از معنا در خودشان دارند. وحشت از طریق اتصال این هالههای محو ایجاد میشود. وقتی شخصیتی در موقعیتی معمولی واکنشی نامعمول نشان میدهد، حرف عجیبی میزند که دوپهلوست، لغتی استفاده میکند که نامأنوس است، دروازهای در ذهن مخاطب باز میشود به آنچه ممکن است وحشتناک باشد. وحشت در ادبیات از طریق فضاسازی، توصیف و بیش از همه، تخیل نامعمولِ موقعیت ایجاد میشود.
- فضای ایرانی و بهطورکلی ادبیات فارسی از نظر پیشینه و اسطورهشناسی، چهقدر ظرفیت ایجاد قصهای دلهرهآور را دارند و چهقدر میتوان قصهای ایرانی، اما ترسناک تعریف کرد؟
فضای بومی ایران، مثل هربوم دیگری، استعداد وحشتنویسی دارد. هرجغرافیایی مختصات خودش را دارد. منِ هنرمند باید این مختصات را خوب مطالعه و درک کنم تا بتوانم تغییرش دهم و در امتدادش تخیل خلق کنم.
اسطورههای ایرانی ظرفیت وحشت را دارند و میتوانم به موجوداتی مثل «اژیدهاک»، «دیو»، «اهریمن»، «از ما بهتران»، «زار» و «دوالپا» اشاره کنم. «جن» و «آل» هم هستند. داستان «هزار و یک شب»، مملو است از صحنههای ترسناک. قصههای «سندباد بحری» (سندبادنامه) و حتی نوشتههای عارفانهای مثل «عقل سرخ» (سهروردی)، راههای بسیاری پیش پای ما میگذارند که به ادبیات وحشت بپردازیم.
- به نوجوانان عاشق ژانر وحشت چه کتابهایی پیشنهاد میکنید؟
به نوجوانان پیشنهاد میکنم کتاب ترسناک نخوانند! مگر داستان عاشقانه چه اشکالی دارد؟! گذشته از شوخی، از نویسندگان جهان آثار «ادگار آلنپو»، «هوارد فیلیپس لاوکرفت»، «استیون کینگ» و «نیل گیمن» را پیشنهاد میکنم و از نویسندگان ایرانی همنسل خودم «سیامک گلشیری»، «رامبد خانلری»، «پیمان اسماعیلی»، «مجتبی هوشیار محبوب» و البته خودم هم هستم!
سیدمحمدصادق کاشفیمفرد از کرج