اما اصلا عجیب نیست که هیچ خبری از این بزرگداشت، حتی در حد چند سخنرانی چند مولانا شناس آشنا هم نباشد؛ هر چه بود سال گذشته، در رقابت تنگاتنگ با ترکیهایها انجام گرفته است.
سال گذشته یعنی سال 2007 میلادی، که با محاسبه سرانگشتی مورخان و ادیبان ترک، درست با هشتصدمین سال میلاد مولانا جلالالدین محمد رومی برابر میشد، به پیشنهاد ترکیه سال مولوی نام گرفته بود و هرچند ابتکار عمل کاملا در دست آنها بود، اما به هر حال باعث شد مسئولان ایرانی نیز دستکم چند سخنرانی چند مولانا شناس آشنا را ردیف کنند و چند نمایش و چند کنسرت و چند تا برنامه دیگر اجرا شود و خلاصه، خلاص.
اما ترکیه که برای جذب گردشگر مولویدوست، قونیه را کعبه آمال و آرزوهای خود کرده است، قضیه را خیلی جدیتر از این حرفها گرفت و در سال 2006خبر داد قصد دارد ترجمه مثنوی معنوی را به ۲۰ زبان زنده دنیا تا پایان آن سال منتشر کند.
این، شاید آغاز پرسشهای پیدرپی بعد از آن بود که مدام مسئولان را هدف قرار میداد: ما چه میکنیم؟
توپ ترکیه چنان پر بود که هر کاری که میشد کرد، کرد؛ از تقدیم ترجمه آلمانی مثنوی به پاپ، تا پخش مستقیم برنامههای سماع و موسیقی و رقص از 48 شبکه تلویزیونی جهان، از تقدیم ترجمه انگلیسی مثنوی به زن بوش - که زن رئیسجمهوری ترکیه زحمتش را کشید - تا مشارکت در ساخت فیلم و انیمیشن با هالیوود و... حتی تا تورهای موسیقی عرفانی در سراسر جهان و نمایش لباسهای مُد مولانا. همه اینها البته به غیر از برگزاری همایشهای مختلف مولوی پژوهی و سخنرانی مولانا شناسهای آشنا بود.
در این بین یکی از پرهزینهترین، خلاقانهترین و جالبترین برنامههای ترکیه، اجرای طرح
«قطار مولانا» بود که از ترکیه راه افتاد و با گذشتن از مسیر نه چندان طولانی اروپا، از ۱۷ کشور گذشت و در ۱۱ کشور ایستاد تا به ترویج اندیشه مولانا و معرفی مکانهای دیدنی ترکیه در اروپا بپردازد.
این قطار را مرکز هنرهای نمایشی قونیه با 4 میلیون دلار هزینه و به نام «قطار فرهنگی عشق و بردباری مولانا» به راه انداخت و به این شکل توانست هم مولانا و هم کشور ترکیه را از طریق موزهها، عکسها، نمایشگاههای چند رسانهای، مراسم سماع و کنسرتهای اشعار مولانا به خوبی و بهصورت کاملا همهگیر معرفی کند.
این قطار جادویی و شگفتانگیز که بیشتر یادآور انیمیشنهای دوران کودکی است، 14 واگن داشت و حتی در آن غذایی نیز با عنوان «غذای مولوی» همراه با نوای نی و نور چراغهای پیهسوز دوران مولانا سرو میشد.
حالا، اینجا، ایران
اما حالا اینجا ایران است که در تقویم رسمیاش هر سال هشتم مهر، روز بزرگداشت مولانا نام دارد و طبق معمول آن چه روی داده است، سکوت در عین پرحرفی و بیتفاوتی در عین پرادعایی است.
سکوت، دست کم به این علت که قطار در اروپا که نه، حتی صدای چرخهای دوچرخهای نیز به نام مولانا در کوچه پسکوچههای تهران هم شنیده نمیشود.
پرحرفی، دست کم به این علت که حالا اینجا آنچه مثل همیشه فراوان میبینی، اظهار نظرهای گوناگون از بزرگی و عظمت مولاناست، برای ملتی که خود خوب، بزرگیاش را میدانند.
احمد خاتمی، استاد دانشگاه به ایسنا میگوید: «بهنظر میرسد مهمترین علت ماندگاری مولانا، توجهش به مسائل دینی است.
آن چیزی که بیش از هر چیز، ذهن مولانا را بهخودش مشغول کرده، مسائل قرآن، دین و حدیث است؛ از اینرو مولانا در حقیقیت، چیزی جز معارف اسلامی را در آثارش به کار نگرفته و این در مثنوی معنوی که بزرگترین اثر مولاناست، بیشتر به کار گرفته شده است.»
مفتون امینی (شاعر) میگوید: «یکی از علتهای ماندگاری مولانا همان است که برای حافظ، نظامی، سعدی و دیگر شاعران برجسته ایران داریم.
درواقع، مولانا بهعلت اعتلای شعر و همچنین فخامت سخنش ماندگار است و به قول یکی از استادان ادبیات فارسی، مولانا نهنگ دریاآشام است.
او تمام حکمتها، معانی، طریقتها و شریعتها را در خودش فرو برده و پرورش داده و آنها را با زیبایی و عظمتی بیشتر بیرون داده است.»
مولانا در زبانهای دیگر
مثنوی معنوی تاکنون به بیش از 45 زبان ترجمه شده و در بیش از 65 کشور نیز چاپ و منتشر شده است.
به نوشته فارس؛ ترکی، عربی، انگلیسی، آلمانی، روسی، فرانسوی، تاجیکی، ازبکی، اردو، چینی، بنگالی، ارمنی، اسپانیایی، ایتالیایی، پرتغالی، یونانی، کرواتی، کرهای، ترکمنی، بلغاری، هلندی، اندونزیایی، گرجی، لهستانی، مجاری، مالزیایی، نروژی، کردی، سوئدی، ژاپنی، هندی، دانمارکی، قزاقی، قرقیزی، عبری، سندی و پنجابی از جمله زبانهایی هستند که مثنوی معنوی تاکنون به آنها ترجمه شده است.