هیچ آرزویی در دنیا از بین نمیرود. یکبار مامان گفته بود گاهی آنچه تو داری آرزوی آدمی دیگر است. بعد من تصور کرده بودم اگر میشد دنیا را با چشمی دیگر دید حتماً جهان جایی پر از آرزوهای رنگارنگ میشد. آرزوها مانند پرندهها از اینسو به آنسو میرفتند و بعد بر شانهای فرود میآمدند و اجابت میشدند.
انگار هربار که کسی آرزویی میکند آرزویش پر میگیرد و به آسمان میرود. میچرخد و میچرخد تا در جایی که قسمتش باشد اجابت شود. با این حساب، آرزوها از بین نمیروند و فقط از آدمی به آدمی دیگر منتقل میشوند.
برای همین است که گاهی فکر میکنم عیبی ندارد اگر آرزوی من برآورده نشود، عیبی ندارد اگر آنچه میخواهم سهمم نشود یا حتی آنچه داشتهام از دستم برود. دوستداشتنیهایم هیچوقت از بین نمیروند. آنها سراغ آدمی دیگر میروند و سهم او میشوند. مهم این است که آرزوهای من در جهان اجابت میشوند، حتی اگر برای من نباشند.
این بینشی منحصر بهفرد است که تو به من دادهای. یادم دادهای شبیه به آرزوهایم وسیع باشم و بینهایت. یادم دادهای بهجای آنکه به آرزوهای برآوردهنشدهام فکر کنم و بهخاطر از دسترفتههایم اندوهگین شوم، به این فکر کنم که آرزوها، این زیباییهای بیبدیل، در جهان باقی میمانند. تو یادم دادهای به ذات آرزو فکر کنم و ارزش حضور آن را به خودم محدود نکنم.
و این راز اندوهگیننشدن است. من خوشی حقیقی را یافتهام و برای همین بهخاطر از دستدادنها غمگین نمیشوم. من فهمیدهام آرزوهایم حتی اگر تا ابد در خیالم باشند باز هم مرا عمیقاً شاد میکنند و اگر باور داشته باشم که در گوشهای از دنیا، درست در لحظهای که از آن بیخبر هستم، اجابت میشوند شادی آن به من نیز خواهد رسید.
چه فرقی میکند آرزوها برای چه کسی باشند؟ چه فرقی میکند هرآرزو در کدام سوی جهان به حقیقت بدل میشود؟ مهم این است دنیا پر از اجابت باشد. از هر اجابت، شادی عمیقی در جان جهان جریان مییابد. تصور اینکه جهان جای شادی باشد قلب مرا نیز شاد میکند، آنقدر شاد که انگار آرزوی بزرگم برای خودم اجابت شده است.
تصویرگری: رافی پِرِز