به گزارش همشهریآنلاین، حمیدرضا مقدمفر در بخشی از این برنامه درباره ماجرای خوابی که حاج حسن طهرانی مقدم یک هفته قبل از شهادتش دیده بود، اظهار کرد: یک هفته قبل از شهادتش خوابی میبیند ایشان، خواب میبیند که میگوید "من خواب دیدم مُردم و من را داخل قبر گذاشتند، یکدفعه نگاه کردم تاریکی محض همه اطراف من را گرفت، وحشت فراوان، تمام بدن من میلرزید، دیدم که ملائک سؤال و جواب آمدند، در همان فضای تاریک و رعبانگیز به من گفتند که «چهچیزی با خودت آوردی از آن دنیا؟»
من فکر کردم «حالا چه باید به اینها بگویم؟»، میترسم از این فضا و از این سؤال، فکر کردم که چه بگویم که نجات پیدا کنم"، میگفت "میلرزیدم"، و تعریف هم که میکرد با همین تعابیر، میگفت "فکر کردم بگویم من جنگ رفتم، «خب، پاسدار بودی، وظیفه و تکلیفت بوده که باید برای امنیت مردم کار میکردی». فلان خدمت را انجام دادم، خیریه داشتم، چه و چه و همین طور به یادم آمد که کارهای خوب من اینها بوده، دیدم که هرچه فکر کردم وظیفه بوده، موشک درست کردم وظیفه بوده، پاسدار این انقلاب بودی وظیفهات بوده از امنیت مردم دفاع کنی و موشک درست کنی.
دیدم خدایا، من هیچچیز ندارم، چه بگویم یکدفعه به ذهنم رسید که بگویم که من هیئت میروم و برای امام حسین علیه السلام اشک میریزم، در روضهها شرکت میکنم برای حضرت زهرا سلام الله علیها اشک میریزم، من خیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارم"، میگفت "تا اینها را گفتم، اینها به زبانم آمد یکدفعه نگاه کردم این تاریکی محض تبدیل شد به یک خُرّمی و نور و یک بهشتی را مقابل خودم دیدم."