همشهری آنلاین- احمد رضایی: موضوع کمک حاجقاسم سلیمانی و نیروهای تحت امر او به کسانی که مورد حمله و هجمه داعش و دیگر تندروهای مذهبی واقع شده بودند، موضوعی است که با بازی رسانهای غربیها مخدوش نخواهد شد. او به نمایندگی در ایران، حتی به یاری اقلیتهای غیرمسلمان شتافت؛ وقتی که پیام مظلومیت و درخواست کمک آنها را دریافت کرد. جالب اینکه به روایت ریان الکلدانی، این کمکها کاملا قانونی و به درخواست مراجع قانونی اتفاق میافتاد. به بهانه فرارسیدن سالروز شهادت حاجقاسم سلیمانی، مصاحبه همشهری با ریان الکلدانی، بنیانگذار جنبش مسیحی بابلیون و فرمانده تیپ بابلیون حشد الشعبی را پیشرو دارید.
حاجقاسم برای شما چه بود و چه ارتباطی میان شما با ایشان برقرار بود؟
واقعیت این است که حاجقاسم نه یک دوست، بلکه فرماندهی بزرگ، برادر و عزیز ما بود. ارتباط ما با حاجقاسم در میدانهای جهاد بود، نه هتلها، تفریحگاهها، مراسم و جشنها. او رفیق سلاح و مقاومت بود و برای حمایت از مظلومان، با هر دین، عقیده یا حتی گرایش سیاسی با ما همراهی میکرد. حاجقاسم خواهان شهادت بود و از مردم و مواضع آنان دفاع میکرد؛ حتی گروههایی که در برخی مسائل با ایشان اختلاف نظر داشتند.
اولین ملاقات شما چگونه بود و چه زمانی رخ داد؟
ماجرای آشنایی شخصی من با حاجقاسم به دوران سقوط سهل نینوی و موصل بهدست گروه تروریستی داعش برمیگردد. در آن روزها موصل سقوط کرده بود اما همچنان سهل نینوی از دایره سیطره داعش بیرون مانده بود و نیروهایی از پیشمرگه در آنجا حضور داشتند. برای بررسی شرایط به آنجا رفتم درحالیکه یکی از برادران مستشار از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز برای ارزیابی شرایط و سنجش میزان خطر علیه مسیحیان با ما همراه بود.
در آن زمان هنوز با حاجقاسم آشنایی مستقیم نداشتم اما به واسطه ارتباط من با مستشاران بسیار نزدیک به ایشان، حاجقاسم من را میشناخت. پس از ورود به منطقه و بررسی شرایط، من به آنها گفتم سهل نینوی سقوط خواهد کرد و بر این اساس درخواست کردم زمینه برای انتقال خانوادههای مسیحی و ایزدی ساکن در منطقه به اربیل فراهم شود، چرا که داعش بسیار نزدیک شده بود.
از سوی دیگر از طریق ارتباط با اقلیم کردستان خواستیم اجازه دهند بخشی از نیروهای نظامی ما از طریق جادههای تحت کنترل آنان برای حمایت از پیشمرگه و مقاومت علیه داعش وارد سهل نینوی شوند، چرا که موصل دیگر سقوط کرده بود و تنها راه دسترسی به نینوی، اقلیم کردستان بود. اما اقلیم موافقت نکرد و ما ناامید بازگشتیم. به فاصله کوتاهی از این تحولات، خطوط دفاعی پیشمرگه شکست و داعش وارد سهل نینوی شد، البته اکثریت خانوادههای اقلیت، منطقه را ترک کرده و عازم اربیل شده بودند. در این شرایط بود که اخبار به گوش حاجقاسم رسید. شخصی با من تماس گرفت و گفت از طرف حاجقاسم هستم، سپس ایشان پشت خط آمد و با من سخن گفت. گفت انشاءالله نزد شما میآییم و با یکدیگر گفتوگو میکنیم.
بهزودی آمد؛ ابتدا پس از ورود به فرودگاه با شهید ابومهدی المهندس دیدار داشت و بعد از آن در یکی از پایگاههای ما با من ملاقات کرد. حاجقاسم نقشه را مقابل من گشود، کمی موقعیت را شرح داد و به صراحت گفت که آمادهایم هر آنچه نیاز دارید در اختیار شما بگذاریم تا اقلیتهای دینی به سهل نینوی بازگردند. تمام این تحولات که برای شما بازگو میکنم قبل از صدور فتوای مرجعیت نجف بود. نخستین ملاقات من با ایشان در چنین موقعیتی رخ داد.
امروز روایتهای مختلفی از نحوه ورود ایران و حاجقاسم به عراق برای مبارزه با تروریسم مطرح میشود و دیدگاههای منفی نیز در این زمینه وجود دارد. واقعیت چه بود؟
امروز به صراحت میگویم، نباید نقش حاجقاسم را در شکلگیری مقاومت و شکست داعش نادیده بگیریم. ژنرال سلیمانی فراتر از گروههای اسلامی، نقشآفرینی میکرد و امنیت اقلیتهای مسیحی و سایر ادیان برایش اهمیت داشت. او از موضع انسانی به صحنه ورود میکرد. این مسئله محدود به عراق نیست، حاجقاسم پیش از نبرد برای مسیحیان در عراق، در سوریه و برای امنیت مسیحیان حسکه میجنگید. این واقعیتی است که برادران سوری ما و شخص بشار اسد به آن اذعان دارند.
در وضعیتی که به آن اشاره کردم حاجقاسم آمد و هرآنچه لازم داشتیم در اختیار ما گذاشت. این در حالی است که درخواستهای نوری مالکی، نخستوزیر وقت عراق از آمریکا برای ورود فوری به صحنه و حمایت از مسیحیان بیپاسخ ماند. آنها گفته بودند ورود نظامی نیازمند اخذ مجوز و مسیر قانونی است درحالیکه سهل نینوی سقوط کرده و دامنه خطر بهخود اربیل رسیده بود.
این مسئله از سوی رهبران اقلیم کردستان مورد تأیید قرار گرفته است. در شرایطی که درخواستهای آنان برای کمک توسط آمریکا بیپاسخ ماند، حاجقاسم به همراه ۱۲مستشار از سپاه پاسداران و ۳نفر از برادران حزبالله لبنان وارد منطقه شدند و نقشهای را برای حمایت از اربیل تنظیم کردند. هرگز اینگونه نبود که حاجقاسم بهطور یکجانبه مرزها را زیر پا بگذارد و برای اقدامات نظامی وارد مناطق شود. ایشان با موافقت، بلکه درخواست مراجع قانونی وارد این مناطق شد.
اگر حاجقاسم و شهید ابومهدی المهندس نبودند مقاومتی شکل نمیگرفت. متأسفانه گاهی میبینیم برخی از مسلمانان نقش حاجقاسم در این میدان را انکار میکنند، اما ما مسیحیان هرگز چنین نمیکنیم. ایشان میراثی قابل افتخار و شرافتمندانه از دفاع از حقوق انسانها علیه تروریسم بر جای گذاشت. امروز حتی کودکان سهل نینوی از نقش حاجقاسم در آزادی این مناطق سخن میگویند. او فرمانده بود و تمامی ما سربازان ایشان، این را با تمام افتخار میگوییم.
حضور یک فرمانده عالیرتبه در خطوط مقدم نبرد امر خطرناکی است. آیا امکان شهادت حاجقاسم در این محورها وجود داشت؟
حاجقاسم آرزوی شهادت داشت و این بر هیچکس پوشیده نبود. او در بسیاری از نبردهای مقاومت علیه تروریسم تا مرز شهادت پیش رفت. بهخاطر دارم در یکی از نبردهای اساسی، هنگامی که کاروان ما از سوی نیروی هوایی آمریکا مورد حمله قرار گرفت، حاجقاسم یکی از خطوط فرماندهی بسیار مهم خود را رها کرده و مستقیما برای بررسی وضعیت و حمایت از ما وارد منطقه شد، درحالیکه شرایط و امنیت لازم برای حضور چنین فرماندهی در آن منطقه مهیا نبود.
همچنین در صلاحالدین نیز بهخاطر دارم ایشان به همراه حاج ابومهدی المهندس در یکی از مناطق بسیار خطرناک که در شعاع حملات تکتیراندازهای داعشی قرار داشت ایستاد و پس از بررسیهای میدانی نماز خواند.
از دید شما چرا حاجقاسم را در آن مقطع زمانی و در عراق به شهادت رساندند؟
آنچه امروز باقی مانده، عقلانیت حاجقاسم است. اگرچه ایشان شهید شد اما هزاران حاجقاسم برای دوران پس از خود به میراث گذاشت. او نسلهای متعددی را شیفته مرام و مسلک خود کرد و آنان را مانند خود بار آورد. میدانید مرزهای روشنی میان فرماندهی، دوستی و عشق وجود دارد و من با علم به این تفاوتها میگویم اکثریت مجاهدان عاشق حاجقاسم بودند. اما در پاسخ به سؤال شما باید بگویم امروز همه، حتی در قلب آمریکا بهخوبی میدانند، آن که داعش را شکست داد جمهوری اسلامی ایران و مشخصا حاجقاسم سلیمانی بود.
نقش پروژه داعش و طراحان آن کاملا روشن است و وقتی این گروه در داعش متحمل چنین شکست سختی میشود، مشخص است که برخی از این کشورها تا چه اندازه خشمگین میشوند. بنابراین طبیعی است که چنین ناجوانمردانه او را در عراق بهشهادت برسانند و ما از این بابت که حاجقاسم در کشور ما به شهادت رسید افتخار میکنیم اگرچه باور داریم عراق، سوریه، ایران، لبنان و یمن همه یکی است و جبهههای مقاومت سرزمینی واحد به شمار میروند.