تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۸۷ - ۰۸:۳۰

ترجمه - زهرا صدری: بیش از 2سال است که در امان، پایتخت کشور اردن، با خانواده «ام حمدی» درارتباط هستم.

 او یک زن عراقی است که 4 سال پیش به‌دلیل وحشت و تهدیدها مجبور به ترک کشورش شد. به احتمال زیاد همسرش نیز طعمه این تهدیدات خشونت بار شده و تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست.

خانم حمدی درصدد بهبود زندگی خود است. او در طول روز از فرزند خانواده دیگری پرستاری می‌کند و عصرها کارهایی نظیر خیاطی، بافتنی و صنایع‌دستی انجام می‌دهد و آنها را برای فروش به فروشگاه‌های محلی می‌برد.

خانم حمدی بسیار زن محکم و قوی‌ای است و همواره به تامین زندگی فرزندانش فکر می‌کند. با این حال این زن بی‌سرپرست، تنها یکی از هزاران پناهنده در کشور اردن است که از بی‌امنیتی رنج می‌برد.

‌ام حمدی همچنین نگرانی شدیدی درخصوص وضعیت تنها پسرش در عراق دارد.
منزل او بسیار کوچک و فقیرانه است. در آنجا تقریبا هیچ گونه وسیله‌ای وجود ندارد. دختر جوانش به مؤسسه خیریه می‌رود. تلاش و زحمت این زن برای تامین فرزندانش در چهره
خسته اش کاملا به چشم می‌خورد. خانم حمدی دائما از آینده پسر 15 ساله‌اش که هم‌اکنون درعراق به سر می‌برد، نگران است. پلیس اردن به او اجازه ورود به اردن را نمی‌دهد. درعراق نیز این پسر جوان نزد یک خانواده زندگی می‌کند. حمدی چندان از شرایط خود راضی نیست. کسانی که در عراق از حمدی مراقبت می‌کنند مرتبا او را به خاطر بیکاری سرزنش می‌کنند و نسبت به وضعیت او بسیار کم توجه هستند.

خانم حمدی از جدایی با پسرش بسیار پشیمان است. در تماس‌های تلفنی که با هم دارند پسرش مدام از وضعیت خود شکایت می‌کند و از مادرش می‌خواهد که سریعا برای او اقدامی کند. نگرانی کاملا در چهره خانم حمدی مشخص است. او می‌گوید که در آخرین مکالمه‌ای که با پسرش داشته، از وضعیتش بسیار عصبانی بوده و از شدت عصبانیت فریاد می‌زد.

پسر خانم حمدی یکی از هزاران جوانی است که والدین، خواهر و یا برادرشان با خوش شانسی توانسته‌اند به کشورهای همسایه فرار کنند اما خودشان موفق به فرار نشده‌اند و در حال حاضر در شرایط بسیار بدی در عراق زندگی می‌کنند. آنها قادر به کار کردن نبوده و یا نمی‌توانند به ادامه تحصیل خود بپردازند.

سازمان بین‌المللی مهاجرت می‌گوید: فقر و وحشت پسرها و مردان جوان عراقی را
فرا گرفته‌است. آنها مجبور هستند از فرط ناامیدی، جذب نیروهای نظامی شوند. دانا گرابر لادک، یکی از مقامات سازمان بین‌المللی مهاجرت می‌گوید: گزارش این سازمان در سال 2007 نشان می‌دهد که گاهی اوقات مبارزان نظامی در قبال وفاداری این افراد، به آنان غذا و پناهگاه می‌دهند. این اقدام در برخی از مواقع در ازای پول و گاهی وقت‌ها نیز از روی انتقام صورت می‌پذیرد. یافتن نمونه‌های زیادی از این سربازان کم سن و سال در عراق، کار چندان دشواری نیست.

برخی از این افراد جوان، مسلح بوده و برخی دیگر برای امور حفاظتی در ایستگاه‌های بازرسی به کار گرفته می‌شوند. این کارها برای قدرتمند‌ترین و بزرگترین گروه نظامی در کشورشان یعنی ارتش آمریکا، صورت می‌گیرد. آدریان کرافت اخیرا در این خصوص درخبرگزاری رویترز نوشته است: افراد جوان تفنگ‌های کلاشینکف را برای ایستگاه‌های بازرسی در شهرک صدر حمل می‌کنند. ارتش آمریکا با هدف مبارزه با شبه نظامیان ، بیش از 500 نفر ازجوانان عراقی را در طرح جدید خود - موسوم به تقویت ارتش عراق - به کار گرفته است.

این سربازان بسیار جوان در ازای دستمزد ماهیانه 300 دلار، از ایستگاه‌های بازرسی محافظت می‌کنند. بدون شک این یکی از بهترین شغل‌ها در عراق به شمار می‌رود. آیا واقعا این یک انتخاب درست است و آیا آنان واقعا این شغل را از روی علاقه انتخاب کرده‌اند؟ آیا فرزند خانم حمدی ممکن است وارد این مجموعه شود؟

دیگر جوانان عراقی نیز به نوع دیگری گرفتار ارتش آمریکا شده‌اند. آنها بدون هیچ محاکمه و محکومیتی تنها با هدف جلوگیری از پیوستن به شبه‌نظامیان عراقی، روانه زندان می‌شوند. فاکس نیوز در 19 می‌2008 گزارش کرد: ارتش آمریکا 500 جوان عراقی که مظنون به همکاری غیرقانونی با دشمن بودند را روانه بازداشتگاه‌های عراق کرد. درآگوست سال 2007 نیز CNN از زندانی کردن 800 جوان عراقی که بین 11 تا 17 سال داشتند در مدرسه‌ای توسط ارتش آمریکا خبر داد. علت این امر توسط مقامات مسئول، خطرات امنیتی اعلام شده است. گزارشگر CNN همچنین گفت: در مدارس از کلاس درس و کتاب برای تبلیغ علیه خشونت و تروریست استفاده می‌شود. یکی از فرماندهان نظامی آمریکا هدف خود را اینگونه اعلام کرد: ما اطمینان داریم زمانی که آنها آزاد می‌شوند، دیگر به‌دنبال برداشتن تفنگ کلاشینکف نخواهند بود.

خانم حمدی به هیچ وجه نمی‌خواهد که پسرش چه برای ارتش آمریکا و چه برای عراق اسلحه به دست گیرد. او تنها می‌خواهد که پسرش بتواند به مدرسه رفته و به تحصیلات خود ادامه دهد. او نگران سرنوشت پسر جوانش است و آرزوی دیدار فرزندش را در آینده‌ای نزدیک دارد. این جدایی برای او بسیار آزاردهنده است. او می‌گوید: پس از حمله آمریکا دیگر خود و دخترش نمی‌توانند به آن کشور ناامن بازگردند. او همچنین معتقد است که با توجه به تلاش کشور اردن برای  کنترل آوارگان عراقی، دیگر نمی‌تواند برای خروج فرزندش از عراق اقدامی کند.

آیا به این مادر نگران و بی‌سرپناه می‌توان امید داد که ممکن است فرزندش در شرایط مناسبی به تحصیل ادامه دهد؟ آیا یادآوری نگرانی میلیون‌ها والدین  عراقی دیگر از سرنوشت فرزندانشان، می‌تواند تسکینی بر دردهای‌ام حمدی باشد؟

آنتی وار- 5 جولای 2008

برچسب‌ها