به گزارش همشهری آنلاین، دی ماه پارسال مردی میانسال به اداره پلیس رفت و خبر از دستبرد دزدان به خانهاش داد.
وی گفت: از وقتی شنیدم که قرار است دلار گران شود یکی از خودروهایم را فروختم و با پول آن دلار خریدم. دلارها را به همراه سکهها و طلاهای همسر و دخترم داخل جعبهای گذاشتم و آن را زیر تختخواب جاسازی کردم. گمان میکردیم آنجا بهترین مکان برای پنهان کردن طلا و دلارهاست و عقل هیچ دزدی به آنجا نمیرسد. اما تصورمان اشتباه بود، چرا که چند روز قبل زمانی که به همراه خانوادهام به سفر رفته بودیم سارقان به خانهام دستبرد زدند. وقتی برگشتیم متوجه شدیم که آنها در آپارتمان را تخریب کرده و همه اثاثیه را بههم ریخته و جعبه قیمتی ما را که زیر تخت پنهان بود به همراه همه دلارها، طلاها و سکههایش سرقت کردهاند.
با این شکایت، مأموران پلیس آگاهی تهران برای شناسایی و دستگیری سارقان وارد عمل شدند و در نخستین اقدام دوربینهای مداربسته اطراف ساختمان شاکی مورد بررسی قرار گرفت اما تنها اطلاعاتی که بهدست آمد این بود که دزدان ۲ مرد نقابدار بودند که وارد خانه شاکی شده و پس از سرقت نیز آنجا را ترک کرده بودند.
یک سال بعد
راز این سرقت میلیونی همچنان سر به مهر بود تا اینکه چند روز قبل دختر شاکی به اداره پلیس رفت و مدعی شد که دزد خانه پدرش کسی نیست جز شوهر او.
دخترشاکی به مأموران گفت: ۳سال از ازدواج من و شوهرم میگذرد و در این مدت متوجه عادت عجیب او شدهام. شوهرم هر وقت نگران است و استرس دارد در خواب حرف میزند. او چند شب میشد که در خواب از سرقت دلار حرف میزد و بهنظر میرسید با شخصی در حال جدال بر سر تقسیم دلارهای سرقتی است. گفتههایش باعث شده بود که به او مشکوک شوم و برای همین یک شب که در خواب حرف میزد، او را بیدار کردم و درباره دلارها پرسیدم. او ناگهان زد زیر گریه و اعتراف کرد که سرقت از خانه پدرم کار او و دوستش است.
شوهرم گفت که یک سال قبل وقتی در جریان جعبهای قرار گرفت که پدرم زیر تخت پنهان کرده بود، به همراه دوستش آن را سرقت کرده و در تمام این مدت عذاب وجدان داشته و به همین دلیل در خواب صحبت میکرده است. وقتی اعترافات شوهرم را شنیدم، شوکه شدم. باورم نمیشد که سرقت کار او بوده؛ چرا که او در همه این مدت به همراه پدرم به اداره آگاهی میرفت و پیگیر پرونده بود. پدرم بهدلیل از دست دادن سرمایهاش دچار ناراحتی قلبی شد و تا مرز سکته پیش رفت و شوهرم عامل همه این اتفاقات بود و به همین دلیل وقتی پی به رازش بردم، تصمیم گرفتم از او شکایت کنم چرا که دیگر نمیتوانم در کنار این مرد زندگی کنم.
دعوای ۲ سارق
با این سرنخ، داماد جوان بازداشت شد و در بازجوییها به سرقت از خانه پدرزن اعتراف و انگیزهاش را مشکلات مالی عنوان کرد.
او گفت: یک سال قبل از شرکتی که در آن کار میکردم اخراج شدم اما جرأت نمیکردم به همسرم حرفی بزنم. هر روز صبح به بهانه رفتن به سرکار از خانه خارج میشدم و در جستوجوی کار جدید بودم اما پیدا نمیشد تا اینکه یک شب وقتی در خانه پدرزنم مهمان بودیم از او شنیدم که ماشینش را فروخته و دلار خریده است. درست لحظهای که پدرزنم سرگرم تعریف کردن این موضوع بود من به فکر سرقت افتادم.
وی ادامه داد:جرات نمیکردم به تنهایی سرقت را انجام بدهم و بهدنبال همدست بودم تا اینکه شنیدم یکی از دوستانم نیز کارش را از دست داده و بیکار شده است. او هم مشکلات مالی داشت و وقتی ماجرای سرقت را با او مطرح کردم پذیرفت که با من همکاری کند.
متهم در ادامه گفت: منتظر فرصتی مناسب برای اجرای نقشه سرقت بودیم و در این مدت از روی کلیدی که همسرم داشت، کلید یدکی تهیه کردم تا اینکه پدرزنم به همراه خانوادهاش به سفر رفتند. پس از آن به همراه دوستم راهی خانه آنها شدیم و هر چند کلید خانه را داشتیم اما برای صحنهسازی قفل در آپارتمان را تخریب کردیم تا معلوم نشود سرقت از سوی یک آشنا رخ داده است. از سوی دیگر میدانستم که پدرزنم اموال قیمتی را زیر تخت پنهان میکند اما با وجود این خانه را به هم ریختم تا کسی شک نکند. پس از سرقت، تمام دلارها، سکه و طلاها را پیش خودم نگه داشتم تا آبها از آسیاب بیفتد و بعد برای فروش آن اقدام کنیم. اما چند ماه پس از سرقت با همدستم بر سر تقسیم اموال سرقتی به اختلاف خوردیم.
متهم گفت: من نقش بیشتری در سرقت داشتم و سهم بیشتری میخواستم اما دوستم میگفت که باید مساوی سهم ببریم. درگیری من و دوستم از یک سو و عذاب وجدانی که از این کار اشتباه سراغم آمده بود، از سوی دیگر سبب شده بود در خواب حرف بزنم. درنهایت نیز همین عادت عجیب من باعث شد تا خودم را لو بدهم.
با اعتراف داماد سارق، همدست وی نیز بازداشت شد و هر دو با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.